English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
thankworthy قابل سپاسگزاری
Other Matches
Thanksgiving سپاسگزاری
thankyou سپاسگزاری
thankyous سپاسگزاری
thanks سپاسگزاری
acknowledgment سپاسگزاری
thanked سپاسگزاری افهارتشکر
Eucharist مجلس سپاسگزاری
Eucharists مجلس سپاسگزاری
gratuity التفات سپاسگزاری
gratuities التفات سپاسگزاری
thanking سپاسگزاری افهارتشکر
thank سپاسگزاری افهارتشکر
give thanks سپاسگزاری کردن
thanked تقدیر سپاسگزاری کردن
gratitude قدر دانی سپاسگزاری
thank تقدیر سپاسگزاری کردن
thanking تقدیر سپاسگزاری کردن
harvest festivals جشن سپاسگزاری هنگام درو)
acknowledgments خبر وصول نامه سپاسگزاری
with many thanks با بسی سپاسگزاری باتشکرات زیاد
acknowledgements خبر وصول نامه سپاسگزاری
to thank any one in a پیشاپیش ازکسی سپاسگزاری کردن
acknowledgement خبر وصول نامه سپاسگزاری
harvest festival جشن سپاسگزاری هنگام درو)
to say grace دعای سپاسگزاری کردن پیش ازخوراک یاپس ازان
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
adducible قابل اضهار قابل ارائه
presumable قابل استنباط قابل استفاده
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
combustible قابل سوزش قابل تراکم
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
presentable قابل معرفی قابل ارائه
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
observable قابل مشاهده قابل گفتن
sensible قابل درک قابل رویت
achievable قابل وصول قابل تفریق
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
sensible قابل حس
apt قابل
incapable نا قابل
able قابل
good قابل
thorough paced قابل
soluble قابل حل
capable قابل
solvable قابل حل
dissoluble قابل حل
abler قابل
acceptor قابل
ablest قابل
qualified قابل
audible قابل شنوایی
combustible قابل احتراق
audible قابل شنیدن
combustible قابل اشتعال
negotiates قابل انتقال
sellable قابل فروش
statutable قابل تقنین
submersible قابل شناوری
navigable قابل کشتیرانی
arable قابل کشتکاری
seeable قابل دید
submergible قابل فروکردن در اب
reasonable قابل قبول
variant قابل تغییر
suable قابل پیگرد
detachable قابل تفکیک
detachable قابل تجزیه
analogous قابل مقایسه
spareable قابل امساک
soundable قابل ایجادصوت
verifiable قابل رسیدگی
negligible قابل اغماض
negligible قابل فراموشی
soluble oil روغن قابل حل
soiothfast قابل اعتماد
registered قابل اهمیت
verifiable قابل بازبینی
admirable <adj.> قابل پسند
analogous قابل قیاس
viable قابل دوام
perceptible قابل درک
advisable قابل توصیه
attributable قابل اسناد
practicable قابل اجرا
sustainable قابل تحمل
admirable <adj.> قابل تحسین
shippable قابل ارسال
analogical قابل قیاس
reproachable قابل توبیخ
acquirable قابل حصول
transferable قابل انتقال
aceptive قابل قبول
reproducible قابل تکثیر
accomplishable قابل اجرا
acclimatable قابل اعتیاد
acclamable قابل تحسین
reprouducible قابل تولیدیاتناسل
acceptance limit حد قابل قبول
absorbable قابل جذب
absolvable قابل عفو
resistible قابل مقاومت
abrogable قابل نسخ
abrogable قابل الغاء
representable قابل عرضه
substitutable قابل تعویض
analog شی قابل قیاس
amerceable قابل جریمه
amendable قابل اصلاح
ameliorable قابل اصلاح
alterable قابل تغییر
removable قابل عزل
alienable قابل انتقال
renderable قابل ارائه
affimable قابل تصدیق
admittable قابل تصدیق
admittable قابل قبول
rentable قابل اجاره
repairable قابل جبران
adducible قابل استدلال
repeatable قابل تکرار
replaceable قابل تعویض
abatable قابل تخفیف
reputable قابل اطمینان
revocable قابل رجوع
revokable قابل فسخ
sailable قابل کشتیرانی
sailable قابل هوابری
salvageable قابل نجات
reparable قابل جبران
adjustable قابل تطبیق
adjustable قابل تنظیم
satiable قابل اشباع
identifiable قابل شناسایی
scrutable قابل کشف
scrutable قابل درک
searchable قابل جستجو
predictably قابل پیشگویی
predictable قابل پیشگویی
seaworthy قابل دریانوردی
pliable قابل انعطاف
reputable قابل شهرت
respirable قابل تنفس
explosive قابل انفجار
restorable قابل اعاده
returnable قابل برگشت
practicals قابل استفاده
practical <adj.> قابل استفاده
revealable قابل مکاشفه
profitable قابل استفاده
allowable قابل استفاده
allowable قابل قبول
revocable قابل فسخ
revocable قابل برگشت
voidable <adj.> قابل ابطال
willable قابل اعمال
changeable قابل تغییر
amenable قابل جوابگویی
plausible قابل استماع
willable قابل ارث
liable قابل اطمینان
accountable قابل توضیح
recoverable قابل وصول
procurable قابل حصول
obtainable قابل حصول
acceptable قابل پذیرش
acceptable قابل قبول
passable قابل عبور
willable قابل اراده
warrantable قابل گواهی
voidable <adj.> قابل لغو
voidable <adj.> قابل فسخ
opens قابل بحث
opened قابل بحث
open قابل بحث
extendable قابل تعمیم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com