Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
noticeable
قابل ملاحضه برجسته
Other Matches
notably
بطور برجسته یا قابل ملاحظه
worthy of remark
قابل ملاحظه برجسته مشهور فوق العاده استثنائی
notice
ملاحضه کردن
noticed
ملاحضه کردن
notices
ملاحضه کردن
noticing
ملاحضه کردن
alto-rilievo
[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
embossing
طرح برجسته
[برجسته کردن زمینه فرش]
perspective spatial model
مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
saliency
نکته برجسته موضوع برجسته
salience
نکته برجسته موضوع برجسته
bas relif
حجاری ونقوش برجسته برجسته
embossment
نقوش برجسته برجسته کاری
supereminent
برجسته فوق العاده برجسته
stereoscope
جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
stereograph
نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
repousse
برجسته نمایاحکاکی برجسته
anaglyph
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
to notice
توجه کردن
[ملاحضه کردن ]
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
ridged
برجسته
mainlining
برجسته
crowned
برجسته
distinguished
برجسته
noted
برجسته
par excellence
برجسته
mainlines
برجسته
staring
برجسته
starring
برجسته
mainline
برجسته
mainlined
برجسته
eminent
برجسته
outstanding
برجسته
kenspeckle
برجسته
outstandingly
برجسته
laureate
برجسته
prime
برجسته
primed
برجسته
primes
برجسته
illustrated
برجسته
masterwork
برجسته
strikingly
برجسته
torose
برجسته
illustrious
برجسته
dominant
برجسته
predominant
برجسته
prosilient
برجسته
in relief
برجسته
relief emboss
برجسته
illustrous
برجسته
convex
برجسته
relievo
برجسته
pre-eminent
برجسته
conspicuous
برجسته
rilievo
برجسته
pre eminent
برجسته
raised
برجسته
salient
برجسته
overriding
برجسته
striking
برجسته
stereometric
برجسته
stereometric
خط برجسته
of d.
برجسته
cordon bleu
برجسته
prominent
برجسته
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
basso relief
برجسته کوتاه
contour map
نقشه برجسته
bosses
ارباب برجسته
bossing
ارباب برجسته
embossed
برجسته شده
cordon bleu
آدم برجسته
boss
ارباب برجسته
bossed
ارباب برجسته
acrography
گچ کاری برجسته
alto relievo
برجسته بلند
anaglyph
حجاری برجسته
anaglyph
تزئینات برجسته
high relief
نقوش برجسته
bas relif
نقش کم برجسته
topography
برجسته نگاری
raised figure
طرح برجسته
feats
کار برجسته
feat
کار برجسته
premiers
هنرپیشه برجسته
premier
هنرپیشه برجسته
eminently
بطور برجسته
milestones
مرحله برجسته
milestone
مرحله برجسته
contour
نقشه برجسته
to create an image for oneself as somebody
برجسته شدن
aegicrane
آذین برجسته سر
aegicranium
آذین برجسته سر
bas relif
نقوش برجسته
bas-relief
برجسته کاری
personages
شخص برجسته
affigy
تصویر برجسته
swell
برجسته شیک
swelled
برجسته شیک
effigy
تصویر برجسته
effigies
تصویر برجسته
poet laureate
شاعر برجسته
humdingers
تفوق برجسته
humdinger
تفوق برجسته
premieres
هنرپیشه برجسته
premiered
هنرپیشه برجسته
premiere
هنرپیشه برجسته
bas-reliefs
نقش کم برجسته
bas-reliefs
برجسته کوتاه
bas-relief
نقش کم برجسته
bas-relief
برجسته کوتاه
bas relief
نقش کم برجسته
bas relief
برجسته کوتاه
personage
شخص برجسته
predominantly
بطور برجسته
distinguished
برجسته مهم
swells
برجسته شیک
tyupical
نوبهای برجسته
in relief
بطور برجسته
stand out
برجسته بودن
leading
عمده برجسته
to stand out
برجسته بودن
notbility
شخص برجسته
smatt
برجسته زیرکانه
project
برجسته بودن
palmy
برجسته کامیاب
projected
برجسته بودن
signally
بطور برجسته
signalize
برجسته کردن
salient pole
قطب برجسته
stand out
برجسته عالی
to put forward
برجسته نمودارکردن
to make one's mark
برجسته شدن
fash butt welding
جوش برجسته
stucco relief
گچبریهای برجسته
laureatel
شاعر برجسته
mezzo relief
نیم برجسته
half relief
نیم برجسته
relief
برجسته کاری
relief
حجاری برجسته
stereoscopics
برجسته نمایی
stereoscopic
برجسته بین
front face
سطح برجسته
stereoscopic
برجسته بینی
mezzo rillievo
نیم برجسته
projects
برجسته بودن
exaggerated stereoscopy
برجسته بین
emboss
برجسته کردن
egregious
برجسته نمایان
relievo
برجسته کاری
piece de resistance
فقره برجسته
relief map
نقشه برجسته
premiering
هنرپیشه برجسته
drop shadow
سایه برجسته
projection welding
جوش برجسته
relief emboss
نقشه برجسته
illustriously
برجسته وار
saleint
برجسته چشمگیر
embossed alphabet
الفبای برجسته
magnific
معروف برجسته
topographic map
نقشه برجسته
saleintiant
برجسته چشمگیر
raised shoulder
شانه برجسته
relief map
نقشه برجسته نما
low relief
نقش نیم برجسته
stereoscopy
سیستم برجسته بینی
brocade
پارچه ابریشمی گل برجسته
stereoscopic pair
زوج برجسته بینی
illustriously
بطور برجسته مشهورانه
brilliantly
چنانکه برجسته باشد
bigwig
شخص مهم و برجسته
raised type
حروف برجسته برای
bigwigs
شخص مهم و برجسته
markedly
بطور برجسته یا محسوس
living picture
نمایش یاتصویر برجسته
stereoscope
دستگاه برجسته بین
person of f.
شخص برجسته یا با نفوذ
distinguished rug
قالی با ارزش و برجسته
perspective spatial model
مدل برجسته بینی
oner
شخص یا چیز برجسته
convex fillet weld
جوش نواری برجسته
papillary lines
خطهای برجسته انگشتها
inconspicuous
غیر برجسته کمرنگ
big
ستبر ادم برجسته
snarl
بغرنجی برجسته کردن
snarled
بغرنجی برجسته کردن
snarling
بغرنجی برجسته کردن
landmarks
واقعه برجسته راهنما
banks
قسمت برجسته سر پیچ
bank
قسمت برجسته سر پیچ
bell-cast
[لبه ی برجسته بام]
stereometric
وابسته بترسیمات برجسته
biggest
ستبر ادم برجسته
narrative relief
نقش برجسته روایتی
snarls
بغرنجی برجسته کردن
bigger
ستبر ادم برجسته
high relief
نقش تمام برجسته
landmark
واقعه برجسته راهنما
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com