Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
real representative
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
Other Matches
plene administravit
دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
letters of administration
حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
distribution
تقسیم ترکه متوفی
distributions
تقسیم ترکه متوفی
subrogation
قائم مقامی
the system of
رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
vicarial
وابسته به خلیفه قائم مقامی
heritage
ماترک ترکه غیر منقول
chattel
اموال منقول
goods and chattels
اموال و دارائیهای منقول
fixed property
اموال غیر منقول
real action
دعوی راجع به اموال غیر منقول
personal representative
مدیر ترکه
adminstrator of state
مدیر ترکه
covenant real
شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
genuine
واقعی حقیقی
down-to-earth
حقیقی واقعی
truest
واقعی حقیقی
true
واقعی حقیقی
down to earth
حقیقی واقعی
truer
واقعی حقیقی
conveyancing
در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
plene administravit
بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
substantive
دارای ماهیت واقعی حقیقی
true vertical
قائم واقعی
quando acciderint
وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
jus mariti
حق مرد نسبت به دارایی منقول زنش
tail
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tailed
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tails
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
jus postliminii
حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
escheat
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
real
ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
tenant by curtesy
عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
Sophrosyne
وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
employment gap
مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید
moveable by destination
منقول در حکم غیر منقول
wattle
ترکه برای ساختن سبد ترکه
distortion
نسبت اشل قائم به اشل افقی در مدلها
distortions
نسبت اشل قائم به اشل افقی در مدلها
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
reserve factor
نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
master
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
community property
اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
collateral heirs
وراث مع الوصف
collateral heirs
وراث جنبی
perstripes
تقسیم ماترک بین وراث
deprive the heirs of inheritance
وراث را از ارث محروم کردن
cambridge equation
نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
realistic deterrence
میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
summation
مقامی خلاصه
protem
شاغل مقامی بطورموقت
write up
<idiom>
مقامی را به حساب آوردن
defunct
متوفی
dead
متوفی
deceased
متوفی
deceased
با the متوفی
late
متوفی
establish
کسی رابه مقامی گماردن
establishes
کسی رابه مقامی گماردن
to drum a tune
ضرب مقامی راباکوس گرفتن
establishing
کسی رابه مقامی گماردن
the defunct
شخص متوفی
To assume office .
عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
outs and ins
انانی که سر کار دارای مقامی هستند
decedent
شخص متوفی مرحوم
to invoke a higher power
به مقامی بالاتر رجوع کردن
[برای کمک]
obsequy
مجلس ترحیم یا تجلیل متوفی فرمانبرداری
leverage
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
dowager
بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
dowagers
بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
metempsychosis
حلول روح متوفی در بدن انسان یا جانوردیگری
liftjet
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
deat benefit
وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
nonagium
عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
prorata
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
architecture proper
معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
plene administrative preter
دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
personal
منقول
condequent
منقول
creditor's bill
رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
personal state
دارایی منقول
carry forward
مبلغ منقول
movable
دارائی منقول
carry forward
منقول ساختن
to carry forward
منقول ساختن
personal
منقول خصوصی
immovable
غیر منقول
to carry over
منقول ساختن
movable property
مال منقول
moveable property
مال منقول
movableness
منقول نابرجا
movables
مال منقول
narrated consensus
اجماع منقول
chattel
دارائی منقول
personal chattels
دارایی منقول
moveable property
دارائی منقول
personal action
دعوی منقول
real property
دارایی غیر منقول
immovableness
غیر منقول دادن
hereditaments
دارایی غیر منقول
good
مال منقول محموله
immovable property
مال غیر منقول
real action
دعوی غیر منقول
brought forward
منقول ازصفحه پیش
personal property
دارایی شخصی منقول
personal chattels
دارایی شخصی منقول
irreplaceable
غیر منقول بی عوض
immovable
دارایی غیر منقول
nationallism
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
realty
دارایی غیر منقول ملک
immovable by nature
مال غیر منقول ذاتی
chattel
مال منقول دارایی شخصی
branchlet
ترکه
heirloom
ترکه
spray
ترکه
spraying
ترکه
boughs
ترکه
heirlooms
ترکه
twigs
ترکه
legacy
ترکه
legacies
ترکه
asthin as lath
<idiom>
ترکه ای
wand
ترکه
estate of a deceased
ترکه
wands
ترکه
bough
ترکه
roof batten
ترکه
successions
ترکه
sprig
ترکه
sprigs
ترکه
sprayed
ترکه
twing
ترکه
affshoot
ترکه
twig
ترکه
sprays
ترکه
switch
ترکه
switched
ترکه
switches
ترکه
patrimony
ترکه
patrimonies
ترکه
scions
ترکه نو
scion
ترکه نو
virga
ترکه
succession
ترکه
bequests
ترکه
bequest
ترکه
rod
ترکه
rods
ترکه
one third of estate
ثلث ترکه
offshoot
ترکه فرع
legacies
ترکه موصی به
offshoots
ترکه فرع
administration of estate
اداره ترکه
personal representative
امین ترکه
legacy
ترکه موصی به
twigged
ترکه مانند
twiggy
ترکه مانند
withy
ترکه بید
residue of the state
باقیمانده ترکه
one thrid of the estate
ثلث ترکه
residuary account
حساب ترکه
residue of the state
مازاد ترکه
renouncing probate
رد سمت ترکه
viminal
ترکه دهنده
distribution of the estate
تقسیم ترکه
incumbrance
حق رهن یا حبس نسبیت به مال غیر منقول
letters of administration
سند مدیریت ترکه
wicker
ترکه یا چوب کوتاه
fiducial
وابسته به امین ترکه
cadastre
مامور ثبت وممیزی املاک مزروعی وغیر منقول
special administration
اداره قسمت خاصی از ترکه
wickerwork
ساخته شده از ترکه سبدسازی
pendent lite
حکم معلق امین ترکه
protempore
موقت شاغل مقامی بطور موقت
The real problem is not whether machines think but whether men do.
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
packing sheet
حوله ترکه بتن بیمار بپیچند
cattles
اموال
things
اموال
chattels
اموال
veracious
حقیقی
unfeigned
حقیقی
truest
حقیقی
genuine
حقیقی
truer
حقیقی
real
حقیقی
true
حقیقی
intrinsic
حقیقی
efective
حقیقی
actual
حقیقی
users
انتفاع از اموال
capital assets
اموال سرمایهای
post property
اموال پادگان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com