Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
defuse
فیوز بمب را برداشتن
defused
فیوز بمب را برداشتن
defuses
فیوز بمب را برداشتن
defusing
فیوز بمب را برداشتن
Other Matches
fuse unit
رابط فیوز نگهدارنده فیوز
transcribing
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
fuse holder
فیوز
fused
فیوز
fuse
فیوز
safety fuse
فیوز
single pole cutout
فیوز تک پل
double acting fuse
فیوز دوبل
plug fuse
فیوز فشنگی
fuse post
اتصال فیوز
protect fuse
فیوز محافظ
low voltage release
فیوز یکطرفه
fuse plug
توپی فیوز
protect by fuse
حفافت با فیوز
safety fuse
فیوز اطمینان
fuse plug
فیوز فشنگی
fuse panel
پانل فیوز
safety fuse
فیوز ایمنی
fuse post
برن فیوز
fuse post
پست فیوز
panel cutout
فیوز تابلو
undervoltage release
فیوز یکطرفه
open link fuse
فیوز باز
link fuse
فیوز باز
main fuse
فیوز اصلی
mains fuse
فیوز شبکه
oil break fuse
فیوز روغنی
output box
جعبه فیوز
intermediate fuse
فیوز میانی
overload device
فیوز گرمایی
fuse unit
واحد فیوز
fuse strip
فیوز نواری
fuse socket
پایه فیوز
fuse socket
سوکت فیوز
fuse clip
گیره فیوز
fuse panel
تابلوی فیوز
delay action fuse
فیوز تاخیری
film cutout
فیوز پوستهای
enclosed fuse
فیوز محفوظ
electromagnetic cutout
فیوز الکترومغناطیسی
electrical fuse
فیوز برق
cutout
فیوز خودکار
charging fuse
فیوز پر کردن
cartridges
فیوز فشنگی
centrifugal cutout
فیوز مرکزگریز
cartridge fuse
فیوز فشنگی
branch cutout
فیوز انشعاب
detonating fuse
فیوز انفجاری
blow out fuse
فیوز انفجاری
automobile fuse
فیوز اتومبیل
fuse base
پایه ی فیوز
fuse block
چینی فیوز
fuse link
فشنگ فیوز
fuse link
رابط فیوز
cartridge
فیوز فشنگی
fuse link
فیوز باز
fuse holder
نگهدارنده فیوز
fuse gear
متعلقات فیوز
fuse element
واحد فیوز
fuse cutout
فیوز جهنده
fuse cut out
قطع فیوز
fuse cartridge
فشنگ فیوز
fuse carrier
نگهدارنده فیوز
fuse board
تخته فیوز
fuse block
قالب فیوز
fuse block
بلوک فیوز
fuse block
خانه فیوز
automatic cutout
فیوز اتوماتیک
fuse boxes
جعبه فیوز
fuse box
جعبه فیوز
fuse wire
رابط فیوز
fuse wire
سیم فیوز
telephone fuse
فیوز تلفن
time-lag fuse
فیوز تاخیری
strip fuse
فیوز نواری
quick break fuse
فیوز قطع سریع
no voltage release
فیوز مغناطیسی ولتپای
wire fuse
فیوز ذوب شونده
underload circuit breaker
فیوز کمی بار
low voltage fuse
فیوز فشار ضعیف
renewable fuse
فیوز تعویض پذیر
high voltage fuse
فیوز فشار قوی
high tension fuse
فیوز فشار قوی
fuse mounting strip
نوار باریک فیوز
overload circuit breaker
فیوز اضافه بار
overload circuit switch
فیوز اضافه بار
proximity fuze
فیوز مخصوص انفجار مرمی
fused
فتیله مواد منفجره فیوز
fuse
فتیله مواد منفجره فیوز
fuse cut out switch
کلید قطع مجهز به فیوز
fuse
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fused
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fuse strip
نوار بسیار باریک ذوب شونده فیوز
fused
رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
fuse
رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
to run away with
برداشتن
deleted
برداشتن
to pick up
برداشتن
delete
برداشتن
pick up
برداشتن
deleting
برداشتن
flaws
مو برداشتن
flaw
مو برداشتن
countertrace
برداشتن از
to take up
برداشتن
to pull off
برداشتن
takes
برداشتن
take
برداشتن
deletes
برداشتن
to mop up
برداشتن
moistening
نم برداشتن
ingather
برداشتن
ingether
برداشتن
remove
از جا برداشتن
pickup
برداشتن
removes
از جا برداشتن
take up
برداشتن
sublate
برداشتن
glom
برداشتن
lift
برداشتن
lifted
برداشتن
lifting
برداشتن
includes
در برداشتن
include
در برداشتن
removing
از جا برداشتن
lifts
برداشتن
removes
برداشتن
removing
برداشتن
remove
برداشتن
picturize
فیلم برداشتن از
to carry arms
سلاح برداشتن
cease
دست برداشتن
to d. the cloth
رومیزی را برداشتن
to break step
غلط پا برداشتن
to come at a bound
<idiom>
خیز برداشتن
snap up
تند برداشتن
run away with
برداشتن و در رفتن
remove slag
سرباره را برداشتن
resign
دست برداشتن
desist
دست برداشتن
break step
غلط پا برداشتن
ingether
خرمن برداشتن
demountable
قابل برداشتن
uncap
سر پوش برداشتن از
uncap
کلاه از سر برداشتن
to take the photograph of
عکس برداشتن از
shuffle off
به عجله برداشتن
to have one's p taken
عکس برداشتن
give up
دست برداشتن از
to take off
برداشتن بردن
to sweep away
ازمیان برداشتن
to fly to arms
سلاح برداشتن
unhood
سرپوش برداشتن از
To co away with . To remove. To eliminate .
ازمیان برداشتن
dequeue
برداشتن اقلام یک صف
off take rudder
سکان برداشتن
emarginate
برداشتن حاشیه از
make a copy of
رونوشت برداشتن
to receive a wound
زخم برداشتن
surmount
ازمیان برداشتن
eliding
ازاخر برداشتن
elides
ازاخر برداشتن
elided
ازاخر برداشتن
elide
ازاخر برداشتن
unveils
حجاب برداشتن
unveiling
حجاب برداشتن
unveiled
حجاب برداشتن
unveil
حجاب برداشتن
step
قدم برداشتن
step
گام برداشتن
stepping
قدم برداشتن
transcribing
رونوشت برداشتن
transcribes
رونوشت برداشتن
transcribed
رونوشت برداشتن
transcribe
رونوشت برداشتن
unmasking
نقاب برداشتن از
unmasked
نقاب برداشتن از
unmask
نقاب برداشتن از
stepping
گام برداشتن
warps
تاب برداشتن
warped
تاب برداشتن
warp
تاب برداشتن
machines
براده برداشتن
machined
براده برداشتن
machine
براده برداشتن
list
سیاهه برداشتن
polls
نمونه برداشتن
polled
نمونه برداشتن
poll
نمونه برداشتن
cracks
شکاف برداشتن
clearance
برداشتن مانع
map
نقشه برداشتن از
maps
نقشه برداشتن از
spoons
با قاشق برداشتن
spooning
با قاشق برداشتن
spooned
با قاشق برداشتن
spoon
با قاشق برداشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com