Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
ullage
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
Other Matches
torch pot
[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
cartridge
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
cartridges
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
residence time
مدت زمانیکه قطرات کوچک سوخت در محفظه احتراق توربین گاز میمانند
multipropellant
سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
broken stowage
فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
multi chamber
نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
buffer chamber
جان لوله محفظه ضربت گیر محفظه دافع
crankcase explusion
سرو صدای داخل محفظه لنگ
rocket fuel
سوخت موشک
liquid propellant
سوخت مایع موشک
central refueling provisions
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
air metering force
نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant
سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
cavities
فضای خالی
cavity
فضای خالی
free space
فضای خالی
bad break
فضای خالی
void
فضای خالی
lacuna
فضای خالی
space
فضای خالی
vacuity
فضای خالی
spaces
فضای خالی
furnace room
فضای داخل کوره
charges
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomisers
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizer
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizers
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
blank
سفید فضای خالی
blankest
سفید فضای خالی
cod
فضای داخل خلیج یادریاچه
space
فضای خالی بین حروف یا خط ها
clearance
هوا فضای خالی فاصله
spaces
فضای خالی بین حروف یا خط ها
bossing
[فضای خالی زیر پنجره]
hyphenated
نوشته شده با فضای خالی
air-hole
[تهویه فضای خالی سرداب]
double vault
[دو طاق با فضای خالی بین آنها]
mark
کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
spaces
کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
marks
کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
space
کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
margin
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
quadding
درج فضای خالی در متن برای پر کردن خط
margins
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
coriolis effect
پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
void
فاصله ناخواسته یا فضای خالی در اتصال توسط جوشکاری
emptiest
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
ante-choir
[فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
emptied
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
freed
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
empty
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
empties
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
gutter
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
gutters
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
free
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
freeing
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
frees
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
gaps
فضای خالی نوار مغناطیسی بین دو رکورد متمادی
dense index
لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
gap
فضای خالی نوار مغناطیسی بین دو رکورد متمادی
emptier
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
linear
لیستی که فضای خالی برای رکورد جدید در ساختارش ندارد
list
لیستی که فضای خالی برای رکوردهای جدید در ساختارش ندارد
replenishing phase
بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
weaving shed
[فضای خالی بین تارهای ضربی جهت عبور دادن پود.]
proportional spacing
سیستم چاپ که در آن هر حرف نسبت به اندازه اش فضای خالی بعد از خود دارد.
spacing
فضای خالی قرار دادن بین حروف یا خط های متن چاپ شده
spaces
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
space
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
wing tanks
تانکهای سوخت که داخل بال تعبیه شده یا بخشی از بال راتشکیل میدهد
diesel ramjet
موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است
tips
باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
kerning
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
crankcase upper half
قسمت فوقانی محفظه لنگ محفظه لنگ فوقانی
bin storage space
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
zone
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zones
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
hyphen
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphens
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
counter shed
پودکشی
[عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
incasement
محفظه
container
محفظه
cavity
محفظه
lacuna
محفظه
envelope
محفظه
envelopes
محفظه
containers
محفظه
cavities
محفظه
guard assembly
محفظه
encasement
محفظه
housing
محفظه
chamber
محفظه
chambers
محفظه
enclosure
محفظه
enclosures
محفظه
pinches
پایه محفظه
primer pouch
محفظه چاشنی
gas chamber
محفظه باروت
gas chambers
محفظه باروت
mould cavity
محفظه قالب
potpourris
محفظه عطر
potpourri
محفظه عطر
case
فرف محفظه
cases
فرف محفظه
resonating cavity
محفظه تشدید
computer enclosure
محفظه کامپیوتر
combustor
محفظه احتراق
combustion chamber
محفظه احتراق
combustion area
محفظه احتراق
pinch
پایه محفظه
circular cell
محفظه گرد
starting chamber
محفظه استارت
air chamber
محفظه هوا
card cage
محفظه کارت
oil pan
محفظه کارتر
incubator
محفظه رشد
system unit
محفظه سیستم
intake chamber
محفظه ورودی
incubators
محفظه رشد
ootheca
محفظه تخم
shields
محفظه سپرشدن
shield
محفظه سپرشدن
breech
محفظه کولاس
breech recess
محفظه کولاس
breech ring
محفظه کولاس
reliquaries
محفظه عتیقه باقیمانده
reliquary
محفظه عتیقه باقیمانده
to tip something into a container
[British E]
چیزی را در محفظه ای ریختن
hopper
محفظه خوراک دستگاه
hoppers
محفظه خوراک دستگاه
floppy disk case
محفظه فلاپی دیسک
reaction chamber
محفظه فعل و انفعال
breech chamber
محفظه خرج انفجار
disk unit enclosure
محفظه واحد دیسک
crankcase
محفظه میل لنگ
low pressure casing
محفظه ی فشار ضعیف
gasholders
محفظه نگاهداری گاز
carter
محفظه میل لنگ
canisters
محفظه گلوله افشان
acoustical sound enclosure
محفظه عایق صوتی
caisson
[محفظه یا صندوق زیرآبی]
gas chambers
محفظه اعدام با گاز
gas chamber
محفظه اعدام با گاز
canister
محفظه گلوله افشان
gas port
محفظه عبور گاز
chamber furnace
کوره محفظه دار
gasholder
محفظه نگاهداری گاز
cannular
محفظه احتراق حلقوی شکل
can annular
محفظه احتراق حلقوی شکل
house
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
cavity
سوراخ حفره یا محفظه قالب
crankcase supercharger
سوپرشارژر محفظه میل لنگ
ignitor
محفظه حامل باروت اشتعال
houses
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
dewar
محفظه عایق حرارتی با دوجداره
cavities
سوراخ حفره یا محفظه قالب
housed
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
burner cans
محفظه احتراق موتورهای توربینی
rhumbatron
نوع متداول محفظه تشدید
time capsule
محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
flooder
غرق کننده محفظه مین زیرابی
Thermoses
قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت
Thermos
قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت
ccd
محفظه هایی برای ذخیره داده
crankcase bottom o.lower half
قسمت تحتانی محفظه لنگ کف کارتر
cartridges
جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است
crankcase
محفظه کارتر پوسته میل لنگ
vault storage
محفظه یا انبار ضد حریق وبتون ارمه
cartridge
جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است
forms
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
formed
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
equipment bay
محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
panel
بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت
panels
بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت
to break into something
از محفظه ای
[با زور وارد شدن و]
دزدی کردن
burner compartment
قسمتی از روپوش موتور که روی محفظه احتراق قرارگرفته است
interior label
بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
toner
محفظه پلاستیکی برای تونر پودری که در چاپگر لیزری استفاده میشود
charactristic lenght
نسبت حجم محفظه احتراق به مساحت دهانه ورودی موتوردر راکت
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
vapor pressure
فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
gasoline
سوخت
propellant
سوخت
fuel
سوخت
fuelled
سوخت
catabolism
سوخت
propellants
سوخت
combustion
سوخت
power fuel
سوخت
firing
سوخت
stoker
سوخت
fuels
سوخت
dissimilation
سوخت
fueled
سوخت
fuelling
سوخت
burner frame
سوخت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com