English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (11 milliseconds)
English Persian
green sand molding قالب ریزی تر
Search result with all words
molded قالب ریزی کردن
molds قالب ریزی کردن
mould قالب ریزی کردن
moulded قالب ریزی کردن
moulds قالب ریزی کردن
yoke پشت بند قالب در موقع بتن ریزی
found قالب ریزی کردن
founds قالب ریزی کردن
canned routine روال قالب ریزی شده
mold قالب ریزی کردن
platen صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
swage قالب ریزی کردن
transfer molding قالب ریزی انتقالی
Other Matches
linear programming برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
basic type single tier formwork قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
import 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
importing 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
imported 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
plasticize قالب پذیر کردن از قالب در اوردن
blow up تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-ups تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
moulting پر ریزی موی ریزی
planning factor معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
planning directive دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
planning comission هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
simplex method روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
compression molding process فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
planning guidance راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
molt پر ریزی
inpouring تو ریزی
gravelling شن ریزی
foundation پی ریزی
shrouding شن ریزی
deplumation پر ریزی
tininess ریزی
budgeting بودجه ریزی
planning <adj.> برنامه ریزی
bloodbath خون ریزی
projecting طرح ریزی
evacuation برون ریزی
bloodbaths خون ریزی
earthwork خاک ریزی
planning طرح ریزی
gravelling سنگ ریزی
foundation soil پی ریزی ساختمان
grouting دوغاب ریزی
circumfusion دور ریزی
libations ساغر ریزی
schematization برنامه ریزی
libation ساغر ریزی
schematization طرح ریزی
minuteness ریزی ناچیزی
modeller طرح ریزی
foundation پی ریزی اساس
rip rap سنگ ریزی
filling خاک ریزی
purged برون ریزی
suffusion زیر ریزی
iron foundry اهن ریزی
purges برون ریزی
perspiration عرق ریزی
sweats عرق ریزی
sweating عرق ریزی
sweat عرق ریزی
fillings خاک ریزی
purge برون ریزی
retropulsion درون ریزی
landslips فرو ریزی
landslip فرو ریزی
designment طراح ریزی
managements برنامه ریزی
placing concrete بتن ریزی
outflows بیرون ریزی
outflow بیرون ریزی
programming برنامه ریزی
actification سرکه ریزی
bellfounding زنگ ریزی
cast iron چدن ریزی
management برنامه ریزی
chumming طعمه ریزی
concrete work بتن ریزی
foundries چدن ریزی
acting out برون ریزی
scheming طرح ریزی
egestion بیرون ریزی
projections طرح ریزی
fineness ریزی دانه ها
projection طرح ریزی
fineness modulus مدول ریزی
discharges برون ریزی
discharge برون ریزی
casting چدن ریزی
foundry چدن ریزی
effusion برون ریزی
modelling طرح ریزی
effusions برون ریزی
national planning برنامه ریزی ملی
schedules برنامه ریزی کردن
plans برنامه ریزی کردن
optimal planning برنامه ریزی بهینه
personnel development برنامه ریزی استخدامی
design طرح ریزی کردن
plots طرح ریزی کردن
planning horizon افق برنامه ریزی
planning horizon مدت برنامه ریزی
sow مجرای شمش ریزی
scheduled برنامه ریزی کردن
plotted طرح ریزی کردن
overall planning برنامه ریزی کلی
schedule برنامه ریزی کردن
plan طرح ریزی کردن
sowed مجرای شمش ریزی
programmed برنامه ریزی شده
plot طرح ریزی کردن
plan برنامه ریزی کردن
plans طرح ریزی کردن
designs طرح ریزی کردن
planning cycle دوره برنامه ریزی
optimal planning برنامه ریزی مطلوب
bloodguiltiness خون ریزی ناحق
development planning برنامه ریزی توسعه
dietetics برنامه ریزی غذایی
discharge of affect برون ریزی هیجانی
dynamic programming برنامه ریزی پویا
economic planning برنامه ریزی اقتصادی
jettisons به دریا ریزی محموله
jettisoning به دریا ریزی محموله
jettisoned به دریا ریزی محموله
jettison به دریا ریزی محموله
curriculum development برنامه ریزی درسی
corporate planning برنامه ریزی شرکت
family planning برنامه ریزی خانواده
career planning طرح ریزی مشاغل
centeralized planning برنامه ریزی متمرکز
central planning برنامه ریزی مرکزی
centralized planning برنامه ریزی متمرکز
comprehensive planning برنامه ریزی جامع
agricultural planning برنامه ریزی کشاورزی
adhoc planning برنامه ریزی روزمره
consolidated planning برنامه ریزی تلفیقی
contract scheduling برنامه ریزی قرارداد
educational planning برنامه ریزی اموزشی
explosions بیرون ریزی سروصدا
imperative planning برنامه ریزی اجباری
linear programming برنامه ریزی خطی
macroplanning برنامه ریزی کلان
contriving طرح ریزی کردن
contrives طرح ریزی کردن
contrived طرح ریزی کردن
contrive طرح ریزی کردن
timing برنامه ریزی زمانی
ballast شن ریزی مصالح شکسته
gun metal فلز توپ ریزی
gun bronz برنز توپ ریزی
bottom pouring plate صفحه سری ریزی
explosion بیرون ریزی سروصدا
embank خاک ریزی کردن
ex ante برنامه ریزی شده
financial planning برنامه ریزی مالی
fineness modulus مدول ریزی و نرمی
fineness modulus مدول نرمی و ریزی
fineness of lime نرمی و ریزی اهک
fire planning طرح ریزی اتش
goal programming برنامه ریزی ارمانی
sows مجرای شمش ریزی
social planning برنامه ریزی اجتماعی
programs برنامه ریزی کردن
salamander مجرای شمش ریزی
program برنامه ریزی کردن
rural planning برنامه ریزی روستائی
type metal فلز حروف ریزی
road embankment خاک ریزی جاده
regional planning برنامه ریزی منطقهای
To lay the foundation. پی نهادن ( پی ریزی کردن )
square away <idiom> برنامه ریزی کردن
stokehold محل سوخت ریزی
quantitative programming برنامه ریزی کمی
work out <idiom> برنامه ریزی کردن
quadratic programming برنامه ریزی غیرخطی
projectable قابل طرح ریزی
programming methods روشهای برنامه ریزی
to fill up an excavation خاک ریزی کردن
structuring پی ریزی کردن ساختار
state planning برنامه ریزی دولتی
sectoral planning برنامه ریزی بخشی
construct طرح ریزی کردن
constructed طرح ریزی کردن
constructing طرح ریزی کردن
projects کاربرنامه ریزی شده
projects طرح ریزی کردن
projected کاربرنامه ریزی شده
constructs طرح ریزی کردن
structure پی ریزی کردن ساختار
projected طرح ریزی کردن
project کاربرنامه ریزی شده
project طرح ریزی کردن
structures پی ریزی کردن ساختار
rip par in dam slope سنگ ریزی در شیب سد
product planning برنامه ریزی محصولات
system planning طرح ریزی سیستم
metal : سنگ ریزی کردن
metals : سنگ ریزی کردن
planning system نظام برنامه ریزی
outlining طرح ریزی کردن
population planning برنامه ریزی جمعیت
outline طرح ریزی کردن
outlined طرح ریزی کردن
planning principles اصول برنامه ریزی
planning model الگوی برنامه ریزی
develop برنامه ریزی و تولید
production planning برنامه ریزی تولید
seedbed جای تخم ریزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com