English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English Persian
nip فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nipped فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nips فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
Other Matches
buffer duo دو پیاده مجاور در برابر دوپیاده مجاور با یک عرض فاصله
limitrophe مجاور مرزی مجاور
adjacent rows ردیف های مجاور [رج های مجاور]
cabin pressure فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
focal موضعی
regional <adj.> موضعی
local <adj.> موضعی
local موضعی
locals موضعی
topical موضعی
ischemia کم خونی موضعی
ischmia کم خونی موضعی
local مکانی موضعی
locals مکانی موضعی
spasm تشنج موضعی
spot checks بررسی موضعی
spot checks مقابله موضعی
spot check بررسی موضعی
spot check مقابله موضعی
spot lamp لامپ موضعی
spasms تشنج موضعی
locally بطور موضعی
position warfare نبرد موضعی
position warfare جنگ موضعی
local oscillator اوسیلاتور موضعی
ischaemia کم خونی موضعی
position correction تصحیحات موضعی
concentrated or single load بار موضعی
local paraysis فلج موضعی
local velocity سرعت موضعی
localization موضعی کردن
position defense دفاع موضعی
local anasthesia بیهوشی موضعی
gripe تشنج موضعی
pitot static system سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
local deformation تغییر شکل موضعی
depression فرو رفتگی موضعی
depressions فرو رفتگی موضعی
transient ischemia کم خونی موضعی موقت
focal seizure حمله صرعی موضعی
local action تخلیه موضعی باتری
to anaesthetize locally سر کردن بیهوشی موضعی زدن
asymmetric local deformation تغییر شکل موضعی بی تقارن
osteomyelitis التهاب موضعی و مخرب استخوان
localizing محلی کردن موضعی ساختن
localizes محلی کردن موضعی ساختن
localises محلی کردن موضعی ساختن
localising محلی کردن موضعی ساختن
localize محلی کردن موضعی ساختن
novocain ماده بی حس کننده موضعی پروکائین
vicinity مجاور
next مجاور
vicinal مجاور
adjacent مجاور
adjoining مجاور
neighbouring مجاور
contiguous مجاور
nigh مجاور
circumjucent از هر سو مجاور
conterminous مجاور
nearby مجاور
coterminous مجاور
appressed مجاور
vicinage مجاور
abutting مجاور
proximal مجاور
near by مجاور
neighbor مجاور
nap نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napped نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napping نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
naps نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
vorticity میزان برداری دوران موضعی سیال
cabin pressurization safety valve شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic دارای فشار یکسان خط هم فشار
abuting surface سطح مجاور
adjoining نزدیک مجاور
adjoin مجاور بودن
adjoins مجاور بودن
proximal stimulus محرک مجاور
adjoined مجاور بودن
vicinal dihalide دی هالید مجاور
contiguous zone منطقه مجاور
graveside مجاور قبر
gravesides مجاور قبر
anal مجاور مقعد
aduacent sound صدای مجاور
adjacent video ویدئو مجاور
adjacent lines خطهای مجاور
abuttals زمین مجاور
abuttal زمین مجاور
collateral همسایه مجاور
parahepatic مجاور کبد
neighbors نزدیک مجاور
neighbours نزدیک مجاور
against پیوسته مجاور
neighbour نزدیک مجاور
bordering مجاور بودن
adjacent مجاور همسایه
border مجاور بودن
bordered مجاور بودن
paranephric مجاور کلیه
surrounding احاطه کننده مجاور
anchimeric assistance کمک گروه مجاور
allele ژنهای ناهمسان مجاور
guiding عضلات کمکی مجاور
colocate در مجاور هم قرار دادن
adjacent point نقطه های مجاور
monkey chatter تداخل کانال مجاور
adjacent channel interfernce تداخل کانال مجاور
adjacent دو میدان متصل به دو گروه مجاور
appressed کاملا نزدیک و مجاور چیزی
hand to hand دست بدست یکدیگر مجاور
hand-to-hand دست بدست یکدیگر مجاور
garbage واسط رادیویی از کانالهای مجاور
hydro هتل یامهمانخانهای که مجاور اب معدنی ساخته میشود
inducing اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
overlap tell رله اطلاعات مربوط به هدف یا دشمن به ایستگاههای مجاور
induce اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
I could have sworn that there was somebody in the next room . می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
induced اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induces اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
dotting فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
contiguous فایل ذخیره شده در مجموعهای از شیارهای دیسک مجاور هم
dot فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
waisting کاهش موضعی قطر ناشی ازجریان برگشت ناپذیر حاصل از تنش در نقطه شکست
benzocaine ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
low head plant نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
base pitch فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
triangulation تقسیم ناحیهای به مثلثهای مجاور هم جهت مساحی سه گوش سازی
compass compensation تنظیم قطب نما از نظر اثر نیروی مغناطیسی فلزات مجاور
nibbler ابزاری برای بریدن ورقههای فلزی توسط برشهای متعدد و پیاپی موضعی قائم بکمک مته
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
vortex line خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
energy absorber مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
photo pattern generation تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
pitot pressure فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
superheterodyne گیرنده رادیویی که در ان سیگنال دریافتی با فرکانس نوسانی موضعی به منظورایجاد فرکانس بینابین که سپس با مزیتهای متعددتقویت میشود ترکیب میگردد
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
low voltage distribution system شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
joggled برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggle برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggling برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggles برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
abutted مماس بودن مجاور بودن
abuts مماس بودن مجاور بودن
abut مماس بودن مجاور بودن
irredentism نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
strain فشار
pressure curve خم فشار
total pressure فشار کل
presses فشار
water pressure فشار اب
constraint فشار
violence فشار
zips فشار
press فشار
zipping فشار
zipped فشار
bunt فشار با سر
zip فشار
back pressure پی فشار
thrusting فشار
distraint فشار
hydraulic pressure فشار اب
fantod فشار
thrusts فشار
strains فشار
thrust فشار
pressure vessel فشار
back iron بن فشار
atmospheric pressure فشار جو
pressing فشار
atmospheres فشار جو
pressor فشار زا
barometric pressure فشار جو
ice push فشار یخ
atmosphere فشار جو
weight فشار
pressuring فشار
impact فشار
brunt فشار
exertion فشار
pressures فشار
pushes فشار
growing pains فشار
impacts فشار
exertions فشار
stroked فشار با پا
isobars تک فشار
line of thrust خط فشار
stroke فشار با پا
isobars هم فشار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com