English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
manifest فهرست بارها لیست وسایل
manifested فهرست بارها لیست وسایل
manifesting فهرست بارها لیست وسایل
manifests فهرست بارها لیست وسایل
Other Matches
load manifest لیست بارها
register لیست یا فهرست
registering لیست یا فهرست
registers لیست یا فهرست
log فهرست لیست پیمودن
logs فهرست لیست پیمودن
rigging warrant فهرست وسایل
excess listing لیست وسایل انفرادی مازاد
priority لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
priorities لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
moderated list لیست پستی که تمام موضوعات آن پیش از ارسال به کاربران لیست خوانده میشود
subscribe افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribed افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribing افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribes افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
vehicle summary فهرست پیاده شدن خودروها فهرست ترتیب و مشخصات خودروهای ستون
blacklisting فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklists فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklist فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklisted فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
concordance فهرست الفبایی کلمات وعبارات در نوشته فهرست راهنما
concordances فهرست الفبایی کلمات وعبارات در نوشته فهرست راهنما
active list فهرست افراد اماده به خدمت فهرست سربازان
rotas صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
rota صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
unmoderated list لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
picking list فهرست کالاهای انتخابی فهرست انتخاب
waiting lists فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
waiting list فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
part list فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
push up list لیستی از اقلام که در ان هرقلم در اخر لیست وارد میشود و سایر اقلام همان مکان مربوطه در لیست راحفظ می کنند
circular list لیست مدور لیست حلقوی
trig list لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
glossary فهرست معانی فهرست لغات
glossaries فهرست معانی فهرست لغات
stacked روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacks روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stack روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
prevention of stripping ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackle درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovers جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
freuqently بارها
frequently بارها
often <adv.> بارها
oftentimes بارها
many times <adv.> بارها
frequently <adv.> بارها
a lot of times <adv.> بارها
oft بارها
often بارها
regularly [often] <adv.> بارها
on any number of occasions <adv.> بارها
many a time بارها
oft [archaic, literary] <adv.> بارها
repulsion of charges نیروی دافعه بارها
cross loading سر شکن کردن بارها
cross loading مخلوط کردن بارها
I have visited Europe time and again. بارها اروپا را دیده ام.
excess property وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
terminals محل پیاده وسوار کردن بارها
terminal محل پیاده وسوار کردن بارها
dictionary 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionaries 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
strap باند پیچی یا تسمه کشی کردن بارها
straps باند پیچی یا تسمه کشی کردن بارها
indexed فهرست فهرست اعلام
indexes فهرست فهرست اعلام
index فهرست فهرست اعلام
channel واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
footing قسمتی از پی ساختمان که بارها رامستقیما" به خاک منتقل میکند
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
stowage plan طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
bios توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
computation of replacement factors محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
landing aids وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
station number شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
basic issue items وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kit جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
list لیست
tabled لیست
tabling لیست
table لیست
tables لیست
linked list لیست پیوندی
linked list لیست پیوسته
list of targets لیست اماجها
black list لیست سیاه
list of targets لیست هدفها
chained list لیست زنجیرهای
payroll لیست حقوق
dense list لیست متراکم
actions لیست امکانات
action لیست امکانات
inventory لیست موجودی
circular list لیست دایرهای
check lists لیست مرجع
chained list لیست زنجیری
target list لیست اماجها
program listing لیست برنامه
waiting lists لیست انتظار
parts list لیست قطعات
waiting list لیست انتظار
parts list لیست اجزاء
price list لیست قیمت
promotion list لیست ترفیعات
sequential list لیست ترتیبی
source listing لیست منبع
trig list لیست مثلثاتی
wage bill لیست حقوق
list لیست گرفتن
rolls of honour لیست افتخار
symmetric list لیست متقارن
roll of honour لیست افتخار
target list لیست هدفها
pay roll لیست حقوق
listing لیست گیری
money list لیست حقوق
sublist زیر لیست
list processing لیست پردازی
linear list لیست خطی
two way list لیست دو طرفه
list processing پردازش لیست
listings لیست گیری
list structure ساختار لیست
rolls فهرست
cataloged فهرست
file فهرست
tabling فهرست
catalog فهرست
filed فهرست
rosters فهرست
concordance فهرست
cataloging فهرست
b.d catalogue فهرست بی . دی
roll فهرست
phraseology فهرست
repertory فهرست
list فهرست
rolled فهرست
directory فهرست
concordances فهرست
directories فهرست
roster فهرست
checklist فهرست
catalogued فهرست
indexes فهرست
kalendar فهرست
catalogues فهرست
indexed فهرست
indexless بی فهرست
cataloguing فهرست
inventory فهرست
tables فهرست
catalogue فهرست
tabled فهرست
slip فهرست
slipped فهرست
table فهرست
slips فهرست
index فهرست
catalogs فهرست
contents لیست موضوعات در یک فایل
cataloguing لیست قطعات کاتالوگ
emptier لیست بدون عضو
empties لیست بدون عضو
emptiest لیست بدون عضو
catalogues لیست قطعات کاتالوگ
catalogued لیست قطعات کاتالوگ
catalogue لیست قطعات کاتالوگ
cataloging لیست قطعات کاتالوگ
cataloged لیست قطعات کاتالوگ
catalogs لیست قطعات کاتالوگ
empty لیست بدون عضو
manifests قطعنامه لیست مسافرین
pushdown list لیست پایین فشردنی
emptied لیست بدون عضو
indexed list لیست شاخص دار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com