Dictiornary-Farsi | فشنگ کامل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
complete sound	فشنگ کامل
fixed round	فشنگ کامل


Other Matches

ammunition chest	شانه فشنگ قلاب نوار فشنگ
full mobilization	تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
full scale	باندازه کامل بمقیاس کامل
full annealing	بازپخت کامل تاباندن کامل
completed case	جعبه کامل خشاب کامل
imago	حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough	بطور کامل کامل
cartridges	فشنگ
cartouch	فشنگ
cartridge	فشنگ
extractors	فشنگ کش
bullets	فشنگ
bullet	فشنگ
shells	فشنگ
shelling	فشنگ
cartouche	فشنگ
shell	فشنگ
roundest	فشنگ
extractor	فشنگ کش
loads	فشنگ
ejector	فشنگ کش
load	فشنگ
round	فشنگ
cartridge belt	نوار فشنگ
cartridge box	خشاب فشنگ
cartridge box	جعبه فشنگ
cartridge case	پوکه فشنگ
cook off	گل کردن فشنگ
shot maker	فشنگ ساز
clipped	شانه فشنگ
blank cartridge	فشنگ بی گلوله
shell	پوکه فشنگ
shelling	پوکه فشنگ
live	فشنگ جنگی
lived	فشنگ جنگی
fuse cartridge	فشنگ فیوز
case shot	جای فشنگ
loads	فشنگ گذاری
clip	شانه فشنگ
dummy cartridge	فشنگ مشقی
load	فشنگ گذاری
dummy cartridge	فشنگ اموزشی
clippings	شانه فشنگ
clips	شانه فشنگ
link belt	نوار فشنگ
bullets	گلوله فشنگ
ejector	فشنگ پران
bullet	گلوله فشنگ
fixed round	فشنگ ثابت
fuse link	فشنگ فیوز
shells	پوکه فشنگ
wadcutter	فشنگ سرپهن
ammunition belt	نوار فشنگ
chamber	فشنگ خوریاخزانه
neck	خزانه فشنگ
chambers	فشنگ خوریاخزانه
bandolier	جای فشنگ
bandoleer	جای فشنگ
ball ammunition	فشنگ مانوری
magazines	خزانه فشنگ
extractor	فشنگ پران
necks	خزانه فشنگ
extractors	فشنگ پران
magazine	خزانه فشنگ
Load the gun.	تفنگ را پر از فشنگ کن
fire extinguishers	فشنگ ضداتش
fire extinguisher	فشنگ ضداتش
dud	فشنگ اتش نشو
triggers	پرتاب کردن فشنگ
e.c. bland fire	تیر یا فشنگ مانوری
triggered	پرتاب کردن فشنگ
trigger	پرتاب کردن فشنگ
leader	فشنگ راهنمای پیچی
mandrel	قالب پوکه فشنگ
magazine	مخزن فشنگ خشاب
magazines	مخزن فشنگ خشاب
photoflash	فشنگ منورمخصوص عکاسی در شب
chamber	خزانه فشنگ در اسلحه
chambers	خزانه فشنگ در اسلحه
leaders	فشنگ راهنمای پیچی
cartridge shell	بدنه پوکه فشنگ
distance wadding	بوش داخل پوکه فشنگ
link belt	نوار حلقهای جداشونده فشنگ
clippings	شانه فشنگ گیره کاغذ
link	حلقه زنجیر نوار فشنگ
clipped	شانه فشنگ گیره کاغذ
feed belt	نوارتغذیه فشنگ نوار مهمات
clip	شانه فشنگ گیره کاغذ
thirty thirty	تفنگ با فشنگ کالیبر 03 باباروت 03
wildcat	فشنگ با گلوله کوچکتر ازپوکه
clips	شانه فشنگ گیره کاغذ
responder	ماده اصلی خرج فشنگ
wildcats	فشنگ با گلوله کوچکتر ازپوکه
chassepot	نوعی تفنگ که فشنگ اتش زادارد
cylinder	فشنگ خور استوانهای هفت تیر
cylinders	فشنگ خور استوانهای هفت تیر
to zip	مانند فشنگ رفتن [اصطلاح روزمره]
self loading	فشنگ گذاری خودکار به طورخودکار پرشونده
short round	فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
center fire	اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
shells	بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell	بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling	بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
cases	جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case	جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
tracers	فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
tracer	فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
loads	پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
pouches	جیب فانوسقه کیف فانوسقه فشنگ دان
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
load	پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
pouch	جیب فانوسقه کیف فانوسقه فشنگ دان
cross belt	کمربند حمایل قطار حمایل فشنگ
perfecting	کامل
perfects	کامل
absolute	کامل
semibreves	نت کامل
semibreve	نت کامل
all-out	کامل
perfected	کامل
self-contained	کامل
absolutes	کامل
entire	کامل
full-fledged	کامل
full fledged	کامل
exacts	کامل
exacted	کامل
exact	کامل
unabridged	کامل
totaled	کامل
full	کامل
echaustive	کامل
empennage	دم کامل
main	کامل
fullest	کامل
unqualified	کامل
unmitigated	کامل
completes	کامل
total	کامل
totaling	کامل
totalled	کامل
totalling	کامل
complete	کامل
totals	کامل
of ripe years	کامل
plenary	کامل
wall-to-wall	کامل
completing	کامل
largest	کامل
larger	کامل
completed	کامل
large	کامل
perfect	کامل
stark	کامل
starker	کامل
starkest	کامل
plenaries	کامل
starkly	کامل
saturation	کامل
in a entireness of state	کامل
searching	کامل
utmost good faith	با صداقت کامل
changeovers	دگرگونی کامل
unperfect	غیر کامل
U-turn	دور کامل
willie waught	یک جرعه کامل
the fullness of time	زمان کامل
strict profile	نیمرخ کامل
star program	برنامه کامل
U-turns	دور کامل
total porosity	تخلخل کامل
hohlraum	تابشگر کامل
total function	تابع کامل
uberrima fides	صراحت کامل
total charge	بارگذاری کامل
through rate	نرخ کامل
thoro	کامل تمام
total score	نمره کامل
changeover	دگرگونی کامل
totalize	کامل کردن
blackbody	تابشگر کامل
uncomplimentary	غیر کامل
clamp	بست کامل
in the minutest detail <idiom>	مو به مو [با جزییات کامل]
rounded <adj.>	کامل و متعادل
total costs	هزینه کامل
overall costs	هزینه کامل
hotter	امادگی کامل
hot	امادگی کامل
absolutes	کامل قطعی
amain	باسرعت کامل
almightiness	قدرت کامل
all in price	بهای کامل
clamps	بست کامل
clamping	بست کامل
clamped	بست کامل