Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English
Persian
frame
قاب چارچوب کمان
Other Matches
target bow
کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
bow
کمان کمان هدفگیری
bowed
کمان کمان هدفگیری
bows
کمان کمان هدفگیری
bowing
کمان کمان هدفگیری
casing
چارچوب
door-case
چارچوب در
frame
چارچوب
quadrat
چارچوب
door-frame
چارچوب در
hake
چارچوب
door set
در با چارچوب
door frame
چارچوب در
door case
چارچوب در
rack
چارچوب
racked
چارچوب
racks
چارچوب
wracked
چارچوب
wracks
چارچوب
thresholds
استانه چارچوب
time frames
چارچوب زمانی
saw gate
چارچوب اره
time frame
چارچوب زمانی
threshholds
استانه چارچوب
plan frame
چارچوب برنامه
machine frame
چارچوب دستگاه
threshold
استانه چارچوب
framework
چارچوب چهارچوبه
chassis frame
چارچوب شاسی
crane frame
چارچوب جرثقیل
gratings
چارچوب اهنی
grating
چارچوب اهنی
frameworks
چارچوب چهارچوبه
door-jamb
[تیر عمودی چارچوب در]
housing
چارچوب قسمت ساکن دستگاه
locomotive frame drilling machine
دستگاه مته چارچوب لوکوموتیو
escoinson
[گوشه تیر عمودی چارچوب]
chimney-jamb
[تیر عمودی چارچوب دودکش]
frame
چارچوب گرفتن طرح کردن
attic door-case
[چارچوب در کشویی اتاق زیر شیروانی]
fusuma
[چارچوب متحرک در خانه های ژاپنی]
rainbow border
حاشیه رنگین کمان
[در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
Gibbs surround
[معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
stillage
چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
overlap
روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
overlaps
روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
overlapped
روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
go cart
چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
walking chair
چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
jig
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
spot
کمان
spots
کمان
bowed
کمان
sagittarii
کمان
sagittarius
کمان
fiddlestick
کمان
fiddle bow
کمان
bow
کمان
bowing
کمان
bows
کمان
arch
: کمان
arches
: کمان
arcs
کمان
arch-
: کمان
arch
کمان
arc
کمان
arches
کمان
arch-
کمان
bowstring
زه کمان
cock feather
پر وصل به کمان
bare bow
کمان لخت
bowyer
کمان ساز
bowyer
کمان فروش
cant
کج گرفتن کمان
bowman
تیرانداز با کمان
bowman
تیرانداز کمان کش
bow weight
وزن کمان
central angle of arch
دهانه کمان
straight bow
کمان راست
included angle of arch
دهانه کمان
circular measure
اندازه کمان
bow and arrow
تیر و کمان
cross bow
کمان زنبورکی
cross bow
کمان پولادی
stacked bow
کمان باریک
string picture
روزنه کمان
sunbow
رنگین کمان
swede saw
کمان اره
swede saw
اره کمان
to bend or draw the bow
کمان کشیدن
to feel any one's pulse
کمان کردن
saw frame
کمان اره
power hacksaw
کمان اره
cross bow
گوله کمان
reflex arc
کمان بازتاب
handbow
کمان تیراندازی
long bow
کمان دستی
nock
جای زه کمان
opalesce
مانندرنگین کمان
arch thrust
رانش کمان
bows
تعظیم کمان
face
شکم کمان
irises
رنگین کمان
crossbow
کمان زنبورکی
crossbow
کمان پولادی
crossbow
کمان صلیبی
crossbows
کمان زنبورکی
crossbows
کمان پولادی
crossbows
کمان صلیبی
faces
شکم کمان
bowed
کمان شکاری
bows
کمان شکاری
bowing
تعظیم کمان
bowed
تعظیم کمان
archers
تیرانداز با کمان
archer
تیرانداز با کمان
bow
کمان شکاری
rainbow
رنگین کمان
bow
تعظیم کمان
arches
چفت کمان
iris
رنگین کمان
atabalist
کمان زنبورکی
arblast
کمان زنبورکی
bend
کمان خمش
arch
چفت کمان
arch of corti
کمان کورتی
arch-
چفت کمان
longbows
کمان بزرگ
bowing
کمان شکاری
longbow
کمان بزرگ
rainbows
رنگین کمان
sounding board
کمان ویولن وتار
anchor
کشیدن زه کمان تاصورت
slingshot
[American E]
تیر و کمان قلابسنگی
archery
تیراندازی با تیر و کمان
string fingers
سه انگشتی که زه کمان را می کشند
limbs
هرکدام از طرفین کمان
catapult
[British E]
تیر و کمان قلابسنگی
bow hunter
شکارچی با تیر و کمان
sounding boards
کمان ویولن وتار
to bend or draw the bow
کمان را چله کردن
anchors
کشیدن زه کمان تاصورت
anchoring
کشیدن زه کمان تاصورت
soundboard
کمان ویولن وتار
nock
شکاف انتهای کمان
iridescence
نمایش رنگین کمان
fogbow
رنگین کمان حاصل از مه
van
کمان سینه ناو
crossbow man
کمانگیر با کمان صلیبی
rectification of a curve
طول کمان
[ریاضی]
bowstring
ریسمان دار زه کمان
arc length
طول کمان
[ریاضی]
slingshot
[American E]
تیر و کمان سنگی
frame of hachsaw
کمان اره چکی
great circle route
کمان دایره عظیمه
vans
کمان سینه ناو
understrung
فاصله زه تا دستگیره کمان
iridescency
نمایش رنگین کمان
bow hunting
شکار با تیر و کمان
limb
هرکدام از طرفین کمان
catapult
[British E]
تیر و کمان سنگی
bow arm
بازویی که کمان را می گیرد
bow fishing
ماهیگیری با تیر و کمان
longbows
اغراق گویی کمان دستی
toxophilite
تیرانداز ماهر با تیر و کمان
string
مربی خم کردن کمان و بستن زه
longbow
اغراق گویی کمان دستی
draws
تیر در چله کمان گذاشتن
whipped
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
whips
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
servings
پوشش نخی دورقسمتهایی از کمان
serving
پوشش نخی دورقسمتهایی از کمان
full draw
کشیدن زه کمان بطور کامل
fistmele
فاصله بین دسته کمان و زه
belly
قسمت داخلی کمان نزدیک زه
bellies
قسمت داخلی کمان نزدیک زه
backs
تنظیم بادبان پشت کمان
draw
تیر در چله کمان گذاشتن
back
تنظیم بادبان پشت کمان
self
کمان یا تیر از یک تکه چوب
circular grooving saw
کمان اره ویژه شیار
whip
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
double-bellid
[صراحی شکل شبیه دو کمان دراز]
bowsight
وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
hunting bow
کمان بلند و سنگین برای شکار
arrow rest
تکیه گاه تیر روی کمان
longbows
کمان بلند در انگلستان قرون وسطی
longbow
کمان بلند در انگلستان قرون وسطی
subtense
خطی که روبروی کمان یاگوشهای واقع شود
bowsock
پوشش تیره روی کمان ضدبازتاب نور
rainbow
قوس و قزح بصورت رنگین کمان در امدن
rainbows
قوس و قزح بصورت رنگین کمان در امدن
target archery
مسابقه تیراندازی از فاصله معین با تیر و کمان
timber hitch
گره وصل کردن زه به شاخه پایین کمان
lipping
قطعه چوبی که در ترک یاشکاف کمان گذاشته شده
lipping
قطعه چوبی که در لای شکاف کمان تعبیه شده
backed bow
کمان نوار پیچی شده برای ازدیاد مقاومت
windage
تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
kissing button
برامدگی روی زه که درکشیدن کامل کمان با لب کمانگیر مماس میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com