Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
excused list
فهرست معاف ها
Other Matches
vehicle summary
فهرست پیاده شدن خودروها فهرست ترتیب و مشخصات خودروهای ستون
blacklists
فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklisting
فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklist
فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklisted
فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
concordance
فهرست الفبایی کلمات وعبارات در نوشته فهرست راهنما
concordances
فهرست الفبایی کلمات وعبارات در نوشته فهرست راهنما
rota
صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
active list
فهرست افراد اماده به خدمت فهرست سربازان
rotas
صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
waiting lists
فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
waiting list
فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
picking list
فهرست کالاهای انتخابی فهرست انتخاب
part list
فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
glossaries
فهرست معانی فهرست لغات
glossary
فهرست معانی فهرست لغات
exemption
از خدمت معاف کردن معاف کردن
index
فهرست فهرست اعلام
indexed
فهرست فهرست اعلام
indexes
فهرست فهرست اعلام
exonerated
معاف
exonerate
معاف
exempts
معاف
exonerated from
معاف از
exempt
معاف
exonerating
معاف
exempted
معاف
exonerates
معاف
exempting
معاف
exempt from duty
معاف از خدمت
scot free
معاف از مالیات
dispense with
معاف شدن از
exemptible
معاف شدنی
dispend
معاف کردن
tax exempt
معاف از مالیات
tax free
معاف از مالیات
excuser
معاف کننده
excusable
معاف شدنی
duty-free
معاف از گمرک
remit
معاف کردن
remits
معاف کردن
dissolvable
معاف شدنی
remitted
معاف کردن
protect a player
معاف از انتقال
remitting
معاف کردن
excusing
معاف کردن
excuses
معاف کردن
excused
معاف کردن
excuse
معاف کردن
duty free
معاف ار مالیات
scot-free
معاف از مالیات
carded for record
از خدمت صف معاف
warless
معاف از جنگ
exonerate
معاف کردن
exonerated
معاف کردن
free from taxes
<adj.>
معاف از مالیات
taxless
<adj.>
معاف از مالیات
non-assessable
<adj.>
معاف از مالیات
non-taxable
<adj.>
معاف از مالیات
tax-exempt
<adj.>
معاف از مالیات
zero-rated
<adj.>
معاف از مالیات
exempt from taxation
[only after nouns]
<adj.>
معاف از مالیات
exempt from taxes
[only after nouns]
<adj.>
معاف از مالیات
free of tax
[only after nouns]
<adj.>
معاف از مالیات
exonerating
معاف کردن
dispensable
معاف کردنی
exempting
معاف کردن
affranchize
معاف کردن
tax-free
<adj.>
معاف از مالیات
exonerates
معاف کردن
exempted
معاف کردن
exempt
معاف کردن
exempts
معاف کردن
duty free
معاف از عوارض گمرکی
duties free
معاف از حقوق گمرکی
free of all average
معاف از هرگونه خسارت
free of charge
معاف از حقوق گمرکی
free of duty
معاف از عوارض گمرکی
to dismiss
[American E]
معاف کردن
[ارتش]
duty free
معاف ازحقوق گمرکی
free of general average
معاف از خسارات عمومی
free of particular average
معاف از خسارات جزئی
to let off
معاف کردن ردکردن
to buy off
با پول معاف کردن
dispensing
معاف کردن بخشیدن
dispenses
معاف کردن بخشیدن
dispensed
معاف کردن بخشیدن
dispense
معاف کردن بخشیدن
to fall out
معاف کردن
[ارتش]
frank
معاف کردن مهر زدن
enfranchising
از بندگی رهاندن معاف کردن
exempted , adressee
گیرنده معاف از اجرای دستور
emeritus
افتخارا ازخدمت معاف شده
freeway
شاهراهی که از حق راهداری معاف است
exempted
معاف ازخدمت شدن یا کردن
freeways
شاهراهی که از حق راهداری معاف است
exempting
معاف ازخدمت شدن یا کردن
exempt
معاف ازخدمت شدن یا کردن
exempts
معاف ازخدمت شدن یا کردن
franking
معاف کردن مهر زدن
enfranchised
از بندگی رهاندن معاف کردن
frankest
معاف کردن مهر زدن
enfranchise
از بندگی رهاندن معاف کردن
franker
معاف کردن مهر زدن
franked
معاف کردن مهر زدن
enfranchises
از بندگی رهاندن معاف کردن
to be excused
[from work or school]
معاف بودن
[از کار یا مدرسه]
to release
[from responsibility, duty]
معاف کردن
[از وظیفه یا خدمت ]
franks
معاف کردن مهر زدن
fpa
معاف از جبران خسارت خاص
free zone
منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
absolve
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolving
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolved
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolves
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
Personal effects are duty-free.
لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
exempt player
بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
tables
فهرست
index
فهرست
directory
فهرست
catalog
فهرست
directories
فهرست
indexed
فهرست
tabled
فهرست
indexes
فهرست
tabling
فهرست
checklist
فهرست
slips
فهرست
roll
فهرست
concordance
فهرست
concordances
فهرست
list
فهرست
file
فهرست
slip
فهرست
slipped
فهرست
repertory
فهرست
table
فهرست
b.d catalogue
فهرست بی . دی
rolls
فهرست
rolled
فهرست
filed
فهرست
kalendar
فهرست
cataloging
فهرست
cataloged
فهرست
catalogue
فهرست
indexless
بی فهرست
inventory
فهرست
catalogs
فهرست
catalogued
فهرست
phraseology
فهرست
roster
فهرست
catalogues
فهرست
cataloguing
فهرست
rosters
فهرست
short-listing
فهرست کوتاه
short-lists
فهرست کوتاه
terriers
فهرست ما یملک
terrier
فهرست ما یملک
mailing list
فهرست پستی
catalog
فهرست کردن
elench
ردمنطقی فهرست
handlist
فهرست دستی
handlist
فهرست مختصر
file index
فهرست پرونده
display menu
فهرست نمایش
short-listed
فهرست کوتاه
nomenelature
فهرست اصطلاحات
nominal list
فهرست نامها
catalog
کتاب فهرست
catalog
به فهرست بردن
part list
فهرست اجزاء
parts list
فهرست قطعات
price list
فهرست قیمت
problem checklist
فهرست مشکلات
contents directory
فهرست محتویات
cross index
فهرست تقابلی
table of replaceable partes
فهرست قطعات
rigging warrant
فهرست وسایل
data dictionary
فهرست داده ها
subject index
فهرست موضوعی
subdirectory
فهرست فرعی
cargo manifest
فهرست بار
nomenclauture
فهرست اصطلاحات
black list
فهرست سیاه
short-list
فهرست کوتاه
mailing lists
فهرست پستی
requirements list
فهرست نیازمندیها
list price
فهرست قیمتها
bill of goods
فهرست تجارتی
bill of material
فهرست مواد
hit lists
فهرست ضربه
load manifest
فهرست بار
bill of materials
فهرست مواد
messir catalogue
فهرست مسیه
bill of quantites
فهرست مقادیر
bill of quantities
فهرست مقادیر
hit list
فهرست ضربه
who's who
فهرست رجال
volume table of constants
فهرست راهنما
star catalogue
فهرست ستارگان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com