Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
work space
فضای دایر
Other Matches
active
دایر
opens
دایر
live
دایر
lived
دایر
in gear
دایر
opened
دایر
open
دایر
in working condition
دایر
operational
دایر
in a
دایر
commissioned
دایر
functioning
دایر
in order
دایر
in good working order
دایر
operatives
دایر
operative
دایر
install
دایر کردن
installs
دایر کردن
circulate
دایر کردن
circulated
دایر کردن
circulates
دایر کردن
ws
انباره دایر
working set
مجموعه دایر
set afoot
دایر کردن
to come into operation
دایر شدن
operates
دایر بودن
operate
دایر بودن
it is in good working order
دایر است
operated
دایر بودن
utilized lands
اراضی دایر
it is not in good workingorder
دایر نیست
installing
دایر کردن
operable
عمل پذیر دایر
runs
رانش دایر بودن
run
رانش دایر بودن
the game is on
بازی دایر است
To establish( make) contact.
تماس دایر ( برقرار ) کردن
to make things hum
کارها را دایر کردن یا درجنبش اوردن
reclaiming
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaim
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaims
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaimed
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
bin storage space
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
ullage
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
revivalist movement
جنبش دوباره دایر کردن آداب و سبک قدیمی
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
goldie lock
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
repaired
جبران کردن دوباره دایر کردن
installed
ثابت مسقر شده دایر شده
repair
جبران کردن دوباره دایر کردن
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
get up
اتو کردن دایر کردن
circulates
دایر کردن منتشر کردن
circulate
دایر کردن منتشر کردن
circulated
دایر کردن منتشر کردن
coordination sphere
فضای کوئوردیناسیون
cavities
فضای خالی
vacuums
فضای تهی
vacuuming
فضای تهی
vacuumed
فضای تهی
vacuum
فضای تهی
hollow space
فضای توخالی
gross space
فضای کلی
covered space
فضای پوشیده
cellarage
فضای زیرزمین
dead space
فضای مرده
biosphere
فضای زیست
bad break
فضای خالی
campus
فضای باز
campuses
فضای باز
atmospheric environement
فضای جوی
boot
فضای ترانک
image space
فضای تصویر
covered space
فضای سر پوشیده
eucleadian space
فضای اقلیدسی
out of doors
فضای ازاد
deep space
فضای سه بعدی
cavity
فضای مجوف
cavity
فضای خالی
expanse
فضای زیاد
danger space
فضای خطرناک
floor space
فضای اشکوب
floorage
فضای صحن
cavities
فضای مجوف
cylinder capacity
فضای سیلندر
masks
پوشاندن فضای
mask
پوشاندن فضای
expanses
فضای زیاد
free space
فضای خالی
fornix
فضای مجوف
dead space
فضای راکد
reflector space
فضای بازتابی
open area
فضای ازاد
workspace
فضای کاری
out of door
فضای ازاد
phase space
فضای فاز
phase space
فضای فازی
opens
فضای باز
subspace
فضای فرعی
vacuity
فضای خالی
clearance
فضای بازی
clearance
فضای بیکار
airspace
فضای هوایی
psychological space
فضای روانی
free space
فضای ازاد
void
فضای خالی
opened
فضای باز
lacuna
فضای خالی
aerospace
فضای هوایی
open
فضای باز
spaces
فضای خالی
aerospace
فضای ماوراء جو
space
فضای خالی
lebensraum
فضای حیاتی
life space
فضای زیست
acceleration space
فضای شتاب
metric space
فضای متری
[ریاضی]
buncher space
فضای تحمیل سرعتی
vector space
فضای برداری
[ریاضی]
glades
فضای میان جنگل
inane
چرند فضای نامحدود
glade
فضای میان جنگل
atmospheres
فضای اطراف هرجسمی
cathode glow
فضای روشن کاتد
cathode dark space
فضای تاریک کاتد
catcher space
فضای اوسیلاسیون زای
metric space
فضای متریک
[ریاضی]
perimeter
فضای احاطه کننده
linear space
فضای خطی
[ریاضی]
vector space
فضای خطی
[ریاضی]
perimeters
فضای احاطه کننده
address apace
فضای آدرس دهی
linear space
فضای برداری
[ریاضی]
airspace control
کنترل فضای هوایی
anode dark space
فضای تاریک اند
to close airspace
محصورکردن فضای هوایی
aston dark space
فضای تاریک استن
airspace
[over a country]
فضای هوایی
[در کشوری]
landscape garden
طراحی فضای سبز
topological space
فضای توپولوژیک
[ریاضی]
Euclidean space
فضای اقلیدسی
[ریاضی]
drift space
فضای تبدیل تحمیل
faraday dark space
فضای تاریک فارادی
floor space occupied
فضای مورد نیاز
foresheets
فضای جلوی قایق
perspective space
نمایش فضای سه بعدی
payload space
فضای بار مفید
furnace room
فضای داخل کوره
open cut
حفاری در فضای باز
memory address space
فضای نشانی حافظه
loading space
فضای قابل بارگیری
blank
سفید فضای خالی
blankest
سفید فضای خالی
hair space
فضای باریکی درچاپ
phase space cell
پیل فضای فاز
interstaller space
فضای بین- ستارهای
margins
زمان یا فضای اضافی
atmosphere
فضای اطراف هرجسمی
trough of the sea
فضای میان دو موج
hittorf dark space
فضای تاریک هیتورف
hittorf dark space
فضای تاریک کاتد
danger space
فضای هوایی خطرناک
crookes dark space
فضای تاریک هیتورف
the infinite space
فضای بیکران لاینتاهی
fanfares
نمایش در فضای باز
crookes dark space
فضای تاریک کاتد
fanfare
نمایش در فضای باز
margin
زمان یا فضای اضافی
runout
فضای عمل یک سیستم
hyphenated
نوشته شده با فضای خالی
outer space
فضای خارج از هوا یا جوزمین
frame
و مرز اطراف فضای پنجره
airspace control
کنترل کردن فضای هوایی
cod
فضای داخل خلیج یادریاچه
to close airspace
مسدود کردن فضای هوایی
fifo
فضای ذخیره سازی موقت
clearance
هوا فضای خالی فاصله
spaces
فضای خالی بین حروف یا خط ها
space
فضای خالی بین حروف یا خط ها
it takes much room
فضای زیادی را اشغال میکند
low memory
فضای حافظه تا چند کیلوبایت
space above property
فضای قسمت بالای ملک
user area
فضای مخصوص استفاده کننده
three-dimensional space
فضای سه بعدی
[ریاضی]
[فیزیک]
inner product space
فضای ضرب داخلی
[ریاضی]
pre-Hilbert space
فضای ضرب داخلی
[ریاضی]
air-hole
[تهویه فضای خالی سرداب]
bossing
[فضای خالی زیر پنجره]
broadcast
توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
controlled airspace
فضای هوایی کنترل شده
caret
نشانه " ^ " در فضای کلید کنترل
deep space
فضای خارج از منضومه شمسی
broadcasts
توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
compacting
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacts
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacted
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compact
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
dead space
زاویه بیروح فضای کور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com