Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
main fuse
فیوز اصلی
Other Matches
fuse unit
رابط فیوز نگهدارنده فیوز
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
fused
فیوز
fuse holder
فیوز
fuse
فیوز
single pole cutout
فیوز تک پل
safety fuse
فیوز
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
automatic cutout
فیوز اتوماتیک
detonating fuse
فیوز انفجاری
charging fuse
فیوز پر کردن
safety fuse
فیوز اطمینان
safety fuse
فیوز ایمنی
automobile fuse
فیوز اتومبیل
cartridge fuse
فیوز فشنگی
protect by fuse
حفافت با فیوز
enclosed fuse
فیوز محفوظ
branch cutout
فیوز انشعاب
blow out fuse
فیوز انفجاری
protect fuse
فیوز محافظ
oil break fuse
فیوز روغنی
fuse board
تخته فیوز
fuse block
قالب فیوز
fuse block
بلوک فیوز
cutout
فیوز خودکار
delay action fuse
فیوز تاخیری
double acting fuse
فیوز دوبل
electrical fuse
فیوز برق
electromagnetic cutout
فیوز الکترومغناطیسی
plug fuse
فیوز فشنگی
centrifugal cutout
فیوز مرکزگریز
film cutout
فیوز پوستهای
fuse base
پایه ی فیوز
panel cutout
فیوز تابلو
overload device
فیوز گرمایی
fuse block
چینی فیوز
telephone fuse
فیوز تلفن
output box
جعبه فیوز
fuse block
خانه فیوز
fuse carrier
نگهدارنده فیوز
strip fuse
فیوز نواری
intermediate fuse
فیوز میانی
fuse clip
گیره فیوز
fuse unit
واحد فیوز
time-lag fuse
فیوز تاخیری
fuse strip
فیوز نواری
fuse socket
پایه فیوز
fuse socket
سوکت فیوز
fuse boxes
جعبه فیوز
undervoltage release
فیوز یکطرفه
low voltage release
فیوز یکطرفه
open link fuse
فیوز باز
link fuse
فیوز باز
fuse wire
سیم فیوز
fuse wire
رابط فیوز
fuse box
جعبه فیوز
fuse post
پست فیوز
fuse post
برن فیوز
fuse link
فشنگ فیوز
fuse link
رابط فیوز
fuse link
فیوز باز
fuse holder
نگهدارنده فیوز
mains fuse
فیوز شبکه
fuse gear
متعلقات فیوز
fuse element
واحد فیوز
fuse cutout
فیوز جهنده
fuse cut out
قطع فیوز
cartridges
فیوز فشنگی
fuse cartridge
فشنگ فیوز
fuse post
اتصال فیوز
fuse plug
توپی فیوز
fuse plug
فیوز فشنگی
fuse panel
پانل فیوز
fuse panel
تابلوی فیوز
cartridge
فیوز فشنگی
fuse mounting strip
نوار باریک فیوز
overload circuit switch
فیوز اضافه بار
low voltage fuse
فیوز فشار ضعیف
overload circuit breaker
فیوز اضافه بار
no voltage release
فیوز مغناطیسی ولتپای
high voltage fuse
فیوز فشار قوی
defuse
فیوز بمب را برداشتن
defused
فیوز بمب را برداشتن
defusing
فیوز بمب را برداشتن
high tension fuse
فیوز فشار قوی
wire fuse
فیوز ذوب شونده
renewable fuse
فیوز تعویض پذیر
quick break fuse
فیوز قطع سریع
underload circuit breaker
فیوز کمی بار
defuses
فیوز بمب را برداشتن
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
fuse cut out switch
کلید قطع مجهز به فیوز
fused
فتیله مواد منفجره فیوز
proximity fuze
فیوز مخصوص انفجار مرمی
fuse
فتیله مواد منفجره فیوز
fuse strip
نوار بسیار باریک ذوب شونده فیوز
fused
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fuse
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
fuse
رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
fused
رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
body
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
source
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standbys
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
text
اصلی
arch
اصلی
arch-
اصلی
arches
اصلی
primal
اصلی
normative
اصلی
principals
اصلی
inherent
اصلی
elementary
اصلی
functional
اصلی
texts
اصلی
immanent
اصلی
ingrown
اصلی
trunks
خط اصلی
initialling
اصلی
initial
اصلی
initialled
اصلی
main attack
تک اصلی
main deck
پل اصلی
initialed
اصلی
trunk
خط اصلی
line link
خط اصلی
organic
اصلی
initialing
اصلی
primitive
اصلی
initials
اصلی
isogeny
هم اصلی
main door
در اصلی
aboriginal
اصلی
primarily
اصلی
main
خط اصلی
master
اصلی
main lines
خط اصلی
main line
خط اصلی
seminal
اصلی
quintessential
اصلی
elementarily
اصلی
aboriginals
اصلی
firsthand
اصلی
fundametal
اصلی
main
<adj.>
اصلی
germinal
اصلی
primary
اصلی
essential
اصلی
elemental
اصلی
fundamental
اصلی
masters
اصلی
principal
اصلی
essentials
اصلی
first-hand
اصلی
primordial
اصلی
mastered
اصلی
principle
اصلی
intrinsic
اصلی
head
اصلی
original
اصلی
genuine
اصلی
cardinals
اصلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com