Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
the law provides that
قانون مقر رمیداردکه درقانون پیش بینی شده است
Other Matches
nomothetes
کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
implied trust
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
the requirements of the law
انچه درقانون قید شده
preventive detention
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
pug nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
legalism
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale
فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
the law is not retroactive
قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
declaratory statute
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure
قانون اصول محاکمات قانون شکلی
septum
حفرههای بینی پره بینی
canons
قانون کلی قانون شرع
canon
قانون کلی قانون شرع
penal statute
قانون جزایی قانون مجازات
say's law
قانون سی . براساس این قانون
marginal productivity law
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
guided propagation
تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
vomer
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
anaglyph
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
weather forecasts
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anticipated stock losses
تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
weather forecast
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
the law does not apply to him
او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
predicting interval
فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
the long arm of the law
دست قانون
[دست قدرتمند قانون]
nose
بینی
nasally
از بینی
neb
بینی
sniveling
اب بینی
nozzle
بینی
nozzles
بینی
snivelled
اب بینی
snivelling
اب بینی
night bilndness
شب بینی
snivels
اب بینی
cross eye
دو بینی
cross eye
کج بینی
noses
بینی
chiromancy
کف بینی
hand reading
کف بینی
mucus of the nose
اب بینی
pecker
بینی
palmistry
کف بینی
snivel
اب بینی
snoot
بینی
rhinologist
بینی
the handle of the face
بینی
rheum
اب بینی
graphology
خط بینی
snot
اب بینی
double vision
دو بینی
sniveled
اب بینی
cautions
پیش بینی
nasitis
اماس بینی
ornithoscopy
مرغ بینی
nassal
وابسته به بینی
cautioned
پیش بینی
cautioning
پیش بینی
nasute
گنده بینی
nasoscope
بینی بین
night bilndness
روز بینی
nasology
مبحث بینی
nearsightedness
نزدیک بینی
caution
پیش بینی
nasolabial
وابسته به لب و بینی
otoscopy
گوش بینی
outsight
برون بینی
priggery
خود بینی
forecast
پیش بینی
priggism
اندک بینی
prospectiveness
پیش بینی
quillet
باریک بینی
retinoscopy
شبکیه بینی
rhinal
وابسته به بینی
rhinology
بینی شناسی
rhinoscope
بینی نگر
sniffs
بینی گرفتن
sniffed
بینی گرفتن
sniff
بینی گرفتن
forecasted
پیش بینی
outsight
فاهر بینی
ozena
قرحه بینی
perdict
پیش بینی
perspicuity
روشن بینی
perspicuity
تیز بینی
platyrrhine
پهن بینی
polyopia
چند بینی
pregiurement
پیش بینی
sniffing
بینی گرفتن
prevision
پیش بینی
forecasts
پیش بینی
rhiopharyngeal
بینی حلقی
biopsy
زنده بینی
genethlilogy
طالع بینی
predictions
پیش بینی
genethlilogy
زایچه بینی
prediction
پیش بینی
forecasting
پیش بینی
haemoscopy
خون بینی
foresight
پیش بینی
optimism
خوش بینی
optimism
نیک بینی
megalomania
خودبزرگ بینی
myopia
نزدیک بینی
clear sightedness
روشن بینی
conchoscope
بینی بین
crystal gazing
بلور بینی
erythropsia
سرخ بینی
abdominos'copy
شکم بینی
false pride
خود بینی
fastidiousness
باریک بینی
flat nosed
پهن بینی
forcasting
پیش بینی
strictures
باریک بینی
stricture
باریک بینی
augury
پیش بینی
auguries
پیش بینی
fortune telling
طالع بینی
nasal
مربوط به بینی
nasal
وابسته به بینی
pessimistically
ازروی بد بینی
hawk nose
بینی قوشی
megalopsia
درشت بینی
megalopsis
درشت بینی
noses
بینی اسب
finesse
نکته بینی
microscopy
ذره بینی
microscopy
ریز بینی
moon blindness
روز بینی
mucus of the nose
مخاط بینی
myopy
نزدیک بینی
near sight
نزدیک بینی
near sightedness
نزدیک بینی
paranasal
نزدیک بینی
nares
مجراهای بینی
introspection
باطن بینی
nasality
وابستگی به بینی
nasiform
بینی شکل
macropsia
درشت بینی
lookahead
پیش بینی
clairvoyance
غیب بینی
clairvoyance
روشن بینی
astronomy
طالع بینی
expectations
پیش بینی
expectation
پیش بینی
nose
بینی اسب
isomorphism
هم ریخت بینی
hook-nosed
دارای بینی کج
hook nosed
دارای بینی کج
keenness of sight
تیز بینی
laryngoscopy
حنجره بینی
microscopic
ذره بینی
lenticular
ذره بینی
localism
کوته بینی
long siht
دور بینی
nasion
بیخ بینی
spectroscopy
طیف بینی
objectivity
واقع بینی
precautions
پیش بینی
precaution
پیش بینی
revision
باز بینی
realism
واقع بینی
preparation
پیش بینی
worldview
جهان بینی
weltanschauung
جهان بینی
vibrissa
موی بینی
My nose is running.
از بینی ام آب می آید
bridge
برامدگی بینی
to read people's hands
کف بینی کردن
revisions
باز بینی
world view
جهان بینی
xanthopsia
زرد بینی
subtlety
باریک بینی
subtleties
باریک بینی
insolence
خود بینی
inferiority complexes
خود کم بینی
soothsaying
فال بینی
inferiority complex
خود کم بینی
nose leather
چرم بینی
soothsayer
فال بینی
projection
پیش بینی
preparations
پیش بینی
spectroscope
طیف بینی
projections
پیش بینی
snuffer
سوراخ بینی
to blow nose
گرفتن بینی
bridged
برامدگی بینی
self imprtance
خود بینی
telegnosis
غیب بینی
scintillating scotoma
اخگر بینی
astrology
اختر بینی
nostrils
سوراخ بینی
anticipation
پیش بینی
nostril
سوراخ بینی
the two nostrils
دو سوراخ بینی
the tip of the nose
نوک بینی
astrology
طالع بینی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com