English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
exorable قابل تحریک در مقابل التماس
Other Matches
thermosetting قابل سفت شدن در مقابل حرارت
excitable قابل تحریک
combustible قابل تحریک وبرانگیختنی
senses روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sensed روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sense روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
exchangeable درایو دیسک با پوش قابل حرکت . در مقابل دیسک ثابت
gastight غیر قابل نفوذ در مقابل گاز عایق گاز
covenant real شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
rogation التماس
imploration التماس
supplication التماس
appeals التماس
entreaties التماس
entreaty التماس
appeal التماس
appealed التماس
suppliance التماس
adjuration لابه التماس
implored التماس کردن به
conjures التماس کردن به
conjured التماس کردن به
solicitation التماس خواستاری
implores التماس کردن به
entreating التماس کردن
plead with التماس کردن
entreat التماس کردن
imploring التماس کردن به
rrayer درخواست التماس
supplicate التماس کردن
implore التماس کردن به
my imploration wrought on him التماس من دراوکارگریاموثرواقع شد
solicits التماس کردن
soliciting التماس کردن
solicited التماس کردن
conjuring التماس کردن به
conjuration التماس مناجات
obtest التماس کردن
entreated التماس کردن
conjure التماس کردن به
supplicatory التماس امیز
solicit التماس کردن
precarious التماس کن پرمخاطره
entreats التماس کردن
impetration در خواست التماس
prigs دزدیدن التماس کردن
prig دزدیدن التماس کردن
beseech درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
beseeched درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
beseeches درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
to beg [of a dog holding up front paws] التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to sit up and beg التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
in consideration of در مقابل
opposites مقابل
at front <adv.> در مقابل
opposite مقابل
as opposed to در مقابل
in front <adv.> در مقابل
title مقابل
titles مقابل
versus در مقابل
fore <adv.> در مقابل
in the front <adv.> در مقابل
as compared to در مقابل
versus prep در مقابل
at the fore <adv.> در مقابل
vis a vis مقابل
anti در مقابل
opposed مقابل
at the front <adv.> در مقابل
vis-a-vis مقابل
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
on payment در مقابل وجه
counterparts نقطه مقابل
water resistance مقاومت در مقابل اب
counterpart نقطه مقابل
opposite the house مقابل خانه
contralateral muscles عضلات مقابل
point blank مقابل هدف
point-blank مقابل هدف
opposed piston engine موتورپیستون مقابل
obverse طرف مقابل
from opposite directions از دو طرف مقابل
respondents طرف مقابل
respondent طرف مقابل
counter weight وزنه مقابل
anti thesis وضع مقابل
alternative hypothesis فرضیه مقابل
contrary مقابل خلاف
orientated هدف مقابل
in comparison to [compared with] در قبال [در مقابل]
inverse برعکس مقابل
off مقابل عازم
dead against درست مقابل
counterweight وزنه مقابل
counterpoint نقطه مقابل
counterweights وزنه مقابل
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
besought التماس کردن به استدعاکردن یادرخواست کردن از
rivalled طرف مقابل دعوا
rivalling طرف مقابل دعوا
opposit stroke pistons پیستون مقابل گرد
rivals طرف مقابل دعوا
documents against payment اسناد در مقابل پرداخت
drip proof enclosure حفافت در مقابل ریزش اب
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
antipode نقطهء مقابل یا متقاطر
rival طرف مقابل دعوا
blocked دفاع در مقابل ابشار
release documents against واگذاری اسناد در مقابل
capitals در مقابل حالت کوچک
driveway راه مقابل خانه
countered مقابل دستگاه شمارنده
rivaling طرف مقابل دعوا
countering مقابل دستگاه شمارنده
rivaled طرف مقابل دعوا
counter مقابل دستگاه شمارنده
windproof مقاوم در مقابل باد
boring stay قسمت ساکن مقابل
forward حرکت به جلو یا مقابل
light resistance مقاومت در مقابل نور
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
hard سخت در مقابل نرم
mouse مقابل حساسیت Mouse
harder سخت در مقابل نرم
mouses مقابل حساسیت Mouse
sonnal deung مقابل تیغه دست
hardest سخت در مقابل نرم
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
laws versus tendencies قوانین در مقابل تمایلات
forwarded حرکت به جلو یا مقابل
block دفاع در مقابل ابشار
equity versus efficiency برابری در مقابل کارائی
front wall دیوار مقابل اسکواش
flood protection حفافت در مقابل طغیان
cash against documents پول در مقابل اسناد
torsional rigidity استحکام در مقابل پیچش
wear resistance مقاومت در مقابل سایش
caps در مقابل حالت کوچک
blocks دفاع در مقابل ابشار
aboral نقطه مقابل دهان
stenothermy کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
impluse response رفتار در مقابل فشار ضربهای
flame safety ایمنی در مقابل شعله اتش
denial operations عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
than <conj.> از [در مقابل] [پس از صفت عالی افضل]
insolation در مقابل اشعه افتاب قراردادن
thermostability قابلیت استحکام در مقابل حرارت
coefficient of drag ضریب مقاومت در مقابل حرکت
fascia plate تابلوی مقابل دریک وسیله
actinautographic دارای حساسیت در مقابل نور
notche sensitivity index ضریب حساسیت در مقابل شیار
rebellions یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
rebellion یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
d/p تحویل اسناددر مقابل پرداخت
payment against a draft پیش پرداخت در مقابل برات
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
socage سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
stance طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
to row back <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
fin de non recevoir رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
to resist an attack در مقابل حملهای مقاومت یاایستادگی کردن
to backtrack <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
stance طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
bullet در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
bullets در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
abneural واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
to row back <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
to backtrack <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
would just as soon <idiom> توجیح انجام یک چیزدر مقابل دیگری
stances طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
relicta verificatione تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
balloon jib بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
ballooner بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
sheet down ثابت کردن بادبان در مقابل باد
soccage سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
documents aganist acceptance تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
jump height curve منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
adjacent آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
stances طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
to make a goal توپ راازدروازه طرف مقابل بیرون کردن
vertical angles گوشههای روبروی تارک زوایای مقابل به راس
midcourt منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
projection of a point خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
service line حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
fastness of bleaching ثبات رنگی در مقابل مواد سفید کننده
cold wet clothing لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
slides سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slide سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
troop safety حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
speed نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
speeding نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
speeds نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
audible تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
bomb proof پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
forecourt قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
forecourts قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
soil shear strength قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com