English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8 milliseconds)
English Persian
eucleadian space فضای اقلیدسی
Euclidean space فضای اقلیدسی [ریاضی]
Other Matches
euclidean اقلیدسی
Euclidean vector بردار اقلیدسی [ریاضی]
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
clearance فضای بازی
life space فضای زیست
lebensraum فضای حیاتی
clearance فضای بیکار
covered space فضای پوشیده
lacuna فضای خالی
covered space فضای سر پوشیده
psychological space فضای روانی
phase space فضای فازی
phase space فضای فاز
out of doors فضای ازاد
out of door فضای ازاد
floorage فضای صحن
cellarage فضای زیرزمین
coordination sphere فضای کوئوردیناسیون
open area فضای ازاد
cylinder capacity فضای سیلندر
danger space فضای خطرناک
fornix فضای مجوف
space فضای خالی
vacuuming فضای تهی
vacuumed فضای تهی
vacuum فضای تهی
spaces فضای خالی
deep space فضای سه بعدی
floor space فضای اشکوب
aerospace فضای هوایی
aerospace فضای ماوراء جو
image space فضای تصویر
gross space فضای کلی
void فضای خالی
dead space فضای مرده
free space فضای خالی
free space فضای ازاد
dead space فضای راکد
vacuums فضای تهی
hollow space فضای توخالی
subspace فضای فرعی
expanses فضای زیاد
opened فضای باز
mask پوشاندن فضای
masks پوشاندن فضای
opens فضای باز
boot فضای ترانک
reflector space فضای بازتابی
acceleration space فضای شتاب
biosphere فضای زیست
airspace فضای هوایی
campuses فضای باز
expanse فضای زیاد
cavities فضای خالی
campus فضای باز
cavities فضای مجوف
cavity فضای مجوف
bad break فضای خالی
open فضای باز
atmospheric environement فضای جوی
vacuity فضای خالی
work space فضای دایر
workspace فضای کاری
cavity فضای خالی
drift space فضای تبدیل تحمیل
margins زمان یا فضای اضافی
margin زمان یا فضای اضافی
catcher space فضای اوسیلاسیون زای
glade فضای میان جنگل
glades فضای میان جنگل
cathode dark space فضای تاریک کاتد
fanfare نمایش در فضای باز
fanfares نمایش در فضای باز
cathode glow فضای روشن کاتد
aston dark space فضای تاریک استن
crookes dark space فضای تاریک کاتد
crookes dark space فضای تاریک هیتورف
hittorf dark space فضای تاریک کاتد
hittorf dark space فضای تاریک هیتورف
anode dark space فضای تاریک اند
airspace control کنترل فضای هوایی
address apace فضای آدرس دهی
danger space فضای هوایی خطرناک
perimeters فضای احاطه کننده
perimeter فضای احاطه کننده
inane چرند فضای نامحدود
buncher space فضای تحمیل سرعتی
the infinite space فضای بیکران لاینتاهی
runout فضای عمل یک سیستم
topological space فضای توپولوژیک [ریاضی]
phase space cell پیل فضای فاز
perspective space نمایش فضای سه بعدی
payload space فضای بار مفید
landscape garden طراحی فضای سبز
open cut حفاری در فضای باز
trough of the sea فضای میان دو موج
metric space فضای متری [ریاضی]
metric space فضای متریک [ریاضی]
atmosphere فضای اطراف هرجسمی
atmospheres فضای اطراف هرجسمی
vector space فضای برداری [ریاضی]
memory address space فضای نشانی حافظه
blank سفید فضای خالی
blankest سفید فضای خالی
foresheets فضای جلوی قایق
to close airspace محصورکردن فضای هوایی
linear space فضای برداری [ریاضی]
floor space occupied فضای مورد نیاز
vector space فضای خطی [ریاضی]
linear space فضای خطی [ریاضی]
faraday dark space فضای تاریک فارادی
furnace room فضای داخل کوره
hair space فضای باریکی درچاپ
airspace [over a country] فضای هوایی [در کشوری]
interstaller space فضای بین- ستارهای
loading space فضای قابل بارگیری
bossing [فضای خالی زیر پنجره]
compact چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacted چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
outer space فضای خارج از هوا یا جوزمین
compacting چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacts چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
to close airspace مسدود کردن فضای هوایی
frame و مرز اطراف فضای پنجره
cod فضای داخل خلیج یادریاچه
airspace control کنترل کردن فضای هوایی
air-hole [تهویه فضای خالی سرداب]
hyphenated نوشته شده با فضای خالی
fifo فضای ذخیره سازی موقت
controlled airspace فضای هوایی کنترل شده
pre-Hilbert space فضای ضرب داخلی [ریاضی]
broadcasts توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
broadcast توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
low memory فضای حافظه تا چند کیلوبایت
space فضای خالی بین حروف یا خط ها
clearance هوا فضای خالی فاصله
it takes much room فضای زیادی را اشغال میکند
dead space زاویه بیروح فضای کور
deep space فضای خارج از منضومه شمسی
spaces فضای خالی بین حروف یا خط ها
caret نشانه " ^ " در فضای کلید کنترل
user area فضای مخصوص استفاده کننده
inner product space فضای ضرب داخلی [ریاضی]
three-dimensional space فضای سه بعدی [ریاضی] [فیزیک]
space above property فضای قسمت بالای ملک
anode glow شعله مثبت فضای روشن اند
marks کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
land scaping محوطه سازی و ایجاد فضای سبز
zapping حذف داده موجود در فضای کاری
annulus فضای بین دوایر متحد المرکز
fogging برای ایجاد فضای سه بعدی طبیعی تر
mark کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
plenums فضای اشغال شده بوسیله ماده
storage چاپ محتوای فضای ذخیره سازی
input بلاک داده ارسالی به فضای ورودی
inputted بلاک داده ارسالی به فضای ورودی
capacities فضای فراهم برای ذخیره سازی
agora [فضای باز عمومی در یونان باستان]
zaps حذف داده موجود در فضای کاری
zapped حذف داده موجود در فضای کاری
road space فضای اشغالی از جاده به وسیله ستون
claustrophobia مرض ترس از فضای تنگ ومحصور
plenum فضای اشغال شده بوسیله ماده
gaps فضای بین دادههای ذخیره شده
operand فضای یک عملوند در دستور برنامه نویسی
control zone منطقه فضای هوایی تحت کنترل
double vault [دو طاق با فضای خالی بین آنها]
capacity فضای فراهم برای ذخیره سازی
zap حذف داده موجود در فضای کاری
gap فضای بین دادههای ذخیره شده
immediate فضای حافظه اصلی و سریع در کامپیوتر
high فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
highest فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
highs فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
fills رسم یک فضای بسته با یک رنگ یا سایر
clipboard 1-فضای ذخیره سازی موقت داده 2-
aerospace فضای هوایی بالای منطقه عملیات
space کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
spaces کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
clipboards 1-فضای ذخیره سازی موقت داده 2-
marquees فضای انتخابی توسط وسیله انتخاب
fill رسم یک فضای بسته با یک رنگ یا سایر
marquee فضای انتخابی توسط وسیله انتخاب
breaks ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
compress فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compresses فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compressing فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
gaps فضای بین نوک خواندن و رسانه مغناطسی
pitch وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
quadding درج فضای خالی در متن برای پر کردن خط
pitches وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
to occupy much space فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
worked فضای حافظه که اپراتور اشغال کرده است
deposit چاپ گرفتن ازکل یا بخشی از فضای حافظه
work فضای حافظه که اپراتور اشغال کرده است
deposits چاپ گرفتن ازکل یا بخشی از فضای حافظه
compacts کاهش فضای ذخیره شده توسط چیزی
compacted کاهش فضای ذخیره شده توسط چیزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com