Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English
Persian
respectable
قابل احترام
Search result with all words
venerable
قابل احترام ارجمند
estimably
بطور قابل احترام
Other Matches
tribute
احترام
honourableness
احترام
greeting
احترام
greetings
احترام
ennoblement
احترام
obeisances
احترام
reverence
احترام
curtsy
احترام
curtsies
احترام
curtsied
احترام
curtsey
احترام
curtseying
احترام
worshipless
بی احترام
honor
احترام
disrespectable
بی احترام
curtsying
احترام
obeisance
احترام
reverentially
با احترام
revere
احترام
respectability
احترام
regard
احترام
respectfulness
احترام
revered
احترام
regards
احترام
regarded
احترام
reverently
با احترام
reveres
احترام
tributes
احترام
revering
احترام
respects
احترام گذاشتن به
piping the side
احترام با سوت
salute
احترام گذاشتن
salute
احترام نظامی
irrespective
احترام نگذار
respect
احترام گذاشتن به
respects
مراجعه احترام
guard of honor
گارد احترام
saluted
احترام نظامی
respect
مراجعه احترام
worshipful
شایسته احترام
greetings
احترام کننده
greeting
احترام کننده
in deference to
به پاس احترام
look up to
<idiom>
احترام گذاشتن به
honor
احترام کردن به
As a mark of respect ( esteem) .
بعلامت احترام
hold in respect
احترام گذاشتن به
hand salute
احترام با دست
respectful
پر احترام ابرومند
irreverence
عدم احترام
saluted
احترام گذاشتن
to hold in respect
احترام گزاردن به
honoring
احترام کردن به
self esteem
احترام بنفس
honored
احترام کردن به
deferential
از روی احترام
reverence
احترام گذاردن
salutes
احترام گذاشتن
salutes
احترام نظامی
veneration
احترام نیایش
homage
ادای احترام
to hold in respect
احترام کردن
to the color
شیپور احترام
to look up
احترام گذرادن
honors
احترام کردن به
honour
احترام کردن به
honoured
احترام کردن به
venerability
احترام ارجمندی
deference
تمکین احترام
honours
احترام کردن به
venerableness
احترام ارجمندی
self respect
احترام بخود
saluting
احترام گذاشتن
saluting
احترام نظامی
honouring
احترام کردن به
venerator
احترام کننده
respect
[for somebody or something]
احترام
[به کسی یا چیزی]
interment flag
پرچم احترام شهدا
to do make or pay obeisance to
بکسی احترام گزاردن
respectfulness
رعایت احترام وادب
honorable
لایق احترام شرافتمندانه
revered
احترام گذارندن حرمت
revering
احترام گذارندن حرمت
revere
احترام گذارندن حرمت
to the color
شیپور احترام پرچم
violate
هتک احترام کردن
violated
هتک احترام کردن
violates
هتک احترام کردن
pipe the side
تجمع گارد احترام
venerate
ستایش و احترام کردن
venerates
ستایش و احترام کردن
venerating
ستایش و احترام کردن
respects
احترام محترم شمردن
respect
احترام محترم شمردن
venerated
ستایش و احترام کردن
officer of the guard
افسر گارد احترام
esteemed
فرد مورد احترام
reveres
احترام گذارندن حرمت
In deference to public opinion.
به احترام افکار عمومی
to pay homage
ادای احترام کردن
to do homage
ادای احترام کردن
to render homage
ادای احترام کردن
national salute
احترام به پرچم ملی
to render homage to somebody
به کسی ادای احترام کردن
irreverend
ناشایسته برای احترام گذاری
to do homage to somebody
به کسی ادای احترام کردن
to pay homage to somebody
به کسی ادای احترام کردن
a person of high standing
آدمی بالا مقام
[پر احترام]
defers
تسلیم شدن احترام گذاردن
stand in awe of
<idiom>
احترام قائل شدن برای
defer
تسلیم شدن احترام گذاردن
side honors
مراسم ادای احترام در میزپاس
time honored
مورد احترام بعلت قدمت
pipe the side
فرمان تجمع گارد احترام
side boy
گارد احترام میز پاس
deferring
تسلیم شدن احترام گذاردن
Ferdowsi is held in the greatest respect.
فردوسی مورد احترام فراوان است
One must uphold ones dignity.
احترام هر کسی دست خودش است
national salute
شلیک 12 توپ به احترام پرچم ملی
to hold somebody in esteem
برای کسی احترام قائل شدن
You must have respect for your promises.
باید بقول خودتان احترام بگذارید
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
gun salute
سلام با تیراندازی توپخانه ادای احترام با شلیک توپ
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
minute gun
توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
complimentary mourning
جامه ماتم که کسی برای احترام بمردهای که بااوخویشی ندارد بپوشد
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
achievable
قابل وصول قابل تفریق
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
sensible
قابل درک قابل رویت
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
attention to port
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
salvoes
شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
salvo
شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
to hold somebody in respect
[to hold somebody in high regard ]
کسی را محترم داشتن
[احترام گذاشتن به کسی]
unesco (= united nations educational
ه افزایش احترام ملل نسبت به عدالت و حکومت قانون وحقوق انسانی و ازادیهای اساسی انچنان که موردتصویب منشور ملل متحد است بشود
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
color salute
سلام پرچم احترام به پرچم
rifle salute
احترام با تفنگ سلام با تفنگ
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
to hold somebody in great respect
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
saluted
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
salutes
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluting
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
salute
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
qualified
قابل
good
قابل
acceptor
قابل
solvable
قابل حل
capable
قابل
sensible
قابل حس
incapable
نا قابل
dissoluble
قابل حل
soluble
قابل حل
thorough paced
قابل
apt
قابل
ablest
قابل
able
قابل
abler
قابل
condemnable
قابل اعتراض
condensible
قابل انقباض
detachable bottom
کف قابل تفکیک
conductible
قابل انتقال
conductible
قابل هدایت
confinable
قابل حبس
conductive
قابل هدایت
conferrable
قابل تفویض
determinable
قابل تعیین
producible
قابل تولید
communicable
قابل ابلاغ
separable
قابل تفکیک
commutable
قابل تغییر
diffusible
قابل انتشار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com