Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
fjeld
فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
Other Matches
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
postposition
لفظ الحاقی که تکیه نداشته باشد
loose sentence
جملهای که مفهوم صحیحی نداشته باشد
operation
دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
ground sea
خیزاب دریاکه علت نمایانی نداشته باشد
unwatchable
[film, TV]
<adj.>
ارزش دیدن نداشته باشد
[فیلم یا تلویزیون]
an unprincipled conduct
رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
dead knot
گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
an odd chair
صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
introductory word
کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
bilinear filtering
مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
economic nationalism
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
ostensible
شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
second best theory
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
dude ranch
گله داری واسب سواری وحشم داری
You deserve it.
حق داری ( استحقاق آنرا داری )
statecraft
کشور داری ملک داری
inopinate
انتظار نداشته
plateaus
فلات
plateaux
فلات
tableland
فلات
plateau
فلات
potential plateau
فلات پتانسیل
bergschround
فلات یخچالی
continental plateau
فلات قاره
neve
فلات یخچالی
continental shelf
فلات قاره
shelf
فلات قاره
leave me alone
کاری بمن نداشته باشید
dont care a rap
هیچ پروا نداشته باشید
dont care a rap
ذرهای باک نداشته باشید
Leave me alone .
کاری بکارم نداشته باش
prairies
فلات چمن زار
prairie
فلات چمن زار
continental shelf
حد ساحلی فلات قاره
planosol
گل سفید نرم و متراکم فلات
produce race
مسابقه بین اسبهایی که هنوزکره نداشته اند
collapse capitalism
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marxist economics
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
kar
فلات خشک در افریقای جنوبی که خاک ان رس است
rimrock
صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
highest
مرتفع
elevated
مرتفع
raised flooring
کف مرتفع
high
مرتفع
highs
مرتفع
hidings
مرتفع
hiding
مرتفع
arboreous
درختی
arboraceous
درختی
abattis
سد درختی
arboreal
درختی
abatis
سد درختی
dendroidal
درختی
dendriform
درختی
outdoor antenna
انتن مرتفع
high
جای مرتفع
highest
جای مرتفع
high level cistern
ابفشان مرتفع
highs
جای مرتفع
high cloud
ابرهای مرتفع
high aerial
آنتن مرتفع
plateaux
جلگه مرتفع
plateau
جلگه مرتفع
champaign
زمین مرتفع
Cat
حصار مرتفع
blast furnaces
کوره مرتفع
blast furnace
کوره مرتفع
heights
جای مرتفع
height
جای مرتفع
Cat
قلعه مرتفع
obviating
مرتفع کردن
aerie
اشیانهء مرتفع
aerie
خانهء مرتفع
obviated
مرتفع کردن
obviate
مرتفع کردن
plateaus
جلگه مرتفع
obviates
مرتفع کردن
He has never taken a step for any one . He has never raised a finger to
تا کنون برای کسی قدم یبر نداشته است ( مسا عدتی نکرده )
hyla
قورباغه درختی
to prune a tree
درختی را آراستن
semiarboreal
نیمه درختی
mock orange
یاس درختی
sourwood
ترشک درختی
hollyhock
ختمی درختی
saddletree
لاله درختی
Yggdrasil
درختی اسطوره ای
sorrel tree
ترشک درختی
to lop a tree
درختی را آراستن
syrian mallow
خطمی درختی
to shin up a tree
از درختی بالارفتن
syringa
یاس درختی
to chop dowm a tree
درختی را انداختن
monthly rose
خطمی درختی
tree network
شبکه درختی
basswood
لاله درختی
tree traversal
تقاطع درختی
arborization
ارایش درختی
tree structure
ساخت درختی
treehopper
زنجره درختی
wood sorrel
ترشک درختی
to make all doubts even
هرگونه شک را مرتفع کردن
lifts
مرتفع بنظرامدن بلندی
lifting
مرتفع بنظرامدن بلندی
cateran
اهل مناطق مرتفع
eagre
موج یا سدخیلی مرتفع
lift
مرتفع بنظرامدن بلندی
lifted
مرتفع بنظرامدن بلندی
understory vegetation
گیاهان زیر درختی
to lop off a branch
[from a tree]
شاخه ای را
[از درختی]
بریدن
huffman tree
درختی با کمترین مقادیر
tree sort
مرتب کردن درختی
to lop a tree
سرشاخه درختی را زدن
to prune a tree
سرشاخه درختی را زدن
orangoutang
میمون درختی برنئوسوماترا
to truncate a tree
شاخههای درختی را زدن
strawberry tree
توت فرنگی درختی
abat
راه بند درختی
mayapple
درختی از نوع زرشک
orangutan
میمون درختی برنئوسوماترا
detoxification
مرتفع شدن حالت مسمومیت
uplands
زمین مرتفع دور از دریا
upland
زمین مرتفع دور از دریا
advisory lock
قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
leaf
گره آخر در ساختار درختی
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
practically
تقریبا"
all but
تقریبا
almost
تقریبا
about
<adv.>
تقریبا
inexactly
تقریبا
about two years
تقریبا`
some
تقریبا
near
تقریبا
near-
تقریبا
neared
تقریبا
nearer
تقریبا
nearest
تقریبا
nears
تقریبا
roughly
تقریبا"
much
تقریبا
approximately
تقریبا
nearing
تقریبا
feckly
تقریبا
by a
تقریبا
next door to
تقریبا
not much of
<idiom>
تقریبا بد
just about
<idiom>
تقریبا
approx
تقریبا
well nigh
تقریبا
sort of
تقریبا
pretty much
تقریبا
wellnigh
تقریبا
well-nigh
تقریبا
nearly
تقریبا
nighly
تقریبا
circa
تقریبا
roughly
<adv.>
تقریبا
proximately
تقریبا"
arch-band
[نوار یا تسمه ی مرتفع زیر طاق]
aerie
لانهء پرنده بر روی صخرهء مرتفع
reserved for unexpired risks
ذخیره برای خطرات مرتفع نشده
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
ring bark
پوست درختی را حلقه ایی بریدن
madrone
توت فرنگی درختی انگور خرس
madrono
توت فرنگی درختی انگور خرس
semi
تقریبا نصف
squarish
تقریبا مربع
approximately
تقریبا به درستی
subovate
تقریبا بیضی
semis
تقریبا نصف
about two years
تقریبا` دو سال
gravel blind
تقریبا کور
scarcely ever
تقریبا هیچوقت
next to impossible
تقریبا نشدنی
nip and tuck
تقریبا برابر
sort of
<idiom>
تقریبا تا یک حدی
near vertical
تقریبا عمودی
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
karroo
قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
karoo
قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
williwaw
جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
blast furnace slag
تفاله کورههای مرتفع روباره کوره بلند
timberline
خط مفروضی که بالای ان هیچ درختی رشد نمیکند
katydid
حشره راست بال درختی ازخانواده locustidae
it is much the same
تقریبا همان است
disobedience
تقریبا" معادل desertion
around 3 in the morning
تقریبا ساعت ۳ صبح
go near to do something
تقریبا کاری را کردن
nlq
کیفیت تقریبا" عالی
nigh
تقریبا نزدیک شدن
thereabout
درهمان نزدیکی تقریبا
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
two cents
<idiom>
تقریبا هیچ ،چیزی بی ارزش
It's about 2 miles from ...
آن تقریبا 2 مایل دور از ... است.
roughly speaking
تقریبا بدون رعایت دقت
anasarca
ورم تقریبا شدید پشام
about as high
تقریبا` همان اندازه بلند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com