English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (2 milliseconds)
English Persian
reflective فکری بازتابی
Other Matches
areflexia بی بازتابی
reflexive بازتابی
reflection factor ضریب بازتابی
reflectance ضریب بازتابی
reflecting telescope تلسکوپ بازتابی
reflector space فضای بازتابی
reflex klystron کلیسترون بازتابی
reflection spectrometry طیف نورسنجی بازتابی
notional فکری
intellectual فکری
intellectuals فکری
braininess فکری
inconsiderateness بی فکری
incogitancy بی فکری
incogitance بی فکری
excogitative فکری
irreflection بی فکری
mental فکری
cerebral فکری
reflectional فکری
conceptual فکری
head work کار فکری
infantilism of thought کوته فکری
dyslogia گفتارپریشی فکری
indoctrination تلقین فکری
brain work کار فکری
caprice تمایل فکری
visualization تجسم فکری
caprices تمایل فکری
heartsease اسایش فکری
ideational shield سپر فکری
sentience زندگی فکری
prudery کوته فکری
provinciality کوته فکری
perspicuity روش فکری
obsessive rumination نشخوار فکری
mental work کار فکری
narrow minddedness کوتع فکری
intellectual capital سرمایه فکری
insularism کوته فکری
ideological war جنگ فکری
ideo motor فکری- حرکتی
obsessions وسواس فکری
captivity گفتاری فکری
mechanical غیر فکری
notion ادراک فکری
perspective جنبه فکری
notions ادراک فکری
provincialism کوته فکری
fanaticism کوته فکری
perspectives جنبه فکری
obsession وسواس فکری
enlightenment روشن فکری
thoughtless لاقید ناشی از بی فکری
brainstorm اشفتگی فکری موقتی
equanimity تعادل فکری انصاف
ideo motor act عمل فکری- حرکتی
habiliment جامه استعداد فکری
He is an inconderate person . آدم بی فکری است
intellectualize بصورت فکری در اوردن
he thought out a plan فکری بنظرش رسید
brainstorms اشفتگی فکری موقتی
psychopathy اختلالات فکری وروانی
that is a good idea خوب فکری است
absolute آزاد از قیود فکری
moron فرد فاقد رشد فکری
To dismiss something from ones thoughtl . فکری را از سر خود بیرون کردن
sympathetically ازروی همدردی یا هم فکری غمخوارانه
obsessive compulsive state حالت وسواس فکری- عملی
morons فرد فاقد رشد فکری
sympathizer طرفدار همفکر پشتیبان فکری
sympathizers طرفدار همفکر پشتیبان فکری
pixilated دارای عدم تعادل فکری
sympathisers طرفدار همفکر پشتیبان فکری
to be i. with an idea فکری در کسی تاثیر نمودن
A penny for your thoughts . Whats exactly on your mind ? به چی؟ فکر می کنی ؟چرا در فکری ؟
(have a) bee in one's bonnet <idiom> فکری که مکررا به ذهن میآید
She's quite a back number. <idiom> او [زن] آدم کهنه فکری است.
obsessive compupsive disorer روان رنجوری وسواسی فکری- عملی
He is most suitable for brain work . خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
masterminds دارای نبوغ فکری ابداع کردن
tabula rasa مرحله فرضی فکری خالی ازافکاروتخیلات
ideologies روش فکری فرد یا طبقه خاص
masterminding دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminded دارای نبوغ فکری ابداع کردن
mastermind دارای نبوغ فکری ابداع کردن
radicalism اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
ideology روش فکری فرد یا طبقه خاص
idological parties احزاب دارای روش فکری خاص
orthopsychiatry تداوی روحی اختلالات فکری وروحی اطفال
Marxism روش فکری کارل مارکس فیلسوف المانی
psychomotor ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری
psychokinesis عملیات جنون امیز در اثراختلالات فکری وروانی
Mentally retarded children. کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
cult هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
radicalism روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
cults هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
To work on someone کسی را پختن [از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
churned بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
churn بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
churns بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
aeolist انسانی غلط انداز که ادعای روشن فکری دارد
stalinism سیستم فکری مارکسیسم به نحوی که استالین ان را تعبیر و تفسیرکرده است
parochialism محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
evolutionism روش فکری کسانی که در جمیع امورمعتقد به سیر تکاملی هستند
feel out <idiom> صحبت یا انجام باشخص به صورتیکه متوجه بشوی که چه فکری میکند
trotskism سیستم فکری تروتسکی همکار لنین که به وسیله استالین از روسیه طرد شد
dialectic البته باتفاوتهایی که ناشی از روش فکری خاص هر یک بود به کار می بردند
egalitaire روش فکری است که طرفدارمساوات ابناء بشر در جمیع شئون میباشد
outside agency شخصی که مجاز نیست درزمین گلف به بازیگر کمک فکری کند
prepossess تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
idealism روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
poomse نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
escapism هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
ideology روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
ideologies روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
objectivism روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
rationalism سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
commitment board هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
erastianism سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
ideologies بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
dogmatism دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
conservatism عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
internationalism روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
controvrsism روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
whiggism روش فکری منتسب به حزب "ویگ " که در واقع حزب لیبرال و ازادیخواه انگلستان بود
terrorism عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
horizon افق فکری بوسیله افق محدود کردن
horizons افق فکری بوسیله افق محدود کردن
mercantilism روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
individualism فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
utopiannism اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
cataleptic مبتلا به بیماری جمود عضلات مبتلا به جمود فکری
revisionism روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
economic nationalism ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
pragmatism مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com