English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
For the moment he is in the saddle. فعلا که ایشان سوارند ( قدرت را دردست دارد )
Other Matches
consuetude est alterra lex عادت قدرت قانونی دارد
slugger بوکسوری که بیشتر به قدرت خود اتکا دارد تا مهارت
elite طبقه ممتازه هرجامعه و بخصوص طبقهای که قدرت حاکمه را در دست دارد
minister plenipotentiary نماینده سیاسی که زیر دست سفیرکبیر است ولی قدرت تمام دارد
sea power قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
now فعلا
protem فعلا
nonce فعلا
protempore فعلا
for the present فعلا`
at present فعلا`
presently فعلا
at the present moment فعلا
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
empowering صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
i am busy at the moment فعلا` کاردارم
in the course of دردست
Things are very slack (quiet) at the moment. فعلا" که کارها خوابیده
hold دردست داشتن
under way دردست اقدام
records available امار دردست
under construction دردست ساختمان
take up دردست گرفتن
to enter دردست گرفتن
hat in hand کلاه دردست
under repairing دردست تعمیر
holds دردست داشتن
to take up دردست گرفتن
to take in hand دردست گرفتن
It is in the hands of God . دردست خدا ست
under development دردست توسعه
hand in hand دست دردست یکدیگر
situated to the right واقع دردست راست
new fashioned بطرزنوین دردست شده
It is in progress. It is under way. دردست اقدام است
it is the p of construction دردست ساختمان است
at this time <adv.> درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
at this stage <adv.> درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
gynaecocracy حکومتی که دردست اناث باشد
they ایشان
them ایشان را
creativeness قدرت خلاقه قدرت ابداع
their customs رسوم ایشان
theirs مال ایشان 3
we were ایشان بودند ما بودیم
empire امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
empires امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
dictatorship of proletariat اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
these books are their این کتابهامال ایشان است
they attended the king ایشان درخدمت پادشاه بودند
I had a long talk with him. با ایشان مفصلا" صحبت کردم
Offer him some chocolates. به ایشان شکلات تعارف کنید
ag nus dei صورت برهای که پرچم فچلیپایی دردست داردوکنایه ازعیسی است
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
flags were their only signals یگانه علامت ایشان پرچم بود
philhellenism هواخواهی از یونانیان یااستقلال کشور ایشان
we sang them home ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
unprofitable servants مردمی که خرسندند باینکه تنهاانچه وفیفه ایشان است بکنند
decemvirate ده تن قانون گزاران روم که دراختیارحکومت نیزبه ایشان داده شده بود
counsels در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselled در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselling در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counseled در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
attestation clause ذکر میشود ومفادا حاکی از ان است که ایشان امضا وی را از هرجهت تصدیق می کنند
counsel در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
aristocracy حکومت اشراف که اشرافیت ایشان ممکن است ازامتیازات مالی یا نظامی یااجتماعی و تربیتی خاص باشد
aristocracies حکومت اشراف که اشرافیت ایشان ممکن است ازامتیازات مالی یا نظامی یااجتماعی و تربیتی خاص باشد
wands دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
wand دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
. The car is gathering momentum. اتوموبیل دارد دور بر می دارد
cipher مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
ciphers مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cyphers مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
letter of marque پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
presentment اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
Walls have ears <idiom> دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
academic freedom آزادی طلاب و محققین در تدریس وتحقیق و نشر افکار خود بدون انکه موسسهای که دراستخدام انند بتواند به انان تعرضی بکند و یا ایشان را درفشار بگذارد
return گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
bakuninism اصول عقایدباکونین نویسنده انارشیست روسی و همکار مارکس وانگلس که بعدها به علت داشتن عقاید نظامی از جانب ایشان طرد شد . او موسس مکتب نهیلیسم روسیه نیزهست
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
brief خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
their مال ایشان مال انها
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears دیوار موش دارد موش گوش دارد
cross examination به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
lobbies تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobby تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbied تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
tribial rugs فرش های عشایری [فرش های ایلی] [اینگونه فرش ها ریشه در آداب و رسوم و فرهنگ هر منطقه داشته و تابلوئی از زندگی ایشان را به نقش می کشد.]
energies قدرت
potency قدرت
sovereignty قدرت
authority قدرت
abilities قدرت
ability قدرت
energy قدرت
strong arm قدرت
strengths قدرت
vigor قدرت
power takeoff قدرت
zing قدرت
might قدرت
capability قدرت
vim قدرت
vis قدرت
strenght قدرت
inauthoritative بی قدرت
godown قدرت
nerves قدرت
posses قدرت
posse قدرت
nerve قدرت
strong-arm قدرت
forcing قدرت
powered قدرت
forces قدرت
force قدرت
strength قدرت
commanding با قدرت
power قدرت
powering قدرت
vigour قدرت
powers قدرت
will power <idiom> قدرت
tension قدرت
tensions قدرت
international labour organization سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
high power transistor ترانزیستور قدرت
high powerd money پول پر قدرت
almightiness قدرت کامل
high power transformer ترانسفورماتور قدرت
destructivity قدرت تخریب
will-power قدرت اراده
hiding power قدرت پوشش
high power engine موتورپر قدرت
high power microscope میکروسکوپ پر قدرت
deglutition قدرت بلع
detection range قدرت اکتشافی
detectability قدرت اشکارسازی
bond strength قدرت پیوند
horse power قدرت اسب
conveying capacity قدرت انتقال
input power قدرت ورودی
stock-car قدرت و دوام
cogency قدرت عقیده
stock car قدرت و دوام
imperium قدرت مطلقه
cutting capacity قدرت برش
cutting power قدرت برش
combat power قدرت رزمی
increase of power افزایش قدرت
ionic strength قدرت یونی
circuit breaking capacity قدرت قطع
stock-cars قدرت و دوام
damping power قدرت میرایی
adhesive stress قدرت چسبندگی
countervailing power قدرت همسنگ
sights قدرت دید
heavy current circuit breaker کلید قدرت
engine performance قدرت موتور
absorbency قدرت جذب
absorption power قدرت جذب
fluxing power قدرت سیلان
emissive power قدرت صدور
accelerating power قدرت شتاب
posse قدرت قانونی
posses قدرت قانونی
authority symbol نماد قدرت
fire power قدرت تیراندازی
explosive energy قدرت انفجار
explosive force قدرت انفجار
fire power قدرت اتش
authority figure مظهر قدرت
engine power قدرت موتور
purchasing power قدرت خرید
generator output قدرت مولد
great power کشور با قدرت
discourse قدرت استقلال
dielectric power قدرت دی الکتریکی
discourses قدرت استقلال
staying power طاقت قدرت
heam yoei vooly تئوری قدرت
benumb بی قدرت کردن
diagonal power قدرت قطری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com