English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
Other Matches
claimable قابل ادعا
demandable قابل تقاضا
inelastic demand تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
assemble capital stock بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
combustible قابل سوزش قابل تراکم
observable قابل مشاهده قابل گفتن
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
presentable قابل معرفی قابل ارائه
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
sensible قابل درک قابل رویت
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
presumable قابل استنباط قابل استفاده
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
achievable قابل وصول قابل تفریق
adducible قابل اضهار قابل ارائه
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
arc elasticity of demand عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
able قابل
qualified قابل
ablest قابل
abler قابل
soluble قابل حل
dissoluble قابل حل
thorough paced قابل
acceptor قابل
apt قابل
solvable قابل حل
good قابل
incapable نا قابل
sensible قابل حس
capable قابل
confinable قابل تحدید
identifiable قابل شناسایی
venial قابل عفو
realizable قابل درک
realizable قابل تحقق
conformable قابل توافق
expendable قابل خرج
serviceable قابل استفاده
confiscatable قابل توقیف
remarkable قابل توجه
sociable قابل معاشرت
conjecturable قابل تخمین
adaptable قابل توافق
permeable قابل نفوذ
contestable قابل اعتراض
continuable قابل ادامه
contractile قابل انقباض
contradictable قابل تکذیب
controllable قابل نظارت
controvertible قابل اعتراض
controllable قابل کنترل
controvertible قابل مباحثه
vaporizable قابل تبخیر
culpable قابل مجازات
conveyable قابل انتقال
constructible قابل ساختن
reversible قابل نقض
tolerable قابل قبول
tolerable قابل تحمل
conservable قابل حفافت
flammable قابل اشتعال
consignable قابل تفویض
inflammable قابل اشتعال
consignable قابل ارسال یا
excitable قابل تحریک
pardonable قابل عفو
applicable قابل اطلاق
applicable قابل اجراء
construable قابل تفسیر
conveyable قابل رساندن
arguable قابل بحث
admissible قابل قبول
cogitable قابل تفکر
cognizable قابل درک
arguably قابل بحث
collectable قابل وصول
transportable قابل حمل
collectible قابل وصول
pasturable قابل چرا
distinct قابل تشخیص
discernible قابل تشخیص
discernible قابل تمیز
traversable قابل عبور
treatable قابل درمان
handier قابل استفاده
claimable قابل مطالبه
handiest قابل استفاده
transmittable قابل پراکنی
transmutable قابل تبدیل
transmutative قابل تبدیل
transmutative قابل تغییر
transferable قابل انتقال
transferable قابل ورابری
mobiles قابل تحرک
mobiles قابل حرکت
mobile قابل تحرک
mobile قابل حرکت
citable قابل ذکر
handy <adj.> قابل استفاده
combinable قابل ترکیب
come at able قابل وصول
unifiable قابل اتحاد
unifiable قابل هم رنگی
compensable قابل جبران
compensable قابل پاداش
pardoable قابل عفو
compliable قابل موافقت
condemnable قابل اعتراض
condensible قابل انقباض
conductible قابل انتقال
utilizable <adj.> قابل مصرف
conductible قابل هدایت
conductive قابل هدایت
conferrable قابل تفویض
commutable قابل تغییر
communicable قابل ابلاغ
communicable قابل ارتباط
redeemable قابل ابتیاع
comestible قابل خوردن
treatable قابل بحث
objectionable قابل اعتراض
trig قابل اعتماد
partible قابل افراز
vulnerable قابل حمله
committable قابل ارتکاب
comprehensible قابل درک
intelligible قابل درک
intelligible قابل فهم
confinable قابل حبس
marketable قابل فروش
contemptuous قابل تحقیر
distinguishable قابل تمیز
descendible قابل انتقال
describable قابل توصیف
recommendable قابل توصیف
despisable قابل استحقار
on hand <idiom> قابل دسترس
detachable bottom کف قابل تفکیک
determinable قابل تعیین
detonable قابل انفجار
detonatable قابل انفجار
mibeable قابل استخراج
diffusible قابل انتشار
descendible قابل نزول
derivable قابل اشتقاق
sale قابل فروش
denumerable قابل شمارش
noteworthy قابل دقت
noteworthy قابل توجه
deportable قابل تبعید
deposable قابل عزل
valid قابل اطمینان
valid قابل قبول
tangibly قابل لمس
tangible قابل لمس
deprivable قابل محرومیت
confiscable قابل توقیف
appreciably قابل تحسین
minable قابل استخراج
appreciable قابل تحسین
merchantable قابل فروش
merchantable قابل معامله
discriminable قابل تمیز
discussable قابل بحث
discussible قابل بحث
dislikable قابل تنفر
dislikeable قابل تنفر
reliable قابل اطمینان
displaceable قابل تغییر
disputable قابل بحث
distillable قابل تقطیر
distributable قابل توزیع
dividable قابل تقسیم
meltable قابل ذوب
medicable قابل معالجه
dubitable قابل تردید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com