Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English
Persian
fit
قابل چسبان
fits
قابل چسبان
fittest
قابل چسبان
Other Matches
trews
شلوار چسبان یا نیم شلواری جوراب دار چسبان
full fashioned
پارچه چسبان
billsticker
اعلان چسبان
billsticker
اگهی چسبان
formfitting
چسبان ببدن
pantaloon
نوعی شلواروجوراب سر هم و چسبان
jodhpur
شلوار چسبان سواری
binder
چسبان مواد چسبنده
paper hanger
کاغذ دیواری چسبان
full fashioned
کشباف چسبان ببدن
tights
جامه چسبان وخفت
binders
چسبان مواد چسبنده
hug me tight
یکجور جامهء کشباف چسبان
reefing jacket
یکجور نیمتنه چسبان که از دوطرف دکمه میخورد
newmarket
یکجور بالاپوش چسبان یکجور بازی گنجفه
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
sensible
قابل درک قابل رویت
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
achievable
قابل وصول قابل تفریق
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
sensible
قابل حس
incapable
نا قابل
capable
قابل
thorough paced
قابل
acceptor
قابل
soluble
قابل حل
dissoluble
قابل حل
able
قابل
good
قابل
ablest
قابل
abler
قابل
qualified
قابل
solvable
قابل حل
apt
قابل
employable
قابل استخدام
extractible
قابل استخراج
extractable
قابل کشیدن
extendable
قابل تعمیم
exterminable
قابل انقراض
considerable
قابل توجه
extractive
قابل کشیدن
removable
قابل انتقال
farmeble
قابل کشتکاری
farmeble
قابل اجاره
pitiable
قابل ترحم
farmable
قابل اجاره
assailable
قابل حمله
farmable
قابل کشتکاری
faithworthy
قابل اعتماد
expandable
قابل انبساط
removable
قابل رفع
open
قابل بحث
opened
قابل بحث
expellable
قابل اخراج
extensile
قابل بسط
expessible
قابل بیان
opens
قابل بحث
extensible
قابل تمدید
expessible
قابل فهماندن
expansile
قابل انبساط
extendable
قابل تمدید
regulable
قابل تعدیل
extensile
قابل تعمیم
elastic
قابل ارتجاع
extensile
قابل کشش
remissible
قابل اغماض
divisible
قابل تقسیم
newsworthy
قابل انتشار
explainable
قابل شرح
distillable
قابل تقطیر
selectively
قابل انتخاب
selective
قابل انتخاب
effaceable
قابل زدودن
repairable
قابل جبران
digestible
قابل هضم
drinkable
قابل اشامیدن
eludible
قابل گریز
eligible
قابل انتخاب
negotiating
قابل انتقال
negotiates
قابل انتقال
negotiated
قابل انتقال
negotiate
قابل انتقال
voidable
<adj.>
قابل فسخ
distributable
قابل توزیع
dividable
قابل تقسیم
vibratile
قابل اهتزاز
reproducible
قابل تکثیر
reproachable
قابل توبیخ
representable
قابل عرضه
substitutable
قابل تعویض
dubitable
قابل تردید
replaceable
قابل تعویض
repeatable
قابل تکرار
voidable
<adj.>
قابل ابطال
effable
قابل تغییر
voidable
<adj.>
قابل لغو
warrantable
قابل گواهی
rentable
قابل اجاره
enforcible
قابل اجرا
knowable
قابل دانستن
wirable
قابل مخابره
worshipful
قابل پرستش
worthy of note
قابل ملاحظه
writable
قابل درج
exchangeable
قابل مبادله
excludable
قابل استثناء
removable
قابل عزل
executable
قابل اجرا
executory
قابل اجرا
exepandable
قابل توسعه
exercisable
قابل تمرین
observable
قابل مراعات
examinable
قابل امتحان
reparable
قابل جبران
exactable
قابل مطالبه
eradicable
قابل استیصال
renderable
قابل ارائه
erectile
قابل نعوظ
erodible
قابل سایش
erodible
قابل فرسایش
separable
قابل تفکیک
willable
قابل اراده
willable
قابل اعمال
willable
قابل ارث
evaporable
قابل تبخیر
evocable
قابل احضار
winnable
قابل فتح
exactable
قابل تحمیل
exhalable
قابل تبخیر
remediable
قابل علاج
intelligible
قابل درک
venial
قابل عفو
remarkable
قابل توجه
serviceable
قابل استفاده
expendable
قابل خرج
realizable
قابل تحقق
realizable
قابل درک
sociable
قابل معاشرت
heritable
قابل توارث
adaptable
قابل توافق
tolerable
قابل قبول
tolerable
قابل تحمل
flammable
قابل اشتعال
inflammable
قابل اشتعال
healable
قابل ملاحظه
guidable
قابل راهنمایی
intelligible
قابل فهم
fungible
قابل تعویض
fusil
قابل ذوب
fusile
قابل ذوب
reflexible
قابل انعکاس
refillable
قابل تعویض
gasifiable
قابل تبخیرgasworks
generable
قابل تعمیم
generable
قابل تولید
get at able
قابل حصول
governable
قابل حکومت
grantable
قابل اهداء
grindable
قابل سایش
excitable
قابل تحریک
applicable
قابل اطلاق
substantial
قابل توجه
impugnable
قابل اعتراض
actionable
<adj.>
قابل تنبه
chargeable
<adj.>
قابل تنبه
culpable
<adj.>
قابل تنبه
receivable
قابل قبول
exportable
قابل صدور
indictable
<adj.>
قابل تنبه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com