English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (13 milliseconds)
English Persian
workspace فضای کاری
Search result with all words
desktop در یک GUI فضای کاری که نمایش گرافیک از میز کار واقعی ای با نشانههای تلفن
area اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
areas اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
zap حذف داده موجود در فضای کاری
zapped حذف داده موجود در فضای کاری
zapping حذف داده موجود در فضای کاری
zaps حذف داده موجود در فضای کاری
scratchpad فضای کاری یا محلی با حافظه سریع برای ذخیره موقت داده جاری
work file فضای کاری که برای کار جاری اشغال شده است
Other Matches
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
blow torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing خطوط خاتم کاری و منبت کاری
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
drilling pattern نمونه مته کاری الگوی مته کاری
covered space فضای سر پوشیده
void فضای خالی
vacuity فضای خالی
airspace فضای هوایی
coordination sphere فضای کوئوردیناسیون
out of doors فضای ازاد
clearance فضای بیکار
aerospace فضای ماوراء جو
aerospace فضای هوایی
phase space فضای فاز
covered space فضای پوشیده
lacuna فضای خالی
cellarage فضای زیرزمین
phase space فضای فازی
life space فضای زیست
atmospheric environement فضای جوی
bad break فضای خالی
clearance فضای بازی
work space فضای دایر
open area فضای ازاد
vacuum فضای تهی
vacuumed فضای تهی
vacuuming فضای تهی
vacuums فضای تهی
out of door فضای ازاد
acceleration space فضای شتاب
space فضای خالی
reflector space فضای بازتابی
lebensraum فضای حیاتی
free space فضای ازاد
hollow space فضای توخالی
cavity فضای مجوف
cavity فضای خالی
cavities فضای مجوف
cavities فضای خالی
spaces فضای خالی
biosphere فضای زیست
boot فضای ترانک
deep space فضای سه بعدی
subspace فضای فرعی
floor space فضای اشکوب
free space فضای خالی
fornix فضای مجوف
gross space فضای کلی
open فضای باز
opened فضای باز
floorage فضای صحن
opens فضای باز
eucleadian space فضای اقلیدسی
campuses فضای باز
expanse فضای زیاد
expanses فضای زیاد
mask پوشاندن فضای
masks پوشاندن فضای
cylinder capacity فضای سیلندر
danger space فضای خطرناک
dead space فضای مرده
dead space فضای راکد
image space فضای تصویر
campus فضای باز
psychological space فضای روانی
to close airspace محصورکردن فضای هوایی
crookes dark space فضای تاریک هیتورف
perimeter فضای احاطه کننده
cathode glow فضای روشن کاتد
perimeters فضای احاطه کننده
cathode dark space فضای تاریک کاتد
floor space occupied فضای مورد نیاز
interstaller space فضای بین- ستارهای
crookes dark space فضای تاریک کاتد
foresheets فضای جلوی قایق
hair space فضای باریکی درچاپ
hittorf dark space فضای تاریک هیتورف
furnace room فضای داخل کوره
fanfares نمایش در فضای باز
fanfare نمایش در فضای باز
perspective space نمایش فضای سه بعدی
blankest سفید فضای خالی
landscape garden طراحی فضای سبز
catcher space فضای اوسیلاسیون زای
buncher space فضای تحمیل سرعتی
loading space فضای قابل بارگیری
faraday dark space فضای تاریک فارادی
airspace [over a country] فضای هوایی [در کشوری]
hittorf dark space فضای تاریک کاتد
drift space فضای تبدیل تحمیل
memory address space فضای نشانی حافظه
danger space فضای هوایی خطرناک
aston dark space فضای تاریک استن
airspace control کنترل فضای هوایی
margins زمان یا فضای اضافی
margin زمان یا فضای اضافی
address apace فضای آدرس دهی
anode dark space فضای تاریک اند
open cut حفاری در فضای باز
payload space فضای بار مفید
blank سفید فضای خالی
metric space فضای متری [ریاضی]
glades فضای میان جنگل
glade فضای میان جنگل
atmospheres فضای اطراف هرجسمی
atmosphere فضای اطراف هرجسمی
linear space فضای خطی [ریاضی]
vector space فضای خطی [ریاضی]
linear space فضای برداری [ریاضی]
vector space فضای برداری [ریاضی]
trough of the sea فضای میان دو موج
runout فضای عمل یک سیستم
phase space cell پیل فضای فاز
topological space فضای توپولوژیک [ریاضی]
metric space فضای متریک [ریاضی]
the infinite space فضای بیکران لاینتاهی
inane چرند فضای نامحدود
Euclidean space فضای اقلیدسی [ریاضی]
low memory فضای حافظه تا چند کیلوبایت
fifo فضای ذخیره سازی موقت
air-hole [تهویه فضای خالی سرداب]
dead space زاویه بیروح فضای کور
clearance هوا فضای خالی فاصله
broadcasts توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
it takes much room فضای زیادی را اشغال میکند
space above property فضای قسمت بالای ملک
controlled airspace فضای هوایی کنترل شده
hyphenated نوشته شده با فضای خالی
caret نشانه " ^ " در فضای کلید کنترل
compact چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
bossing [فضای خالی زیر پنجره]
broadcast توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
user area فضای مخصوص استفاده کننده
space فضای خالی بین حروف یا خط ها
cod فضای داخل خلیج یادریاچه
frame و مرز اطراف فضای پنجره
outer space فضای خارج از هوا یا جوزمین
pre-Hilbert space فضای ضرب داخلی [ریاضی]
inner product space فضای ضرب داخلی [ریاضی]
three-dimensional space فضای سه بعدی [ریاضی] [فیزیک]
spaces فضای خالی بین حروف یا خط ها
to close airspace مسدود کردن فضای هوایی
airspace control کنترل کردن فضای هوایی
deep space فضای خارج از منضومه شمسی
compacted چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacting چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacts چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
plenum فضای اشغال شده بوسیله ماده
fogging برای ایجاد فضای سه بعدی طبیعی تر
marquee فضای انتخابی توسط وسیله انتخاب
plenums فضای اشغال شده بوسیله ماده
fill رسم یک فضای بسته با یک رنگ یا سایر
land scaping محوطه سازی و ایجاد فضای سبز
road space فضای اشغالی از جاده به وسیله ستون
marquees فضای انتخابی توسط وسیله انتخاب
control zone منطقه فضای هوایی تحت کنترل
mark کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
marks کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
immediate فضای حافظه اصلی و سریع در کامپیوتر
fills رسم یک فضای بسته با یک رنگ یا سایر
double vault [دو طاق با فضای خالی بین آنها]
clipboards 1-فضای ذخیره سازی موقت داده 2-
aerospace فضای هوایی بالای منطقه عملیات
highest فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
capacities فضای فراهم برای ذخیره سازی
operand فضای یک عملوند در دستور برنامه نویسی
gap فضای بین دادههای ذخیره شده
input بلاک داده ارسالی به فضای ورودی
spaces کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
storage چاپ محتوای فضای ذخیره سازی
inputted بلاک داده ارسالی به فضای ورودی
high فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
capacity فضای فراهم برای ذخیره سازی
space کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
clipboard 1-فضای ذخیره سازی موقت داده 2-
gaps فضای بین دادههای ذخیره شده
annulus فضای بین دوایر متحد المرکز
anode glow شعله مثبت فضای روشن اند
agora [فضای باز عمومی در یونان باستان]
claustrophobia مرض ترس از فضای تنگ ومحصور
highs فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
space heater بخاری مخصوص گرم کردن فضای ازاد
breaks ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
quadding درج فضای خالی در متن برای پر کردن خط
work فضای حافظه که اپراتور اشغال کرده است
regions فضای مخصوص حافظه یا برنامه یا صفحه نمایش
compact کاهش فضای ذخیره شده توسط چیزی
storage فضای لازم برای ذخیره سازی داده
compacting کاهش فضای ذخیره شده توسط چیزی
to occupy much space فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
virtual آدرس مربوط به فضای ذخیره سازی مجازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com