Dictiornary-Farsi | فشار مطلق | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)

English	Persian
absolute pressure	فشار مطلق


Search result with all words

aneroid	فشارسنجی که فشار مطلق رااندازه میگیرد
cabin pressure	فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
Other Matches

absolute volue	مقدار مطلق قدر مطلق
pressurized cabin	اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve	شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system	سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure	فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve	شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio	نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic	دارای فشار یکسان خط هم فشار
low head plant	نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric	ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber	مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level	سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer	ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
pitot pressure	فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears	متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
arbitrary	مطلق
totalling	مطلق
alodial	مطلق
unconditional	مطلق
categoric	مطلق
total	مطلق
totaled	مطلق
totaling	مطلق
indispensable <adj.>	مطلق
absolute <adj.>	مطلق
totalled	مطلق
inalienable <adj.>	مطلق
sovereign	مطلق
magisterial	مطلق
categorical	مطلق
abstracts	مطلق
abstracting	مطلق
abstract	مطلق
thetic	مطلق
thorough going	مطلق
utter	مطلق
sheer	مطلق
autocratic	مطلق
thetical	مطلق
sovereigns	مطلق
unalienable <adj.>	مطلق
stark	مطلق
starker	مطلق
starkest	مطلق
starkly	مطلق
absolutes	مطلق
uttered	مطلق
utters	مطلق
unrestrained	مطلق
downright	مطلق
inconditionate	مطلق
positive	مطلق
totals	مطلق
implicit	مطلق
slick	مطلق
slickest	مطلق
purest	مطلق
free	مطلق
freed	مطلق
freeing	مطلق
frees	مطلق
absolute	مطلق
unalterable <adj.>	مطلق
inevitable <adj.>	مطلق
allodial	مطلق
purer	مطلق
pure	مطلق
hypobaric	مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
low voltage distribution system	شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
absolute loader	بارکننده مطلق
absolute threshold	آستانه مطلق
absolute luminosity	درخشندگی مطلق
absolute limen	آستانه مطلق
absolute magnitude	قدر مطلق
absolute liability	بدهی مطلق
absolute methanol	متانول مطلق
absolute temperature scale	مقیاس مطلق
absolute unit	واحد مطلق
absolute vacuum	خلاء مطلق
absolute value	قدر مطلق
absolute value	ارزش مطلق
absolute value	مقدار مطلق
absolute velocity	سرعت مطلق
absolute viscosity	لزجت مطلق
absolute viscosity	گرانروی مطلق
absolute volue	ارزش مطلق
absolute volume	حجم مطلق
absolute temperature	دمای مطلق
absolute monopoly	انحصار مطلق
absolute movement	حرکت مطلق
absolute paths	مسیر مطلق
absolute permeability	نفوذپذیری مطلق
absolute potential	پتانسیل مطلق
absolute poverty	فقر مطلق
absolute price	قیمت مطلق
absolute priority	اولویت مطلق
absolute scale	مقیاس مطلق
absolute sensitivity	حساسیت مطلق
absolute zaro	صفر مطلق
absolute judgment	قضاوت مطلق
universal legacy	وصیت مطلق
absolute altitude	ارتفاع مطلق
absolute authortity	اقتدار مطلق
arbitrary	مطلق مستبدانه
absolute cell reference	رجوع مطلق سل
absolute coulomb	کولن مطلق
absolute deficiency	نقص مطلق
autocratically	بطور مطلق
absolutism	مطلق نگری
absolutism	مطلق گرایی
absolute density	چگالی مطلق
anhydrous alcohol	الکل مطلق
absolute alcohol	الکل مطلق
absolute majority	اکثریت مطلق
absolute address	نشانی مطلق
princes	فرمانروای مطلق
prince	فرمانروای مطلق
absolute address	آدرس مطلق
absolute advantage	برتری مطلق
absolute accommodation	انطباق مطلق
freehold	ملک مطلق
magistrially	بطور مطلق
magisterially	بطور مطلق
welsh mortgage	رهن مطلق
autocracy	حکومت مطلق
absolute deviation	انحراف مطلق
absolute ether	اثر مطلق
absolute frequency	فراوانی مطلق
absolute frequency	بسامد مطلق
absolute gravity	سنگینی مطلق
absolute humidity	رطوبت مطلق
shoo-in <idiom>	برنده مطلق
(not a) snowball's chance in hell <idiom>	بد شانس مطلق
omnipotent	قادر مطلق
absolute discharge	آزادی مطلق
absolute drought	خشکی مطلق
absolute efficiency	کارائی مطلق
absolute error	خطای مطلق
absolute error	اشتباه مطلق
all-powerful	قادر مطلق
absolutism	مطلق گرائی
absolute zero	صفر مطلق
seisin	تصرف مطلق
abstracting	مطلق خیالی
abstract	مطلق خیالی
dynamic viscosity	گرانروی مطلق
ens	هستی مطلق
summum bonum	خیر مطلق
perfect loss	زیان مطلق
past or preterite d.	ماضی مطلق
freeholder	مالک مطلق
general power of attorney	وکالت مطلق
the positive d.	درجه مطلق
absolute energy	انرژی مطلق
the preterite tense	ماضی مطلق
dead halt	توقف مطلق
categorical imperative	امر مطلق
despot	حاکم مطلق
despots	حاکم مطلق
quiet enjoyment	واگذاری مطلق
command automatism	فرمانبری مطلق
autocrat	حاکم مطلق
autocrat	سلطان مطلق
autocrats	حاکم مطلق
seizin	تصرف مطلق
autocrats	سلطان مطلق
simpliciter	بطور مطلق
global maximum	حداکثر مطلق
global minimum	حداقل مطلق
magnitude	قدر مطلق
absolute nullity	بطلان مطلق
modulusp	قدر مطلق
autarky	حاکم مطلق
omnipotence	قدرت مطلق
autarchy	حاکم مطلق
almightly	قادر مطلق
alodium	ملک مطلق
imperator	فرمانروای مطلق
an abstroct number	عدد مطلق
irrelative	نا مربوط مطلق
absolute authortity	اختیار مطلق
modulus	قدر مطلق
abstracts	مطلق خیالی
individuum	هستی مطلق
oversoul	حقیقت مطلق
pansophism	دانش مطلق
abstractly	بطور مطلق
cultural absolutism	مطلق نگری فرهنگی
universal agent	وکیل مطلق الوکاله
absolute ethyl alcohol	اتیل الکل مطلق
laissez faire	ازادی مطلق اقتصادی
absolute champion	قهرمان مطلق شطرنج
absolute code	برنامه نویسی مطلق
absolute configuration	پیکر بندی مطلق
absolute coding	برنامه نویسی مطلق
absolute deficiency	عدم کارائی مطلق
absolute artesian well	چاه ارتزین مطلق
plenipotent	دارای اختیار مطلق
absolute electrical units	واحدهای الکتریکی مطلق
zero point energy	انرژی درصفر مطلق