Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
cerebration	فعالیت مغزی
Search result with all words
cerebrate	فعالیت مغزی را نشان دادن فکر کردن
Other Matches
concave fillet weld	جوشکاری مغزی مقعر جوشکاری مغزی
braided	مغزی
braids	مغزی
nuclear	مغزی
cores	مغزی
core	مغزی
cerebric	مغزی
braid	مغزی
fillets	مغزی
cerebral	مغزی
fillet	مغزی
filleted	مغزی
filleting	مغزی
encephalic	مغزی
inanity	بی مغزی
medillary	مغزی
cacuminal	مغزی
medullar	مغزی
frothiness	بی مغزی
medullary	مغزی
anencephalia	بی مغزی
anencephaly	بی مغزی
braininess	مغزی
sententiousness	پر مغزی
mental	مغزی هوشی
encorticalization	مغزی شدن
brain abscess	ابسه مغزی
brain abscess	دمل مغزی
brain center	مرکز مغزی
concussion	ضربه مغزی
encephalization	مغزی شدن
brain concussion	ضربه مغزی
brain damage	اسیب مغزی
brain injury	اسیب مغزی
cerebral compression	فشردگی مغزی
cerebral contusion	کوفتگی مغزی
idiocy	سبک مغزی
brain worker	کارگر مغزی
brain work	کار مغزی
cerebral laceration	پارگی مغزی
cerebro spinal	مغزی- نخاعی
brain waves	امواج مغزی
brain washing	شستشوی مغزی
brain lesion	ضایعه مغزی
cerebrovascular	مغزی- عروقی
hearts	مغزی طناب
welt	مغزی گذاشتن
encephalopathy	بیماری مغزی
feeble mindedness	سبک مغزی
heart	مغزی طناب
brain death	مرگ مغزی
glioma	غده مغزی
jute heart	مغزی کنفی
menticide	شستشوی مغزی
peduncle	پایک مغزی
prosencephalic	جلو مغزی
silliness	سبک مغزی
wire core	مغزی سیمی
welts	مغزی گذاشتن
coil form	مغزی پیچک
cortical blindness	نابینایی مغزی
cortical control	کنترل مغزی
cortical inhibition	بازداری مغزی
cortical deafness	کری مغزی
obs	نشانگان اسیب مغزی
organic brain syndrome	نشانگان اسیب مغزی
cerebro spinal axis	محور مغزی- نخاعی
cerebro spinal fluid	مایع مغزی- نخاعی
csf	مایع مغزی- نخاعی
brain injured	اسیب دیده مغزی
wernicke's encephalopathy	بیماری مغزی ورنیکه
cerebral electrotherapy	برق درمانی مغزی
beak-moulding	[ابزار مغزی آویزان]
acute brain syndrome	نشانگان مغزی حاد
acute brain disorder	اختلال مغزی حاد
convex fillet weld	جوش مغزی محدب
cerebral sclerosis	تصلب شرایین مغزی
cerebral arteriosclerosis	تصلب شرایین مغزی
cerebral vascular accident	سانحه عروقی مغزی
encephalization quotient	بهر مغزی شدن
meningioma	غده پردههای مغزی
cva	سانحه عروقی- مغزی
minimal brain damage	کمترین اسیب مغزی موثر
elizur's test for organicity	ازمون اسیب مغزی الیزور
fillet under the nose of a step	مغزی لبه یا دماغه پله
fillet like architrave	گچ بری سرستون مغزی گون
weak intellect	سبک مغزی خبطی کم عقلی
cimbia	[نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
welts	حاشیه چرمی دور چیزی مغزی
cerebrospinal	مربوط به نخاع ومغز مغزی نخاعی
welt	حاشیه چرمی دور چیزی مغزی
imbecilely	از روی کودنی یا سبک مغزی ابلهانه
brain death	از کار افتادن مغز و کلیهی فعالیتهای مغزی
angle-fillet	[ابزار مغزی برای پوشاندن درزهای داخلی]
neuron	رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
neurons	رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
brainwash	تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashes	تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashed	تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
stirrings	فعالیت
activity	فعالیت
exercised	فعالیت
stirred	فعالیت
stir	فعالیت
actuality	فعالیت
functioned	فعالیت
function	فعالیت
acting	فعالیت
exercises	فعالیت
exercise	فعالیت
activation	فعالیت
activeness	فعالیت
activities	فعالیت
functions	فعالیت
stirs	فعالیت
off year	سال کم فعالیت
on stream	درحال فعالیت
operant	فعالیت کننده
low activity	فعالیت پایین
publicity drive	فعالیت تبلیغاتی
activity quotient	بهر فعالیت
hey day	روز پر فعالیت
critical activity	فعالیت بحرانی
operating level	سطح فعالیت
reactivation	فعالیت مجدد
somatotonic	فعالیت گرا
turn over	عایدی فعالیت
activating	به فعالیت پرداختن
politicking	فعالیت سیاسی
activates	به فعالیت پرداختن
activated	به فعالیت پرداختن
activate	به فعالیت پرداختن
random activity	فعالیت تصادفی
inactivity	عدم فعالیت
optical activity	فعالیت نوری
operational environment	محیط فعالیت
somatotonia	فعالیت گرایی
event	عمل یا فعالیت
activity wheel	گردونه فعالیت
ventures	فعالیت اقتصادی
venture	فعالیت اقتصادی
activation	به فعالیت دراوردن
advertising campaign	فعالیت تبلیغاتی
auxiliary activity	فعالیت فرعی
ventured	فعالیت اقتصادی
business activity	فعالیت بازرگانی
events	عمل یا فعالیت
venturing	فعالیت اقتصادی
activity time	زمان هر فعالیت
activity ratio	نسبت فعالیت
activity cycle	چرخه فعالیت
activity coefficient	ضریب فعالیت
activity chart	نمودار فعالیت
activity analysis	تحلیل فعالیت
activity drive	سائق فعالیت
inaction	بدون فعالیت
activity light	چراغ فعالیت
activity rate	نرخ فعالیت
activity of soil	فعالیت خاک
slumping	کاهش فعالیت رکود
pickup	تجدید فعالیت چیدن
forms	سابقه فعالیت اسب
slump	کاهش فعالیت رکود
spheres	مرتبه حدود فعالیت
slumped	کاهش فعالیت رکود
business cycle	دور فعالیت بازرگانی
seismism	فعالیت لزرشی وارتعاشی
self activity	فعالیت خود بخود
sphere	مرتبه حدود فعالیت
in the swim <idiom>	درکاری فعالیت داشتن
keep the ball rolling <idiom>	اجازه فعالیت دادن
activity group therapy	درمان با فعالیت گروهی
byway	کار یا فعالیت جنبی
background	فعالیت ارتباط دادهای
backgrounds	فعالیت ارتباط دادهای
trade cycle	دوره فعالیت تجاری
byways	کار یا فعالیت جنبی
activity sampling	نمونه گیری از فعالیت
slumps	کاهش فعالیت رکود
muzzle	مانع فعالیت شدن
muzzles	مانع فعالیت شدن
class ii activity	فعالیت امادی طبقه 2
form	سابقه فعالیت اسب
orbits	دور حدود فعالیت
class i activity	فعالیت امادی طبقه 1
efficiency	فعالیت مفید بازده
gross motor activity	فعالیت حرکت عمده
muzzling	مانع فعالیت شدن
orbit	دور حدود فعالیت
electioneer	فعالیت انتخاباتی کردن
muzzled	مانع فعالیت شدن
deactivating group	گروه کم کننده فعالیت
formed	سابقه فعالیت اسب
orbited	دور حدود فعالیت
file activity ratio	نسبت فعالیت پرونده
biological half time	زمان فعالیت یک عامل میکروبی
gastrovascular	دارای فعالیت درمعده ورگها
to work at a high pressure	با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
abuzz <adj.>	پر از سرو صدا، فعالیت و هیجان
extra-curricular	فعالیت جنسی خارج از ازدواج

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com