English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 219 (34 milliseconds)
English Persian
cast up فشرده کردن
Search result with all words
hovercraft رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hovercrafts رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
compact فشرده کردن بهم متصل کردن
compacted فشرده کردن بهم متصل کردن
compacting فشرده کردن بهم متصل کردن
compacts فشرده کردن بهم متصل کردن
compress هم فشرده کردن
compress فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compresses هم فشرده کردن
compresses فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compressing هم فشرده کردن
compressing فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
discrete الگوریتم کد گذاری و فشرده کردن تصاویر
icing مسلح کردن بتون فشرده کردن فولاد
CD E فرصتی که اجازه ضبط و پاک کردن داده را از دیسک فشرده میدهد
compaction فشرده سازی متراکم کردن
decompress ناهم فشرده کردن
file compression utility برنامه کمکی فشرده کردن فایل
Other Matches
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
self- فایل فشرده که حاوی برنامهای است که محتوای آن را از حالت فشرده در می آورد
congested فشرده انباشته شده بهم فشرده
Intel فناوری نرم افزاری ساخت intel که به کامپیوتر اجازه میدهد تا تصاویر ویدیویی فشرده را ذخیره و بازیابی کند با استفاده از روشهای فشرده سازی نرم افزاری
Indeo فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
turbojet توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
companding دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
n-key rollover [این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
compressed فشرده
congested در هم فشرده
strained فشرده
intensive فشرده
compressive فشرده
condensed فشرده
squeezes فشرده
squeezing فشرده
squeezed فشرده
squeeze فشرده
condensed به هم فشرده
ice crete بتون فشرده
press board مقوای فشرده
fasciated بهم فشرده
compactions فشرده سازی
crushed <adj.> <past-p.> فشرده شده
compressed air هوای فشرده
compressed file فایل فشرده
massively گنده فشرده
packing فشرده سازی
coarctate بهم فشرده
repressed brick اجر فشرده
succinct مجمل فشرده
compaction فشرده سازی
compact disk دیسک فشرده
cast iron فولاد فشرده
concise لب گو فشرده ومختصر
mass practice تمرین فشرده
steel aloy فولاد فشرده
press part بخش فشرده
packed decimal دهدهی فشرده
depressed فشرده شدن
lasers دیسک فشرده
massive گنده فشرده
package program برنامه فشرده
alloy steel فولاد فشرده
dicing رقابت فشرده
dices رقابت فشرده
laser دیسک فشرده
dice رقابت فشرده
diced رقابت فشرده
incompressible فشرده نشدنی
pack فشرده سازی
compact section مقطع فشرده
condensive load بار فشرده
condensed type چاپ فشرده
seried بهم فشرده
packs فشرده سازی
condensed type نوع فشرده
die pressed part بخش فشرده حدیدهای
CD audio روی دیسک فشرده
CD DA روی دیسک فشرده
caisson foundation پی سازی با هوای فشرده
massively ساختمان فشرده ماسیو
air compressor هوای فشرده ساز
repressed brick اجر فشرده شده
compacting جمع وجور فشرده
massive ساختمان فشرده ماسیو
press تاکتیک دفاعی فشرده
laminated plastic material ماده فشرده متورق
packed snow برف فشرده شده
presses تاکتیک دفاعی فشرده
compacts بهم فشرده خلاصه
compacts جمع وجور فشرده
compacting بهم فشرده خلاصه
compact بهم فشرده خلاصه
forced alternating current جریان متناوب فشرده
packed decimal عدد اعشاری فشرده
pinch effect اثر فشرده سازی
packing density تراکم فشرده سازی
compander فشرده و نافشرده کننده
principal types of foot فشرده کننده آب سنگین
condensed structural formula فرمول ساختاری فشرده
prestressed concrete بتن پیش فشرده
compacted بهم فشرده خلاصه
compact جمع وجور فشرده
compacted جمع وجور فشرده
bumped بار فشرده شده
A crash language course . دوره فشرده آموزش زبان
CDs دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
compacted روی دیسک فشرده را میدهد
CD دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
modes قالب کدگذاری دیسکهای فشرده
compacts روی دیسک فشرده را میدهد
mode قالب کدگذاری دیسکهای فشرده
compacting روی دیسک فشرده را میدهد
discs مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
fractal روش فشرده سازی تصاویر
compact روی دیسک فشرده را میدهد
disc مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
image فشرده سایز داده یک تصویر
images فشرده سایز داده یک تصویر
air lift دستگاه ابکش با هوای فشرده
to swot [British E] for an exam فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
to cram فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
to mug up [British E] for an exam فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
international file format استاندارد فایلهای فشرده ذخیره شده روی i-LD
phalanxes دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
phalanx دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
pneumatic disatch بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
IFF استاندارد برای فایلهای فشرده ذخیره شده روی i-CD
pneumatic پرباد کار کننده باهوای فشرده دارای چرخ یا
photo finish استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
asymmetric video compression استفاده از کامپیوتر قوی برای فشرده سازی تصویر
compressors برنامه وسیله ایکه حاوی فشرده سازی داده است
compressor برنامه وسیله ایکه حاوی فشرده سازی داده است
CSLIP گونهای از پتروکل SLIP که داده را پیش از ارسال فشرده میکند
CD I این استاندارد شامل توابع کد گذاری فشرده سازی و نمایش است
picture الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
CDs جعبه پلاستیکی مسط ح که برای نگهداری دیسک فشرده به کار می رود
pictured الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
pictures الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
reduces تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
pic الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیو DVI شرکت Intel
picturing الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
reduce تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
reducing تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
CD جعبه پلاستیکی مسط ح که برای نگهداری دیسک فشرده به کار می رود
decompression تبدیل یک تصویر یا فایل داده فشرده به حالتی که قابل دیدن شود
blast hole drill مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
CD quality چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
mdr ثباتی در CPU که داده را پیش از پردازش یا حرکت به محلی از حافظه فشرده میکند
compacted قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
fractal قالب فایل برای ذخیره سازی تصاویر گرافیکی که فشرده شده اند
compacts قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
FIF فرمت فایل برای ذخیره سازی تصاویر گرافیکی که فشرده شده اند
compacting قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
compact قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
portable کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
JPEG++ حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند
pcm روش ذخیره سازی صدا در قالب دقیق و فشرده توسط کارتهای صوتی قوی
DoubleSpace برنامه نرم افزاری که بخشی از DOS-MS است و باعث فشرده سازی دیسک میشود
DV I سیستمی که نحوه فشرده سازی و نمایش سیگنالهای صوتی و تصویری روی کامپیوتر را نشان میدهد
Huffman code کد فشرده سازی داده که حروف ای که اغلب نرخ می دهند فضای بیت کمتری اشغال می کنند
compression نرم افزار مقیم که داده را موقع نوشتن فشرده میکند و هنگام خواندن به حالت اولیه بر می گرداند
JPEG استانداردی که نحوه ذخیره سازی تصاور گرافیکی را به صورت فشرده در فایل روی دیسک بیان میکند
DCC نور مغناطیسی در یک جعبه فشرده که برای ذخیره سازی دادههای کامپیوتری یا سیگنالهای صوتی به صورت دیجیتالی به کار می رود
winchester disk دیسک سخت با فرفیت بالا و فشرده که به صورت توکار در سیستم کامپیوتری وجود دارد و قابل حذف شدن نیست
pneumaticity خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
ADPCM استاندارد CCITT برای تبدیل سیگنال صوتی یا آنالوگ به سیگنال فشرده دیجیتالی
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
tar سیستم فشرده سازی فایل روی کامپیوتر که سیستم عامل Unix را اجرا میکند
productions الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
production الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
PLV الگوریتم فشرده سای ویدیو با بالاترین کیفیت که با ترتیب ویدیو تمام متحرک DVI کار میکند
simm تخته مدار کوچک و فشرده با یک لبه اتصال در امتداد یک لبه که قط عات حافظه فرفیت را حمل میکند
air turbine starter استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
adaptive channel allocation استاندارد CCITT که بیان کننده یک روش برای تبدیل سیگنال صوتی یا آنالوگ به سیگنال فشرده دیجیتال است
lossless compression روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
DOR سیگنال ذخیره شده به صورت دودویی روی سوراخهای کوچک روی سطح دیسک فشرده یا نوری که توسط لیزر قابل خواندن باشد
zips خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است
zipping خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است
zip خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است
zipped خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است
CD I استانداردهای سخت افزار و نرم افزار که داده و تصویر و متن را روی یک دیسک فشرده ترکیب میکند و به کاربر اجازه میدهد تا با نرم افزاری که روی ROM-CD ذخیره شده است کار کند
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com