Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
restorable
قابل اعاده
Other Matches
request for discharge
عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
repetitions
اعاده
repetition
اعاده
rebounds
اعاده
redintegration
اعاده
returned
اعاده
restitution
اعاده
reestablishment
اعاده
rebound
اعاده
rebounding
اعاده
restoration
اعاده
returning
اعاده
recourse
اعاده
returns
اعاده
rebounded
اعاده
return
اعاده
reconveyance
اعاده مجدد
recession
اعاده کسادی
recessions
اعاده کسادی
restoratives
اعاده کننده
restorative
اعاده کننده
restored
اعاده دادن
remanded
اعاده دادن
restore
اعاده کردن
restore
اعاده دادن
remands
اعاده دادن
restitution
اعاده تصرف
remand
اعاده دادن
restorer
اعاده دهنده
restorers
اعاده دهنده
reverts
اعاده دادن
reverting
اعاده دادن
reverted
اعاده دادن
revert
اعاده دادن
remanding
اعاده دادن
returns
اعاده بازگشت
returning
اعاده بازگشت
returned
اعاده بازگشت
re hearing
اعاده دادرسی
re trial
اعاده دادرسی
return
اعاده بازگشت
reconversion
اعاده مالکیت
recuperative
اعاده دهنده
new trial
اعاده دادرسی
restored
اعاده کردن
restoring
اعاده کردن
restoring
اعاده دادن
re-entry
اعاده تصرف
restitute
اعاده کردن
rehabilitation
اعاده اعتبار
re entry
اعاده تصرف
restoration
اعاده ترمیم
restores
اعاده دادن
restores
اعاده کردن
rectus in curia
اعاده حق ترافع در دادگاه
rehabilitated
اعاده اعتبار کردن
redisseinsin
اعاده تصرف عدوانی
rehabilitate
اعاده اعتبار کردن
rehabilitation
اعاده اعتبار تاجرورشکسته
rehabilitation
اعاده حیثیت مجرم
retour sans protet
اعاده بدون اعتراض
replevin
دعوی اعاده مالکیت
rehabilitates
اعاده اعتبار کردن
reverter
حکم اعاده وضع
possessory action
دعوی اعاده مالکیت
rehabilitating
اعاده اعتبار کردن
republication of will
اعاده اعتبار وصیت نامه
disgharge of bankrupt
اعاده اعتبار تاجر ورشکسته
suppliant
خواهان دعوی اعاده تصرف
bankrupts certificate
گواهی نامه اعاده حیثیت
vindication
اعاده حیثیت
[مثال شهرت یا آبرو ...]
revalorization
اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
irredentism
سیاست اعاده نقاط ایتالیایی زبان بایتالیا
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
postliminum
قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
rehabilitated
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitating
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitates
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitate
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
sensible
قابل درک قابل رویت
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
achievable
قابل وصول قابل تفریق
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
strikes
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
reestablishment of diplomatic relations
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
apt
قابل
dissoluble
قابل حل
qualified
قابل
good
قابل
thorough paced
قابل
acceptor
قابل
soluble
قابل حل
abler
قابل
sensible
قابل حس
ablest
قابل
capable
قابل
solvable
قابل حل
incapable
نا قابل
able
قابل
negotiate
قابل انتقال
omissible
قابل حذف
multiplicable
قابل تکثیر
namable
قابل ذکر
nota bene
قابل توجه
partible
قابل افراز
operable
قابل علاج
separable
قابل تفکیک
knowable
قابل دانستن
numerable
قابل شمارش
observable
قابل مراعات
open cheque
چک قابل انتقال
operable
قابل درمان
pardoable
قابل عفو
justifiable
قابل توجیه
trustworthy
قابل اعتماد
livable
قابل زیستن
livable
قابل معاشرت
livable
قابل زندگی
pivoting
قابل چرخش
liveable
قابل زیستن
liveable
قابل معاشرت
liveable
قابل زندگی
enforceable
قابل اجرا
limsy
قابل انحناء
limpsy
قابل انحناء
limpsey
قابل انحناء
irrecusable
غیر قابل رد
noticeable
قابل توجه
irrigable
قابل ابیاری
judicable
قابل قضاوت
regrettable
قابل تاسف
justiciable
قابل دادرسی
kenspeckle
قابل شناسایی
leviable
قابل تحمیل
licensable
قابل اجازه
limit of inflammability
حد قابل اشتعال
enforceable
قابل اجراء
digestible
قابل هضم
mobilizable
قابل تجهیز
selectively
قابل انتخاب
selective
قابل انتخاب
moot
قابل بحث
moveable
قابل تغییر
drinkable
قابل اشامیدن
multipliable
قابل تکثیر
eligible
قابل انتخاب
negotiating
قابل انتقال
negotiates
قابل انتقال
mistakable
قابل اشتباه
minable
قابل استخراج
mibeable
قابل استخراج
machinable
قابل تراش
macroscopic
قابل رویت
maintainable
قابل نگاهداری
medicable
قابل معالجه
predictable
قابل پیشگویی
meltable
قابل ذوب
mentionable
قابل ذکر
merchantable
قابل معامله
merchantable
قابل فروش
negotiated
قابل انتقال
admissible
قابل قبول
vulnerable
قابل حمله
reflexible
قابل انعکاس
comprehensible
قابل درک
intelligible
قابل درک
intelligible
قابل فهم
refractile
قابل انکسار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com