English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
idle frequency فرکانس بی باری
Other Matches
wobbulator تولیدکننده سیگنال اف ام که فرکانس ان با دامنه ثابت بالاپایین فرکانس مرکزی تغییرمیکند
high frequency دارای فرکانس با تکرار زیاد امواج پر فرکانس
resonance وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
resonances وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
frequency division multilexing مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
superheterodyne گیرنده رادیویی که در ان سیگنال دریافتی با فرکانس نوسانی موضعی به منظورایجاد فرکانس بینابین که سپس با مزیتهای متعددتقویت میشود ترکیب میگردد
critical frequency فرکانس متنافر با فرکانس طبیعی تیغه
baseband 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
fm فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
sterility بی باری
idling بی باری
barye باری
infertility بی باری
freighters باری
utility باری
idle runing بی باری
unloads بی باری
unloaded بی باری
unload بی باری
infecundity بی باری
freighter باری
empty load بی باری
idling cycle سیکل بی باری
lighterage قایق باری
idle period پریود بی باری
van واگن باری
vans واگن باری
praam باری یاتوپدار
no load current جریان بی باری
lighters قایق باری
lighter قایق باری
no load condition حالت بی باری
freight car واگن باری
freight cars واگن باری
railroad carriage واگن باری
cargo boat کشتی باری
raft قایق باری
no load switching سوئیچینگ بی باری
idle current جریان بی باری
freight train قطار باری
dead weight tonnage گنجایش باری
freight trains قطار باری
no load speed سرعت بی باری
fourgon واگون باری
fright car واگن باری
neutral position وضعیت بی باری
motortruck کامیون باری
no load voltage ولتاژ بی باری
cargo ship کشتی باری
rafts قایق باری
cargo liner کشتی باری
lorry ماشین باری
lorries ماشین باری
idle time زمان بی باری
road transport vehicle ماشین باری
scow یدک کش باری
lighters کشتی باری کوچک
vans واگن باری سرپوشیده
boxcar یکنوع واگن باری
no load torque گشتاور پیچشی بی باری
lift helicopter هلی کوپتر باری
cargo master نوعی هواپیمای باری
floating cargo باری که دردریا است
no load loss تلف یا تلفات بی باری
autoloading باری نیم خودکار
idling current connection اتصال جریان بی باری
lighter کشتی باری کوچک
overload principle اصل اضافه باری
van واگن باری سرپوشیده
lorry اتومبیل باری گاری
ideal no load voltage ولتاژ بی باری ایده ال
truckloads به گنجایش یک ماشین باری
truckload به گنجایش یک ماشین باری
idle current connection اتصال جریان بی باری
perfunctory باری بهر جهت
sexual promiscuity بی بند و باری جنسی
lorries اتومبیل باری گاری
promiscuity بی بند و باری جنسی
ideal no load d.c. voltage ولتاژ "دی .سی " بی باری ایده ال
instantaneous frequency مقدار لحظهای فرکانس فرکانس لحظهای
freighters کرایه کننده کشتی باری
galliot کرجی باری یا ماهی گیری
wanigan سقف تراکتور یا ماشین باری
floating cargo باری که باکشتی حمل میشود
freighter کرایه کننده کشتی باری
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
the supreme خداوند متعال باری تعالی
nosing باری که چرخهای لوکوموتیومتحمل می شوند
wannigan سقف تراکتور یا ماشین باری
galiot کرجی باری یاماهی گیری هلندی
lighter با قایق باری کالا حمل کردن
carack کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
lighters با قایق باری کالا حمل کردن
carrack کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
milner bary gambit گامبی میلنر- باری در دفاع فرانسوی شطرنج
plateform car واگن باری بدون دیوار راه اهن
globe master نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
entrucking table جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
heian sandan اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری
compartment marking تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
limit load بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
portable کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
line frequency فرکانس خط
low frequency فرکانس کم
frequence فرکانس
frequency فرکانس
frequencies فرکانس
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences. این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
frequency generator مولد فرکانس
frequency mixing ترکیب فرکانس
frequency mixture ترکیب فرکانس
frequency modulated مدوله فرکانس
frequency modulation مدولاسیون فرکانس
frequency modulation تلفیق فرکانس
frequency modulator مدولاتور فرکانس
frequency multiplication افزایش فرکانس
m.f. فرکانس متوسط
frequency of infinite attenuation فرکانس قطب
frequency of oscillations فرکانس نوسان
quenching frequency فرکانس نوسان
frequency of resonance فرکانس رزونانس
frequency parameter پارامتر فرکانس
measuring frequency فرکانس سنجش
mains frequency فرکانس شبکه
frequency inversion برگردان فرکانس
frequency fluctuation تغییر فرکانس
frequency filter صافی فرکانس
frequency mark نشانه فرکانس
input frequency فرکانس اولیه
frequency error خطای فرکانس
i.f. فرکانس میانی
frequency duplicator دوبلور فرکانس
frequency mark علامت فرکانس
frequency marking مارکاژ فرکانس
frequency drift اختلاف فرکانس
frequency measurement سنجش فرکانس
maximum frequency فرکانس حداکثر
frequency medulation مدولاسیون فرکانس
frequency plan طرح فرکانس
frequency recorder ثبات فرکانس
h.f. فرکانس بالا
impluse frequency فرکانس ضربان
low frequency فرکانس پایین
image frequency فرکانس تصویر
impluse frequency فرکانس پولز
intermediate frequency فرکانس میانه
intermediate frequency فرکانس میانی
impluse frequency فرکانس پالس
j band باند فرکانس
k band باند فرکانس
line frequency فرکانس شبکه
p band باند فرکانس
input frequency فرکانس ورودی
induction frequency converter مبدل فرکانس
frequency recorder ضباط فرکانس
frequency region حیطه فرکانس
frequency region ناحیه فرکانس
frequency regulator رگولاتور فرکانس
intermediate frequency tank circuit فرکانس میانی
frequency separation جداسازی فرکانس
frequency spectrum طیف فرکانس
frequency spectrum بیناب فرکانس
frequency stability پایداری فرکانس
frequency stabilizer پایدارکننده فرکانس
frequency standard استاندارد فرکانس
frequency triplication تریپلاژ فرکانس
frequency tuning تنظیم فرکانس
industrial frequency فرکانس صنعتی
high frequency فرکانس بالا
frequency doubling دو برابرکردن فرکانس
frequency changing تبدیل فرکانس
frequency determination تعیین فرکانس
frequency assignment تعیین فرکانس
frequency allocation تعیین فرکانس
frequency accuracy دقت فرکانس
double frequency فرکانس دوبل
critical frequency فرکانس بحرانی
critical frequency فرکانس مرزی
nominal frequency فرکانس نامی
frequency alloment تقسیم فرکانس
frequency division تقسیم فرکانس
frequency domulipliction تقسیم فرکانس
frequency changing تعویض فرکانس
frequency changer مبدل فرکانس
frequency blocking بلوکاژ فرکانس
frequency band باند فرکانس
frequency analysis تجزیه فرکانس
frequency analizer انالیزور فرکانس
carrier frequency فرکانس حامل
beat frequency فرکانس ضربان
beat frequency فرکانس تداخل
frequency فرکانس تناوب
frequencies فرکانس تناوب
radian frequency فرکانس زاویهای
reed frequency meter فرکانس مترانبری
telephone frequency فرکانس صحبت
video frequency فرکانس ویدئو
x band باند فرکانس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com