English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (30 milliseconds)
English Persian
attack فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacked فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacks فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
Other Matches
stacks قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
cricketer بازیگر کریکت
cricketers بازیگر کریکت
centurian بازیگر 001 امتیازی کریکت
night watchman توپزن پایان مسابقه کریکت
night-watchmen توپزن پایان مسابقه کریکت
night-watchman توپزن پایان مسابقه کریکت
all out پایان بازی توپزنان یک تیم کریکت
paces شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
thrusts فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusting فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
clicks صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicked صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
click صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
front de liberation national جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
terminate پایان دادن پایان یافتن
terminates پایان دادن پایان یافتن
terminated پایان دادن پایان یافتن
glided حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
outfield محوطه زمین کریکت دورترین قسمت از توپزن کریکت
pressure breathing تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
wickets میلههای چوبی کریکت نوبت توپزنی در کریکت
wicket میلههای چوبی کریکت نوبت توپزنی در کریکت
fielded توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
fields توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
cabin pressurization safety valve شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
sightscreen دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
senior مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
major penalty اخراج بازیگر برای 5 دقیقه
heisman trophy جام هایزمن برای بهترین بازیگر دانشگاهی
wind up پایان دادن
sign off پایان دادن به
standoff half بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
drop ball انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
lift a blockade محاصره را پایان دادن
rugby point امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
golf car وسیله باطری دار برای حرکت دو بازیگر در زمین گلف
mallet goal نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
appeal play تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
cues اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
cue اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
gun اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
guns اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
pockets کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
bellies نوعی روش حمله با پاس دادن به شکم بازیگر
belly نوعی روش حمله با پاس دادن به شکم بازیگر
to work it <idiom> چیزی را انجام دادن و به پایان رساندن
BNC connector متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
send in وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
shake bottle بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
carry one's bat تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
winner's circle محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
fold بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
folds بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
folded بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
glossarist کسی که در پایان کتابی فهرست یا فرهنگی برای لغات دشوار ان تهیه میکند مفسر
eol پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
par in پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
pushed فشار دادن
hustling فشار دادن
hustles فشار دادن
push فشار دادن
pushes فشار دادن
yerk فشار دادن
hustled فشار دادن
presses فشار دادن
pushing فشار دادن
force فشار دادن
hustle فشار دادن
forcing فشار دادن
pinch فشار دادن
forces فشار دادن
press فشار دادن
pinches فشار دادن
overscan از دست دادن متن در پایان خط وقتی که کامپیوتر ومانیتور بدرستی با هم سازگار نیستند
cross stroke فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
white flag پرچم سفید برای اعلام حضوراتومبیل امدادی یا داوردرمسیر یا در پایان خط بعلامت باقی ماندن یک دور ازمسابقه
clamping بندزدن فشار دادن
clamps بندزدن فشار دادن
pushed نشاندن فشار دادن
squeeze چلاندن فشار دادن
pushes نشاندن فشار دادن
push نشاندن فشار دادن
squeezing چلاندن فشار دادن
squeezes چلاندن فشار دادن
clamped بندزدن فشار دادن
presses فشار دادن با انگشتان
clamp بندزدن فشار دادن
squeezed چلاندن فشار دادن
trigger squeeze فشار دادن ماشه
press فشار دادن با انگشتان
to push for an answer [in reference to something] برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
boost control سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر
ignition over voltage فشار قوی برای سیستم جرقه زنی
double footed بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
webbing نوارهای داخل کلاهخود برای کاستن فشار ضربه
cabin supercharger کوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
to prod somebody کسی را با نوک انگشت فشار دادن
tension بحران تحت فشار قرار دادن
tensions بحران تحت فشار قرار دادن
to poke somebody کسی را با نوک انگشت فشار دادن
pull the pace جلوافتادن و در نتیجه کاستن از فشار هوا برای نفرات عقب
oxygen bottle محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
cabin blower در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
poke check فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
pushbutton آنچه با فشار دادن یک دکمه کار کند
suppress مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppresses مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppressing مانع شدن تحت فشار قرار دادن
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
To try to strangle someone . گلوی کسی را فشار دادن ( بقصد خفه کردن )
to make a typing error [mistake] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to make a typo [American E] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
invitations عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitation عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
clicking فشار دادن دکمه بالای دستگاه ماوس paste and cut
embattle حاضر بجنگ شدن تحت فشار شدید قرار دادن
to sue for damages عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
trapoze سیم وصل به بالای دکل وکمربند سرنشین قایق برای فشار به سمت باد
cartridge actuated device وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
skimming محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
c clamp گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
wheel sucker دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
to press the button دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
wobble pump پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
c استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران
uberstreichen لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب
scratch one's back <idiom> کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
cabin pressure فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
slingshots مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
f key برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
fouler فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foul فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
pressurized cabin اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
buckets جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
bucket جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
pushed فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pitot static system سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
charactristics مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
realised انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realising انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realises انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realized انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizes انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realize انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing the palette انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
willows چوب کریکت
cricket field زمین کریکت
willow چوب کریکت
variable area nozzle نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
crease قسمتی از زمین کریکت
creasing قسمتی از زمین کریکت
stumped سوزاندن توپزن کریکت
creases قسمتی از زمین کریکت
creased قسمتی از زمین کریکت
stumps سوزاندن توپزن کریکت
stumping سوزاندن توپزن کریکت
bats چوب کریکت ضربه
take a wicket سوزاندن توپزن کریکت
batted چوب کریکت ضربه
stump سوزاندن توپزن کریکت
bat چوب کریکت ضربه
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic دارای فشار یکسان خط هم فشار
discharge of contract انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
stump هر کدام از سه میله عمودی کریکت
stumps هر کدام از سه میله عمودی کریکت
short leg توپگیر بین دو میله کریکت
outfield موضع توپگیردرمحوطه دوردست کریکت
Test match مسابقه بین المللی کریکت
stumped هر کدام از سه میله عمودی کریکت
stumping هر کدام از سه میله عمودی کریکت
wicketkeeper توپگیر مدافع میلههای کریکت
Test matches مسابقه بین المللی کریکت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com