Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (7 milliseconds)
English
Persian
trade effluent
فضولات صنعتی
Other Matches
rejectamenta
فضولات
refused
فضولات
rejcet
فضولات
refuse
فضولات
refuses
فضولات
excreta
فضولات
garble
فضولات
garbage
فضولات
refusing
فضولات
dunghill
توده فضولات
excretory
مربوط به دفع فضولات
refusing
قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refused
قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refuses
قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refuse
قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
emunctory
مربوط به پاک کردن بینی عضو دافع فضولات بدن
industrial
صنعتی
high wrought
صنعتی
industrial water
اب صنعتی
manufacturing
صنعتی
technical
صنعتی
industrial disputes
اختلافات صنعتی
industrial consumption
مصرف صنعتی
industrial concern
بنگاه صنعتی
industrial chemistry
شیمی صنعتی
industrial building
بنای صنعتی
industrial building
ساختمان صنعتی
art bronze
برنز صنعتی
artificial magnet
مغناطیس صنعتی
artistical
هنرامیز صنعتی
industrial relations
روابط صنعتی
engineering workshop
کارگاه صنعتی
commercial efficiency
بازده صنعتی
industrial area
منطقه صنعتی
industrial economics
اقتصاد صنعتی
industrial electronic
الکترونیک صنعتی
industrial espionage
جاسوسی صنعتی
industrial unit
واحد صنعتی
industrial wastewater
فاضلاب صنعتی
industrial workers
کارگران صنعتی
mechnical
ماشینی صنعتی
polytechnical
دانشکده صنعتی
producer buyer
خریدار صنعتی
technical grade
خلوص صنعتی
vertical union
اتحادیه صنعتی
industrial unions
اتحادیههای صنعتی
industrial fluctuations
نوسانهای صنعتی
industrial frequency
فرکانس صنعتی
industrial insurance
بیمه صنعتی
industrial management
مدیریت صنعتی
industrial nations
کشورهای صنعتی
industrial psychology
روانشناسی صنعتی
industrial revolution
انقلاب صنعتی
industrial switch
کلید صنعتی
industrial union
اتحادیه صنعتی
valve
شیر صنعتی
artful
ماهرانه صنعتی
plants
واحد صنعتی
polytechnic
دانشکده صنعتی
industrializing
صنعتی کردن
plant
واحد صنعتی
technologically
حرفهای صنعتی
industrialization
صنعتی سازی
technological
حرفهای صنعتی
industrialization
صنعتی شدن
polytechnics
دانشکده صنعتی
industrialization
صنعتی کردن
applied economics
اقتصاد صنعتی
industrialising
صنعتی کردن
industrialises
صنعتی کردن
industrialism
سیستم صنعتی
industrialize
صنعتی کردن
industrializes
صنعتی کردن
artless
غیر صنعتی
industrial electric locomotive
لکوموتیو الکتریکی صنعتی
industrial investment
سرمایه گذاری صنعتی
industrial alternating current
جریان متناوب صنعتی
pilot plant
واحد ازمایش صنعتی
manufactoring tape milling machine
دستگاه نورد صنعتی
interphase transformer loss
تلفات پیچک صنعتی
industrial workers of the world
کارگران صنعتی جهان
industrial reserve army
ارتش ذخیره صنعتی
process of industrialization
فرایند صنعتی شدن
applied economics engineer
مهندس اقتصاد صنعتی
bric-a-brac
خرده ریز صنعتی
industrial robot
دستگاه خودکار صنعتی
decreasing cost industry
هزینه نزولی صنعتی
an artistic production
عمل یا کار صنعتی
valve
ولو
[شیر صنعتی]
art casting
ریخته گری صنعتی
inartistically
بطور غیر صنعتی
index of industrial production
شاخص تولید صنعتی
producer advertising
تبلیغ محصولات صنعتی
the industrial quarter of the
محله صنعتی شهر
industrial classifications
طبقه بندی صنعتی
industrial capitalism
سرمایه داری صنعتی
Industrial Architecture
معماری خانه های صنعتی
Midlands
ناحیهی صنعتی در مرکز انگلستان
metonymical
دارای صنعتی که انراmetonym گویند
trade fixtures
الات صنعتی نصب شده
industrialises
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialising
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
pastiches
تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
pastiche
تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
industrial electronic computer
ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
industrial instrument
دستگاه اندازه گیری صنعتی
industrializing
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrializes
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
artlessly
بطور ساده یاغیر صنعتی
articlcs of virtu
کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
industrialize
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrial school
اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
technology
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technologies
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technologically
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technological
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
industrial data collection device
دستگاه صنعتی جمع اوری داده
Industrial Aesthetic
[سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
labour intensive industry
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
pot boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
Industrialized building
[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
pot-boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
Industrial Park
[طراحی املاک برای استفاده صنعتی در قرن نوزدهم در منچستر]
pot-boilers
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pantechnicon
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
an iconic statue
مجسمهای که از روی نمونه و مطابق قرارداد صنعتی ساخته شده باشد
din
سازمان استاندارد صنعتی آلمان معمولاگ مربوط به مشخصات ورودی ها و سوکت ها
high Sierra specification
روش استاندارد صنعتی برای ذخیره سازی داده روی ROM-CD
pantechnicons
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
value added
اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
maintenance
جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
Luddite
هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
Luddites
هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
iil
دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
linear programming
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
composite demand
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
cost accounting
حسابداری قیمت تمام شده حسابداری صنعتی
cost accounting
حسابداری قیمت تمام شده حسابداری هزینه حسابداری صنعتی
rs c
استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com