English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
contract termination فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
Other Matches
burn out تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
end تمام کردن خاتمه دادن
ended تمام کردن خاتمه دادن
ends تمام کردن خاتمه دادن
to come to an end خاتمه یافتن تمام شدن
to get done with خاتمه دادن تمام کردن
gastrectomy عمل برداشتن تمام یا قسمتی از معده
burnout velocity سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
cost plus contract قرارداد براساس قیمت تمام شده به اضافه درصدی به عنوان سود
general act قرارداد عمومی سندی است که شرکت کنندگان در کنفرانس تنظیم نموده مفاد ان را مانند قسمتی ازقوانین داخلی بر خود لازم الاتباع اعلام می نمایند
escalation مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
negotiated contract قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم
parol contract قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
ends خاتمه دادن خاتمه یافتن
ended خاتمه دادن خاتمه یافتن
end خاتمه دادن خاتمه یافتن
simple design طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
contra preferentum rule درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
rapallo treaty قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
cost contract قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate تمام شدن تمام کردن
terminates تمام شدن تمام کردن
terminated تمام شدن تمام کردن
sequels خاتمه
termination خاتمه
sequel خاتمه
closures خاتمه
end خاتمه
ended خاتمه
closure خاتمه
prorogation خاتمه
ends خاتمه
last a خاتمه
dismissal خاتمه
quitting خاتمه
notice of cancellation خاتمه
letter of dismissal خاتمه
lay-off خاتمه
withdrawal خاتمه
abrogation خاتمه
expiry خاتمه
ending خاتمه
end all خاتمه
endings خاتمه
notice of termination خاتمه
notice to quit خاتمه
quit خاتمه
notice of determination خاتمه
to knit up خاتمه دادن
aborts خاتمه غیرعادی
ends خاتمه یافتن
aborting خاتمه غیرعادی
ends خاتمه فرجام
closing خاتمه عملیات
end خاتمه فرجام
abort خاتمه غیرعادی
end خاتمه یافتن
endings خاتمه پیام
rises خاتمه یافتن
rise خاتمه یافتن
ended خاتمه فرجام
ending خاتمه پیام
ended خاتمه یافتن
terminate خاتمه یافتن
aborted خاتمه غیرعادی
to break off خاتمه دادن
terminative خاتمه دهنده
general discharge خاتمه خدمت
terminated خاتمه یافتن
call off خاتمه دادن
expiration خاتمه بازدم
due out خاتمه یافته
terminates خاتمه یافتن
to put an end to خاتمه دادن
end mark نشان خاتمه
to bring to an end خاتمه دادن
cessation خاتمه دادن
expirations خاتمه بازدم
wrap up خاتمه یافتن
triploidy سه قسمتی
portion قسمتی
triplex سه قسمتی
portions قسمتی
partite قسمتی
abend خاتمه غیر عادی
layoff خاتمه دادن به خدمت
post hostilities بعداز خاتمه مخاصمات
terminate خاتمه دادن منتهی
to fight out باجنگ خاتمه دادن
termination خاتمه دادن یا توقف
pt down بزوربچیزی خاتمه دادن
terminates خاتمه دادن منتهی
denunciations اعلان الغاء یا خاتمه
denunciation اعلان الغاء یا خاتمه
post hostilities بعد از خاتمه درگیریها
end spell خاتمه کلمات رمز
terminated خاتمه دادن منتهی
walking ticket ورقه خاتمه خدمت
completing خاتمه دادن به یک کار
layoffs خاتمه دادن به خدمت
end of transmission block خاتمه ارسال بلاک
completes خاتمه دادن به یک کار
end spell خاتمه هر کلمه رمز
lay off بخدمت خاتمه دادن
abnormal end خاتمه غیر عادی
muster out بخدمت خاتمه دادن
complete خاتمه دادن به یک کار
completed خاتمه دادن به یک کار
walking papers ورقه خاتمه خدمت
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
sectors قسمتی ازجبهه
spiriting حمیت قسمتی
esprit de corps حمیت قسمتی
sector قسمتی ازجبهه
esprit de corps روحیه قسمتی
spirit حمیت قسمتی
another guess قسمتی دیگر
pate سر یا قسمتی از سرانسان
plank قسمتی ازبرنامه
tripartition سه قسمتی کردن
spirit de corps حمیت قسمتی
spirit de corps روحیه قسمتی
flattest قسمتی از یک عمارت
partial بخشی قسمتی
haxamerous شش بخشی شش قسمتی
flat قسمتی از یک عمارت
esprit حمیت قسمتی
split second قسمتی از ثانیه
leg قسمتی از مسابقه
legs قسمتی از مسابقه
triploid سه قسمتی سه بخشی
double cloister راهرو دو قسمتی
terminated محدود کردن خاتمه یافتن
disaffiliate به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
terminate محدود کردن خاتمه یافتن
post flight بعد از خاتمه پرواز هواپیما
terminates محدود کردن خاتمه یافتن
completing خاتمه یافته یا کامل شده
completed خاتمه یافته یا کامل شده
completes خاتمه یافته یا کامل شده
complete خاتمه یافته یا کامل شده
to draw to a close به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
to wind up خاتمه دادن بپایان رساندن
lobotomy برش قسمتی از مغز
rebate پرداخت قسمتی از بدهی
crease قسمتی از زمین کریکت
striking out pleading حذف قسمتی از مدافعات
rebates پرداخت قسمتی از بدهی
fraction کسر درصدی از قسمتی از
march unit قسمتی ازستون راهپیمایی
winging قسمتی از یک بخش یا ناحیه
fractions کسر درصدی از قسمتی از
wing قسمتی از یک بخش یا ناحیه
section charge خرج چند قسمتی
aliquot part charge خرج چند قسمتی
part [ial] payment of a fine پرداخت قسمتی از جریمه
helmeted دارای قسمتی که مانندخودباشد
modules قسمتی از سفینه فضایی
ram's horn قسمتی ازاستحکامات خندق
creasing قسمتی از زمین کریکت
creases قسمتی از زمین کریکت
creased قسمتی از زمین کریکت
module قسمتی از سفینه فضایی
expansion joint اتصال چند قسمتی
lobotomies برش قسمتی از مغز
neck of the woods <idiom> ناحیه یا قسمتی از کشور
static چاپ وضعیت سیستم پس از خاتمه فرآیند
abended خاتمه یافته بطور غیر عادی
ends خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ended خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
logging عمل خاتمه دادن عملیات در یک سیستم
end خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
barons شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
whip پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
group rendezvous نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
hash mark قسمتی از زمین پس از عبوراز خط یک یاردی
lobectomy برداشتن قسمتی ازیک عضو
aft flap آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
fractional damage خسارت وارده به قسمتی از وسیله
displacement hull قسمتی از بدنه قایق که در اب می ماند
freeboard قسمتی از قایق که بیرون اب است
whips پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
whipped پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
slot charter اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
aliquot propelling charge خرج پرتاب چند قسمتی
zaps پاک نمودن قسمتی از برنامه
zapping پاک نمودن قسمتی از برنامه
pneumonectomy قطع وبرداشتن ریه با قسمتی از ان
baron شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
zap پاک نمودن قسمتی از برنامه
zapped پاک نمودن قسمتی از برنامه
necks قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
neck قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
adjourn بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourning بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com