English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
preassigned قبلا تخصیص داده شده
Other Matches
assigned <adj.> <past-p.> تخصیص داده شده
allocated <adj.> <past-p.> تخصیص داده شده
allotted <adj.> <past-p.> تخصیص داده شده
attached <adj.> <past-p.> تخصیص داده شده
allocated تخصیص داده شده
lady chapel کلیسا یا محراب کلیسایی که به مریم باکره تخصیص داده شده
prefigure قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
dynamic storage allocation تخصیص انباره پویا تخصیص حافظه پویا
enquiry تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
paralleled داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleling بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
paralleling داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallels بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
paralleled بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallel داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallels داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelling بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelling داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallel بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelled بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelled داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
source حرکت داده بین دو شبکه که داده را با Taken بررسی میکند و داده را به ایستگاه صحیح می فرستد
searched روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
search روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searchingly روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searching storage روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searches روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
erst قبلا
previously قبلا"
supra قبلا
the reinbefore قبلا
already قبلا
formerly قبلا
aforehand قبلا
erstwhile قبلا
data preparation امایش داده ها اماده سازی داده مهیاسازی داده ها
tails داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tail داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tailed داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
data processing پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
earmarks تخصیص
earmark تخصیص
devotion تخصیص
designations تخصیص
consecration تخصیص
designation تخصیص
admeasurement تخصیص
allotment تخصیص
admensuration تخصیص
allotments تخصیص
recognition تخصیص
attribution تخصیص
allocation تخصیص
appropriation تخصیص
dedication تخصیص
allocations تخصیص
dedications تخصیص
prescient قبلا اگاه
foretoken قبلا اگاهانیدن
heretofore سابقا قبلا
i went before من قبلا` رفتم
presentient قبلا مستعد
prepay قبلا پرداختن
prerecord قبلا ضبط
beforehand قبلا اماده
presentient قبلا متوجه
pre arrange قبلا قرارگذاشتن
allot تخصیص دادن
reallocation تخصیص مجدد
design تخصیص دادن
allocating تخصیص دادن
assignability تخصیص دادنی
resource allocation تخصیص منابع
bequeath تخصیص دادن به
designs تخصیص دادن
allotted تخصیص دادن
allocation function تابع تخصیص
bequeathed تخصیص دادن به
allocation of resources تخصیص منابع
bequeaths تخصیص دادن به
allocator تخصیص دهنده
allots تخصیص دادن
bequeathing تخصیص دادن به
allotting تخصیص دادن
appropriation تخصیص وجه
allot تخصیص دادن
storage allocation تخصیص انباره
storage allocation تخصیص حافظه
cost allocation تخصیص هزینه
dynamic allocation تخصیص پویا
asides تخصیص دادن
designing تخصیص دادن
denominate تخصیص دادن به
assignments تخصیص اسناد
assignment تخصیص اسناد
static allocation تخصیص ایستا
aside تخصیص دادن
allocates تخصیص دادن
allocate تخصیص دادن
capital appropiation تخصیص سرمایه
to earmark something for something تخصیص دادن
allotment تخصیص توزیع
assign تخصیص دادن
allocate تخصیص دادن
allotments تخصیص توزیع
budgetary appropriations تخصیص بودجه
preconceive قبلا عقیده پیداکردن
predetermine قبلا تعیین کردن
preheat قبلا حرارت دادن
prearrange قبلا ترتیب دادن
prearrange قبلا تهیه کردن
predetermine قبلا مقدر کردن
preassigned قبلا تعیین شده
predestine قبلا تعیین کردن
pre appoint قبلا معین کردن
preconceive قبلا تصور کردن
predesignate قبلا تعیین شده
preheat قبلا گرم کردن
forearms قبلا اماده کردن
forearm قبلا اماده کردن
prepaid قبلا" پرداخت شده
foresees قبلا تهیه دیدن
foresee قبلا تهیه دیدن
preheats قبلا گرم کردن
preheats قبلا حرارت دادن
preheated قبلا گرم کردن
preheated قبلا حرارت دادن
destine قبلا انتخاب کردن
forespeak قبلا اماده کردن
predigest قبلا هضم کردن
advancing قبلا تهیه شده
pretypify قبلا اعلام کردن
pretypify قبلا نشان دادن
pretreat قبلا معالجه کردن
preselect قبلا انتخاب کردن
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
presanctified قبلا تقدیس شده
prerecord قبلا ثبت کردن
prepossess قبلا بتصرف اوردن
prime قبلا تعلیم دادن
prifix قبلا تعیین کردن
advancing قبلا تجهیز شده
advances قبلا تهیه شده
advance قبلا تجهیز شده
advance قبلا تهیه شده
advances قبلا تجهیز شده
previews قبلا رویت کردن
primes قبلا تعلیم دادن
preview قبلا رویت کردن
primed قبلا تعلیم دادن
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
prifixal قبلا تعیین کردن
to prerecord قبلا ضبط کردن
prenominate قبلا نامبرده شده
prenominate قبلا ذکر شده
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
premonish قبلا برحذر داشتن
preform قبلا تصمیم گرفتن
preform قبلا بشکل دراوردن
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
preexist قبلا وجود داشتن
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
as previously agreed upon <adv.> همینطور که قبلا موافقت شد
preform قبلا تشکیل دادن
preordain قبلا مقرر داشتن
prenominate قبلا ذکر کردن
give رساندن تخصیص دادن
gives رساندن تخصیص دادن
giving رساندن تخصیص دادن
allotment واگذارسهمیه تخصیص نیروها
efficient allocation of resources تخصیص کارای منابع
specifiable قابل تعیین یا تخصیص
static storage allocation تخصیص انباره ایستا
allotments واگذارسهمیه تخصیص نیروها
optimum allocation of resources تخصیص مطلوب منابع
designates تخصیص دادن برگزیدن
designate تخصیص دادن برگزیدن
misallocation of resources تخصیص نادرست منابع
designating تخصیص دادن برگزیدن
appropriation limitation محدودیت تخصیص اعتبار
designatory وابسته به تخصیص و تعیین
assignable قابل تعیین و تخصیص
put in <idiom> اضافه چیزی که قبلا گفته شد
predict قبلا پیش بینی کردن
predicting قبلا پیش بینی کردن
predicts قبلا پیش بینی کردن
preconcert قبلا فرار ومدار گذاردن
preset قبلا چیدن و قرار دادن
privacy قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
sancify برای امرمقدسی تخصیص دادن
manpower loading chart نمودار تخصیص نیروی انسانی
set aside باطل کردن تخصیص دادن
apportion تقسیم کردن تخصیص دادن
sanctifying تصدیق کردن تخصیص دادن
sanctify تصدیق کردن تخصیص دادن
sanctifies تصدیق کردن تخصیص دادن
consecrates ویژه کردن تخصیص دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com