English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
electroluminescent قابل انتشار نور طبق روشنایی الکترونیکی
Other Matches
electroluminescing که نور را طبق روشنایی الکترونیکی انتشار میدهد
diffusible قابل انتشار
newsworthy قابل انتشار
issuable قابل صدور انتشار دادنی
cards ورقه نصب مواد که روی آن قط عات الکترونیکی قابل نصبند
card ورقه نصب مواد که روی آن قط عات الکترونیکی قابل نصبند
pictures کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
picturing کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
pictured کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
picture کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
picture element کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
ether جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
iceblink روشنایی که ازبازتاب روشنایی یخ در افق پیدا میشود
it is insensitive to light روشنایی را حس نمیکند نسبت به روشنایی حساس نیست
dissemination انتشار اخبار انتشار اطلاعات
cards تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
card تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
readable آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
magnetic tapes ماشینی که سیگنالهای ذخیره شده روی نوار مغناطیسی را می خواند و به صورت الکترونیکی تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل فهم است
magnetic tape ماشینی که سیگنالهای ذخیره شده روی نوار مغناطیسی را می خواند و به صورت الکترونیکی تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل فهم است
solid-state وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند
hardest تختهای که حاوی درایو دیسک سخت و واسط های الکترونیکی لزم است که قابل نصب در اتصال سیستم است
harder تختهای که حاوی درایو دیسک سخت و واسط های الکترونیکی لزم است که قابل نصب در اتصال سیستم است
hard تختهای که حاوی درایو دیسک سخت و واسط های الکترونیکی لزم است که قابل نصب در اتصال سیستم است
electronic office محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
ebam Addressed ElectricBeam دستگاه ذخیره الکترونیکی که از مدارهای الکترونیکی برای کنترل اشعهای از یک سطح نیمه هادی اکسید فلز خوانده یا در ان می نویسد استفاده میکندemory
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
electronic element بخش الکترونیکی قسمت الکترونیکی
paperless شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
electronic کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
groupware نرم افزاری که توسط گروهی از افراد استفاده میشود که به شبکه وصل اند و به آنها کمک میکند تا کار خاصی را انجام دهند. حاوی توابع مفید مثل پست الکترونیکی است که توسط تمام کاربران قابل دستیابی است
white پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
whiter پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
whitest پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
e mail علامت اختصاری پست الکترونیکی پست الکترونیکی
electrosensitive printer چاپگر حساس الکترونیکی چاپگر با حساسیت الکترونیکی
coordinated illumination روشنایی هم اهنگ شده طرح روشنایی هم اهنگ شده
electro optics وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
dissemination انتشار
proclamations انتشار
dispersion انتشار
issued انتشار
proclamation انتشار
issue انتشار
issues انتشار
pervasion انتشار
omission انتشار
report انتشار
currency انتشار
currencies انتشار
irradiation انتشار
diffusion انتشار
reports انتشار
omissions انتشار
reported انتشار
publications انتشار
progation انتشار
propagation انتشار
issuance انتشار
spreading انتشار
publicity انتشار
emissions انتشار
promulgation انتشار
newsreader انتشار
broadcasts انتشار
broadcast انتشار
publication انتشار
effluence انتشار
publishment انتشار
effluxion انتشار
incidence انتشار
emission انتشار
propagation sequence مرحله انتشار
promulgation of the laws انتشار قوانین
propagandize انتشار دادن
sound propagation انتشار صوت
propagation sequence تسلسل انتشار
republication انتشار مجدد
propagation delay تاخیر انتشار
propagation constant ثابت انتشار
immission انتشار خارجی
emissivity قابلیت انتشار
light emission انتشار نور
electronic emission انتشار الکترونها
electron emmission انتشار الکترون
advertise انتشار دادن
emission انتشار امواج
noises انتشار دادن
image speard انتشار تصویر
load spread انتشار نیرو
noise انتشار دادن
circulation انتشار جریان
circulations انتشار جریان
emissions انتشار امواج
money creation انتشار پول
wave propagation انتشار موج
wave motion انتشار موج
velocity of propagation سرعت انتشار
to bruit abroad انتشار دادن
diffusion انتشار پخش
diffusion انتشار نور
thought broadcasting انتشار فکر
publishes انتشار دادن
published انتشار دادن
diffusion coefficient ضریب انتشار
antenna pattern انتشار انتن
issue انتشار دادن
publish انتشار دادن
issued انتشار دادن
issues انتشار دادن
conductivity ضریب هدایت یا انتشار
conical scanning انتشار مخروطی امواج
circulative انتشار دهنده یا یابنده
efflux انتشار بخارج جریان
issues انتشار دادن صدور
spread منتشر شدن انتشار
spreads منتشر شدن انتشار
sounding boards عامل انتشار عقاید
sounding board عامل انتشار عقاید
issue انتشار دادن صدور
rate of flame propagation سرعت انتشار شعله
issued انتشار دادن صدور
error propagation انتشار خطا [ریاضی]
soundboard عامل انتشار عقاید
propagated انتشار دادن پخش کردن
propagate انتشار دادن پخش کردن
diasy chain انتشار سیگنالها در طول یک گذرگاه
propagating انتشار دادن پخش کردن
issue [of something] [ID card or check] انتشار [اسکناس] [اوراق بهادار]
propagates انتشار دادن پخش کردن
promulgate انتشار دادن ترویج کردن
promulgated انتشار دادن ترویج کردن
promulgating انتشار دادن ترویج کردن
promulgates انتشار دادن ترویج کردن
advertises اعلان کردن انتشار دادن
advertised اعلان کردن انتشار دادن
peeped روشنایی کم
lightest روشنایی
lighted روشنایی
light روشنایی
electric lighting روشنایی
luminouity روشنایی
lighting روشنایی
luminance روشنایی
night light روشنایی شب
clearness روشنایی
peeps روشنایی کم
peep روشنایی کم
lightness روشنایی
peeping روشنایی کم
luminosity روشنایی
illumination روشنایی
rushlight روشنایی کم
illuminations روشنایی
capital stock سهام انتشار نیافته شرکت تضامنی
illuminating engineering مهندسی روشنایی
illuminations شدت روشنایی
indirect lighting روشنایی غیرمستقیم
illumination method روش روشنایی
illumination change تعویض روشنایی
illumniation aperture روزنه روشنایی
flash روشنایی مختصر
illuminating system سیستم روشنایی
illuminating device تجهیزات روشنایی
illuminating gas گاز روشنایی
illuminating fixture لوازم روشنایی
illuminating engineering تکنیک روشنایی
illumination method سبک روشنایی
illuminator دستگاه روشنایی
light control کنترل روشنایی
looming هاله روشنایی
light conditions نسبتهای روشنایی
lighting control کنترل روشنایی
light brightness control کنترل روشنایی
light adaptation انطباق با روشنایی
lambert واحد روشنایی
loomed هاله روشنایی
glimmers روشنایی ضعیف
intensity of illumination شدت روشنایی
intensity level سطح روشنایی
incandescent lamp لامپ روشنایی
illuminating beam پرتو روشنایی
illumination شدت روشنایی
image brightness روشنایی تصویر
illuminator وسیله روشنایی
illuminating aperture روزنه روشنایی
illuminance شدت روشنایی
glare روشنایی زننده
looms هاله روشنایی
optics علم روشنایی
earth shine روشنایی خاکستری
earth light روشنایی خاکستری
artifical light روشنایی مصنوعی
direct lighting روشنایی مستقیم
asterism روشنایی و نور
brightness signal پیام روشنایی
decorative ligthing روشنایی تزیینی
country life زندگی روشنایی
ceiling light روشنایی سقفی
continuous illumination روشنایی مداوم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com