English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (10 milliseconds)
English Persian
molded قالب ریخته گری
molds قالب ریخته گری
mould قالب ریخته گری
moulded قالب ریخته گری
moulds قالب ریخته گری
pig قالب ریخته گری
pigs قالب ریخته گری
mold قالب ریخته گری
Search result with all words
diecasting ریخته گری با قالب فلزی
platen صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
shell molding type foundry ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
Other Matches
basic type single tier formwork قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
importing 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
import 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
imported 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
plasticize قالب پذیر کردن از قالب در اوردن
mis run casting ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
blow-ups تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow up تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
ladle crane جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
compression molding process فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
foundered ریخته گر
metal founder ریخته گر
foundry man ریخته گر
hot topping ریخته گی
disorganized در هم ریخته
foundering ریخته گر
founder ریخته گر
founders ریخته گر
casting ریخته گی
brass founder ریخته گر
caster ریخته گر
moulder ریخته گر
besprent ریخته
cast copper مس ریخته گی
wild and woolly درهم ریخته
cast crystal بلور ریخته
moulding ریخته گری
casting قطعه ریخته گی
cast concrete بتن ریخته گی
cast glass شیشه ریخته گی
precast پیش ریخته
casting ریخته گری
found ریخته گری
founds ریخته گری
foundries ریخته گری
foundry ریخته گری
cast steel فولاد ریخته گی
cast metal فلز ریخته گی
potted در کوزه ریخته
skin پوسته ریخته گی
investment foundry ریخته گی بسته
founding ریخته گری
sheet asphalt اسفالت ریخته
skinned پوسته ریخته گی
iron foundry ریخته گی اهن
chuted concrete بتن ریخته گی
molten ریخته ریختگی
castellated nut مهره ریخته گی
skinning پوسته ریخته گی
investment castings ریخته گی بسته
skins پوسته ریخته گی
group casting ریخته گری
littered زایمان ریخته وپاشیده
trumpet قیف ریخته گری
litter زایمان ریخته وپاشیده
machinery castings ریخته گری ماشینی
pigs اهن تازه ریخته
steel foundry ریخته گری فولاد
core sand ماسه ریخته گری
litters زایمان ریخته وپاشیده
trumpeted قیف ریخته گری
littering زایمان ریخته وپاشیده
trumpeting قیف ریخته گری
pig اهن تازه ریخته
metal casting ریخته گری فلز
direct casting ریخته گری مستقیم
tumultuous شلوغ بهم ریخته
precision casting ریخته گری دقیق
sand casting ریخته گری ماسهای
ejecta مواد بیرون ریخته
press casting ریخته گری فشاری
pouring cup قاشق ریخته گری
loam castings ریخته گری شنی
shell casting ریخته گری پوستهای
die mold فرم ریخته گی تزریقی
down hill casting ریخته گری مستقیم
eruptive rock سنگ بیرون ریخته
foundry cupola کوپول ریخته گری
investment castings قطعات ریخته گی بسته
jakes اشغال درهم ریخته
cast steel فولاد ریخته گری
compression molding ریخته گری فشاری
art casting ریخته گری صنعتی
debris اشغال روی هم ریخته
mis run casting ریخته گری غلط
non ferrous casting قطعه ریخته گی غیراهنی
composite casting ریخته گری مرکب
grey iron foundry ریخته گری خاکستری
group casting ریخته گری گروهی
bottom casting قطعات ریخته گی بسته
group teaming ریخته گری گروهی
ingot casting ریخته گری شمش
chuted concrete بتن ریخته شده
iron casting ریخته گری اهن
olio مخلوط چیزدرهم ریخته
plaster cast ریخته گری گچی
cast molding قالبگیری ریخته گری
transfer molding ریخته گری انتقالی
investment castings process فرایند ریخته گی بسته
foundry pit چاله ریخته گری
foundry ladle پاتیل ریخته گری
injection molding ریخته گری تزریقی
plaster casts ریخته گری گچی
foundry pit جهنم ریخته گری
foundry practice تکنیک ریخته گری
foundry sand ماسه ی ریخته گری
forge ریخته گری فلز
metal foundry ریخته گری فلزات
forges ریخته گری فلز
bottom pure ladle پاتیل ریخته گری
fusion casting ریخته گری ذوبی
gravity die casting ریخته گری حدیدهای ثقلی
hot mold centrifugal casting process فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
lost wax process ریخته گری با مدلهای مومی
mallable casting ریخته گری چکش خوار
dry sand casting ریخته گری ماسهای خشک
dissected sentences test ازمون جملههای درهم ریخته
dissarranged sentences test ازمون جملههای درهم ریخته
brass and bronze foundry ریخته گری برنج و برنز
ingot casting car واگن ریخته گری شمش
rate of die casting سرعت ریخته گری حدیدهای
direct chill casting ریخته گری مستقیم تبریدی
slip casting روش ریخته گری لغزشی
pressure die casting ریخته گری حدیدهای فشاری
foundry furnace بوته یا کوره ریخته گری
die casting machine دستگاه ریخته گری حدیدهای
green concrete بتن تازه ریخته شده
die casting alloy الیاژ ریخته گری حدیدهای
pouring bay کارگاه کوچک ریخته گری
jetsam کالاهای به دریا ریخته شده
pig casting machine دستگاه ریخته گری شمش
pig bed شن ویژه ریخته گری اهن
continous casting method روش ریخته گری دائمی
top pour ladle کفچه یا پاتیل ریخته گری
steel casting foundry ریخته گری پروفیل فولاد
foundry pig iron اهن خام ریخته گری
continous casting plant تاسیسات ریخته گری دائمی
core molding machine دستگاه ریخته گری هسته
I am inundated with work. هزار جور کارسرم ریخته
steel casting پروفیل فولادی ریخته گری
press cast process فرایند ریخته گری فشاری
die casting process فرایند ریخته گری حدیدهای
centrifugally cast pipe لوله ریخته گی گریز از مرکز
group teaming plate صفحه ریخته گری گروهی
He has collected what the other person. <proverb> هر چه این ریخته او جمع کرده.
pressure casting قطعه ریخته گری فشاری
potted کوزه کرده ذدزفرف ریخته
littery ریخته و پاشیده درهم برهم
pressure die casting process فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
bullybeef گوشت گاویکه درحلبی ریخته نگهدارند
centrifugal casting process طریقه ریخته گری گریز از مرکز
centrifugally cast concrete بتن ریخته گی به روش گریزاز مرکز
centrifugal casting machine دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
overshot wheel چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
centrifugal casting process فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
pressure die casting machine دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
mallable iron foundry ریخته گری اهن چکش خوار
It was a mess . Everything was scattered all over the place. همه چیز ریخته وپاشیده بود
die0casting die حدیده ریخته گری تحت فشار
She had let her hair down . موهایش را ریخته بود روی شانه اش
sand casting ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
knuckle sprue استخوانهای ریخته گری-فولادی که در داخل کانالهاباقی می ماند
slough در لجن گیر افتادن پوست ریخته شده مار
flotsam and jetsam کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
die casting ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
kentledge چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
core binder ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
geomancer کسیکه بادیدن خاک ریخته شده در روی زمین فال میگیرد
berm خاکریزی پله مانندی که در دو طرف کانال به صورت مورب ریخته میشود
foot pocket قالب پا
spectrum قالب
moulds قالب
modelled قالب
matrix قالب
moulding قالب
burner frame قالب
An ice – cube . یک قالب یخ
fitted قالب
green sand mold قالب تر
mold قالب
model قالب
matrixes قالب
moulded قالب
molded قالب
templates قالب
template قالب
shapes قالب
shape قالب
moulder قالب گر
mould قالب
cell format قالب سل
matter قالب
mattered قالب
mattering قالب
matters قالب
molds قالب
modeled قالب
standard قالب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com