English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
the law is not retrospective قانون عطف به ماسبق نمیشود
Other Matches
the law does not apply to him او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
expostfacto عطف به ماسبق نشدن قانون
the law is not retroactive قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
ignorance of the law is no defence جهل به قانون دفاع محسوب نمیشود
what is preceded ماسبق
retroactive عطف به ماسبق
legalism رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
code قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure قانون اصول محاکمات قانون شکلی
penal statute قانون جزایی قانون مجازات
canons قانون کلی قانون شرع
say's law قانون سی . براساس این قانون
canon قانون کلی قانون شرع
The door is jammed. در باز نمیشود.
fat is insoluble in water چربی در اب حل نمیشود
he takes no notice of it ملتفت نمیشود
non placer موافقت نمیشود
no two leaves are identical دو برگ یکی نمیشود
non-starter طرحی که انجام نمیشود
impossible to get hold of نمیشود گیر آورد
exclusive آنچه شامل نمیشود
The window is jammed. پنجره باز نمیشود.
non-starters طرحی که انجام نمیشود
leakages به خزانه وارد نمیشود
leakage به خزانه وارد نمیشود
indelible pencil مدادی که خط ان پاک نمیشود
oil is immiscible with water روغن با اب امیخته نمیشود
that does not f. این دلیل نمیشود
He is not to be relied upon. نمیشود به او [مرد] اتکا کرد.
no pay nowork پول ندهندکار هم کرده نمیشود
confedration of states دولت جدیدی تشکیل نمیشود
law fallen into desuetude قانونی که دیگر اجرا نمیشود
marginal productivity law قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
fine words butter no parsnips بحلوابحلوا گفتن دهن شیرین نمیشود
fair words butter no parsnips به حلواحلوا گفتن دهن شیرین نمیشود
no pains no gains نابرده رنج گنج میسر نمیشود
inactive آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود
mistake of law is no defence اشتباه حکمی دفاع محسوب نمیشود
book message نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
blind hole سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
an impersonal deity خدایی که هرگز مجسم بصورت شخص نمیشود
acid fast دارای لکه هایی که بااسید زائل نمیشود
variables داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
variable داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
crush hat کلاه نمدی نرم که ازله شدن خراب نمیشود
maskable سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
non sequitur nonsensical نتیجه غیر منطقی بر نمیاید این دلیل نمیشود
prize courts به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
luggable کامپیوتر شخصی قابل حمل که باتری اش معمولا تمام نمیشود.
morganatic marriage عروسی یکی از بزرگان بازنی که ازطبقات پست که باشوهرخودهم پایه نمیشود
inactive پنجرهای که نمایش داده میشود ولی در حال حاضر استفاده نمیشود
full که از همه صفحه موجود استفاده میکند. درون یک پنجره نشان داده نمیشود
homosphere قسمتی از اتمسفر که در ان تغییری در ترکیب و ساخت گازهای تشکیل دهنده مشاهده نمیشود
detect خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detected خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detecting خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detects خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
fullest که از همه صفحه موجود استفاده میکند. درون یک پنجره نشان داده نمیشود
base band روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
baseband روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
blind keyboard صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
reactive mode حالت پردازش کامپیوتر که در آن هر ورودی کاربر باعث رویدادن چیزی میشود ولی پاسخ سریع داده نمیشود
jaggies لبههای دندانه دار که در امتداد خط وط منحنی ایجاد میشود که به علت اندازه هر پیکس است و روی صفحه نمایش دیده نمیشود
no show مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
dead time زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
junk پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
idles که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idle که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idlest که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idled که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
discretionary خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
the long arm of the law دست قانون [دست قدرتمند قانون]
garbage سازماندهی مجدد و حذف فایلهای داده و رکوردهای نالازم . پاک کردن بخشی از حافظه برنامه یا داده اش که استفاده نمیشود
it is impossible to live there نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
rigid دیسک مغناطیسی محکم که داده بسیار بیشتری از فلاپی دیسک را میتواند ذخیره کند و از دیسک درایو حذف نمیشود
peripheral که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
hyphen فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphens فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
compensating port مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
soft حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softer حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softest حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
republic حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
contiguous zone منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
laws قانون
statute قانون
kanoon قانون
hess's law قانون هس
statutes قانون
regulation قانون
legislation قانون
enacment قانون
acted قانون
act قانون
regardless of the law به قانون
canons قانون
lex قانون
rule قانون
code قانون
edict قانون
legal قانون
law of constant heat sumation قانون هس
canon قانون
edicts قانون
nisi قانون
law قانون
lawbreaker قانون شکن
employment act قانون اشتغال
law of use قانون استعمال
einstein's law قانون اینشتاین
demorgans law قانون دمورگان
the spirit of the law جوهر قانون
left hand rule قانون دست چپ
the spirit of the law روح قانون
distribution law قانون توزیع
the letter of the law عبارت قانون
the letter of the law لفظ یا نص قانون
economic law قانون اقتصادی
enactment of law وضع قانون
enactor واضع قانون
law of primacy قانون تقدم
nomological وابسته به قانون
faraday's law قانون فارادی
nomological شبیه قانون
nomography فن قانون گذاری
law of progression قانون پیشروی
extralegal ماورای قانون
nomographer قانون گذار
law of recency قانون تاخر
engels law قانون انگل
nomographer قانون گذاری
law of reflection قانون بازتاب
law of readiness قانون امادگی
engel's law قانون انگل
reflection law قانون بازتاب
law of scarcity قانون کمیابی
fechner's law قانون فخنر
faraday's law قانون فاراده
marioote law قانون ماریوت
violation of law نقض قانون
merkel's law قانون مرکل
contrary to the law مخالف قانون
unwritten law قانون ننوشته
corpus juris روح قانون
corpus juris اساس قانون
constructionist کسیکه قانون
constitutionally مطابق قانون
wagners law قانون واگنر
commercial law قانون تجارت
commutative law قانون جابجایی
matrimonially به قانون زناشوئی
conscription law قانون سربازگیری
conservation law قانون بقا
constitutional low قانون اساسی
mercantile law قانون تجارت
walras law قانون والراس
complainant [British E] شاکی [قانون]
coulomb's law قانون کولن
lenz' law قانون لنز
legist قانون دان
to break a law قانون شکنی
legislatrix قانون گذار زن
declaratory statute قانون اعلامی
lextalionis قانون قصاص
legislatress قانون گذار زن
legiskative قانون گذار
lenz's law قانون لنتس
dead letter قانون منسوخ
trapezoidal law قانون ذوذنقهای
crown law قانون جزائی
make law وضع قانون
curie's law قانون کوری
mil rule قانون میلیم
dalton's law قانون دالتون
nationality law قانون تابعیت
tax law قانون مالیاتی
press law قانون مطبوعات
law of contiguity قانون مجاورت
jurisconsult قانون دان
paschen's law قانون پاشن
jurisprudent قانون دان
penal statute قانون جزا
juristic قانون دان
law of contract قانون قرارداد
joule's law قانون ژول
okuns law قانون اوکان
parallel law قانون توازی
law of demand قانون تقاضا
pascal قانون پاسکال
jachson's law قانون جکسون
pascal's law قانون پاسکال
joiting law قانون ژول
peronality of laws ویژگی قانون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com