Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
permeability
قابلیت عبور دادن رطوبت
Other Matches
permeable
قابل عبور دادن رطوبت
swimming capability
قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
fordability
قابلیت عبور
practicableness
قابلیت عبور
trafficability
قابلیت عبور
trafficability
قابلیت عبور ومرور
gradeability
قابلیت عبور خودرو از شیبها
impassablility
امکان ناپذیری عدم قابلیت عبور
ferry
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ret
در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
relative humidity
رطوبت نسبی
[مقدار این رطوبت در فضای کارگاه بافت حائز اهمیت بوده و کم یا زیاد بودن آن اثر مستقیم بر کار بافنده می گذارد.]
optimum moisture
رطوبت بهینه رطوبت مناسب
reeve
عبور دادن طناب از شیار
franked
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franking
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franker
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frank
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franks
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frankest
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
fuse
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fused
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
miscibility
قابلیت امیختن و اختلاط بدون از دست دادن خواص خود
weaving shed
[فضای خالی بین تارهای ضربی جهت عبور دادن پود.]
interoperability
قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution
قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
airmobility
قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
elasticity
خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
electromagnetic compatability
قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
serviceability
قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
flotation
قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
bloop
عبور دادن مغناطیس از روی نوار برای پاک کردن سیگنالهایی که نیازی به آنها نیست
accession
قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
commensurability
قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
shed stick
چوب هاف
[چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
ductility
قابلیت کشش قابلیت تورق
reflectance
قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
wading crossing
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
ratline
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
energy transition
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
strain hardenability
قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
precipitation
در صد رطوبت
moisture
رطوبت
damp
رطوبت
precipitation
رطوبت
dampest
رطوبت
dewiness
رطوبت
miosture
رطوبت
dampers
رطوبت
moisteness
رطوبت
humidity
رطوبت
moistness
رطوبت
wets
رطوبت
wettest
رطوبت
wetted
رطوبت
humidity of the atmosphere
رطوبت جو
Humidifier
رطوبت زن
dampness
رطوبت
wet
رطوبت
desicant
رطوبت گیر
free moisture
رطوبت سطحی
water proof
رطوبت ناپذیر
psychrometer
رطوبت سنج
water content
درصد رطوبت
air dry
بدون رطوبت
air humidity
رطوبت هوا
free moisture
رطوبت ازاد
absolute humidity
رطوبت مطلق
mesic
نیازمند به رطوبت
moisture content
مقدار رطوبت
moisture determination
تعیین رطوبت
mustiness
بوی رطوبت
dehumidify
رطوبت گرفتن
dehumidification
رطوبت زدایی
capillary
رطوبت موئینهای
capillaries
رطوبت موئینهای
sebaceous humour
رطوبت شحمی
humidity
چگالی رطوبت
humidity
غلظت رطوبت
humidity
میزان رطوبت
air moisture
رطوبت هوا
surface moisture
رطوبت سطحی
humidification
رطوبت افزایی
the vitreoud humour
رطوبت زجاجیه
soil moisture
رطوبت خاک
hygroscope
رطوبت نما
specific humidity
رطوبت ویژه
hygrometry
رطوبت سنجی
hygrometer
رطوبت سنج
synovia
رطوبت مفصلی
hydrometer
رطوبت سنج
permeable
رطوبت پذیر
hygrosensitive
حساس به رطوبت
precipitation
میزان رطوبت
impermeable
رطوبت ناپذیر
relative humidity
رطوبت نسبی
dampened
رطوبت پیدا کردن
dampening
رطوبت پیدا کردن
dampens
رطوبت پیدا کردن
groundsheets
فرش رطوبت ناپذیر
dampen
رطوبت پیدا کردن
absolute humidity of gas
رطوبت مطلق گاز
groundsheet
فرش رطوبت ناپذیر
silica gel
ماده جاذب رطوبت
wettish
رطوبت دار خیس
to fog off
دراثر رطوبت پوسیدن
aqueous corrosion
پوسیدگی در اثر رطوبت
hyalitis
ورم رطوبت زجاجی
hygrology
گفتار در رطوبت هوا
hygrophyte
گیاه رطوبت گرای
equilibrium moisture content
درصد رطوبت متعادل
hyalitis
اماس رطوبت شیشهای
hygroscopic moisture
رطوبت موجود در هوا
intravitreous
واقع در درون رطوبت شیشهای
humectant
مادهای که رطوبت را بخودجذب میکند
optimum moisture content
درصد رطوبت مناسب خاک
moisture content
درصد رطوبت موجود در خاک
unavailable water
رطوبت غیر قابل استفاده
traffic post
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
deformation due to moisture and tempratu
تغییر شکل ناشی از رطوبت وحرارت
hygrometer
الات وادوات سنجش رطوبت هوا
cold wet clothing
لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
damp land pit curing
نگهداری رطوبت بتن برای نمونههای ازمایشی درازمایشگاه
mags
ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
mag
ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
humidistat
اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
hygrograph
دستگاه خود کاری برای اندازه گیری رطوبت جوی
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
rainout
ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
solvability
قابلیت حل
capacities
قابلیت
abilities
قابلیت
capacity
قابلیت
capability
قابلیت
contemptibility
قابلیت
habilitation
قابلیت
competence
قابلیت
qualification
قابلیت
skill
قابلیت
credential
قابلیت
fitness
قابلیت
adaptability
قابلیت
eligibility
قابلیت
solubility
قابلیت حل
ability
قابلیت
competence
قابلیت
susceptibility
قابلیت
rights of way
حق عبور
right of way
حق عبور
right of passage
حق عبور
road haulage
حق عبور
alpha canis majoris
عبور
transit
عبور
transmittancy
عبور
transmissions
عبور
transmittance
عبور
transmittal
عبور
passages
عبور
transmission
عبور
passage
عبور
passage
حق عبور
passages
حق عبور
tolling
حق عبور
passage of lines
عبور از خط
toll
حق عبور
cross-Channel
عبور
tolls
حق عبور
fording
عبور از اب
crossing
عبور
immersion proof
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
psychrometer
دستگاه بخار سنج هوا رطوبت سنج
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
productivity
قابلیت تولید
availability
قابلیت استفاده
disqualifications
سلب قابلیت
fermentability
قابلیت تخمیر
extensibility
قابلیت کشش
susceptibility
قابلیت حساسسیت
efficiency
قابلیت کاردانی
tolerability
قابلیت پذیرش
extensibility
قابلیت تمدید
disqualification
سلب قابلیت
emissivity
قابلیت انتشار
expansibility
قابلیت انبساط
appealability
قابلیت استیناف
accessibility
قابلیت وصول
attainability
قابلیت حصول
audibility
قابلیت استماع
habitability
قابلیت سکنی
habitableness
قابلیت سکونت
erodibility
قابلیت فرسایش
approachability
قابلیت تقرب
acceptability
قابلیت قبول
excitability
قابلیت تحریک
adaptability
قابلیت انطباق
alterability
قابلیت تغییر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com