English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
hold water قایق ایست
Other Matches
canopies روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopy روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
vehicle stopping distance مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
tacking سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
boat space فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
stayed ایست
halts ایست
standstill ایست
stand ایست
halt ایست
stop ایست
standstil ایست
cessation ایست
halted ایست
stops ایست
stopped ایست
limit stop حد ایست
stopping ایست
stay ایست
avast ایست
hold ایست
holds ایست
flag stop ایست
perisystole ایست دل
time out ایست
whoa ایست
stoppages ایست
breathing space ایست
stoppage ایست
haemostasia ایست خون
haemostasis ایست خون
ceasing ایست توقف
ceases ایست توقف
suspensions ایست تعلیق
close ایست توقف
closer ایست توقف
closes ایست توقف
closest ایست توقف
cease ایست توقف
ceased ایست توقف
whoa ایست دادن
at pause در حال ایست
interval ایست وقفه
it is a thankless task کاربیهوده ایست
to make a stop ایست کردن
silence ایست بی حرکت
to make a pause ایست کردن
stop element عنصر ایست
silenced ایست بی حرکت
holds ایست نگهداری
silences ایست بی حرکت
pausal ایست دار
silencing ایست بی حرکت
statics ایست شناسی
nodal point نقطه ایست
fixism ایست گرایی
suspension ایست تعلیق
truce جنگ ایست
dynamic stop ایست پویا
truces جنگ ایست
unceasing ایست ناپذیر
caesura وقفه ایست
periods نوبت ایست
period نوبت ایست
hold ایست نگهداری
total stopping distance طول ایست کامل
torpidity حالت سستی ایست
haemostatic وابسته به ایست خون
to heave to بحالت ایست دراوردن
to be under ane در حال ایست بودن
the train runs without a stop قطار بدون ایست
he has a loose conduct ادم هرزه ایست
he is a prodigy of learning اعجوبه ایست در دانش
stop bit ذرهء ایست نما
stop bit بیت ایست نما
stopping sight distance فاصله دید ایست
hockey stop نوعی ایست ناگهانی
to come بحال ایست درامدن
what kind of a bird is that ? چه قسم پرنده ایست
to put to a pause بحال ایست دراوردن
interlude ایست میان دو پرده
halts سکته ایست کردن
lay by جایگاه ایست ایستگاه
lay-by جایگاه ایست ایستگاه
halt سکته ایست کردن
halted سکته ایست کردن
lay-bys جایگاه ایست ایستگاه
ease all درکرجی رانی ایست
interludes ایست میان دو پرده
fetch up بحال ایست درامدن
avast ایست توقف کنید
showboat قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
hyphen نشان اتصال ایست درسخن
stopping sight distance فاصله دید برای ایست
patience is a virtue شکیبائی خوی پسندیده ایست
hyphens نشان اتصال ایست درسخن
the child is a wonder این بچه عجوبه ایست
It is an extremely complicated problem. مسأله بسیار پیچیده ایست
to taxi to a standstill حرکت آخر تا به ایست رسیدن [هواپیما]
menopause بند امدن قاعدگی ایست طمث
lexigraphy یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
hammock chair صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
poetaster is pejorative word شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
check string ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
nowel کلمه ایست که درسرود خوانی و هلهلههای عید میلادمسیح تکرار میکنند
pausal form دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
coffins جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffin جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
appropriation در CLتقاضانامه ایست که بستانکاربرای بدهکار می فرستد ودرخواست پرداخت قسمتی ازطلب خود را می نماید
abio کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
practician کسیکه دست بکار پیشه ایست وکیل دست در کار
to pause upon a word روی واژهای ایست کردن درادای واژهای معطل شدن
outboard قایق
ark قایق
boatdeck پل قایق
boat قایق
boat tail دم قایق
boats قایق
barge قایق
barged قایق
bilge کف قایق
barges قایق
lighter قایق
lighters قایق
ferry boat قایق
caique قایق
stand ایست کردن توقف کردن
gripe تسمه قایق
gripe بند قایق
hull بدنه قایق
hulls بدنه قایق
double banked boat قایق دو پارو زن
lighterage قایق باری
powerboats قایق موتوری
powerboat قایق موتوری
ferrying قایق موتوری
by the stern قایق سربالا در اب
four قایق 4 نفره
fore جلوی قایق
galley اشپزخانه قایق
yachting قایق رانی
aboard روی قایق
icebreaker قایق یخ شکن
monohull قایق با یک بدنه
life boad قایق نجات
pulling boat قایق پارویی
ferry قایق موتوری
ferries قایق موتوری
ferried قایق موتوری
sailboat قایق بادی
sailboat قایق بادبانی
schooners قایق دو دگلی
assault boat قایق هجومی
schooner قایق دو دگلی
lifeboat قایق نجات
sailboats قایق بادبانی
motorboats قایق موتوری
motorboat قایق موتوری
The boat sank. قایق غرق شد
aft عقب قایق
gunwale لبه قایق
sailboats قایق بادی
lifeboats قایق نجات
piragua قایق ته پهن
dinghy قایق تفریحی
boat-hook هوک قایق
boat hook چنگک قایق
boat hook هوک قایق
motorboat engine قایق موتوری
swamped به گل نشستن قایق
lighters قایق بارکش
ladder پلکان قایق
swamp به گل نشستن قایق
boat-hook چنگک قایق
boat-hooks هوک قایق
night boat قایق اماده
boat-hooks چنگک قایق
lighters قایق باری
fore end aft درطول قایق
swamping به گل نشستن قایق
capsizes برگشتن قایق
life raft قایق نجات
capsizing برگشتن قایق
dinghies قایق تفریحی
sailing boats قایق بادبانی
sailing boat قایق بادبانی
motor sailer قایق موتوردار
capsized برگشتن قایق
stern عقب قایق
sterner عقب قایق
lighter قایق بارکش
ladders پلکان قایق
lighter قایق باری
gasboat قایق موتوری
foldboat قایق تاشو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com