English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (7 milliseconds)
English Persian
acceptance قبولی حواله
acceptances قبولی حواله
Other Matches
sight bill حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
order حواله کرد حواله کردن دستور
acceptance قبولی
approbation قبولی
acceptances قبولی
acceeptance قبولی
adoption قبولی
acceptance date تاریخ قبولی
acceptance of offer قبولی پیشنهاد
bank acceptance قبولی بانکی
acceeptance قبولی نویسی
trade acceptance برات قبولی
implausibility غیرقابل قبولی
nonacceptance عدم قبولی
perfecting bail قبولی کفالت
ratification قبول قبولی
acceptor قبولی نویس
acceptance duty الزام به قبولی نویسی
accepting bank بانک قبولی نویس
by acceptance از طریق قبولی نویسی
O level نمرهی قبولی در این امتحانات
O levels نمرهی قبولی در این امتحانات
final acceptance آزمایش قبولی نهایی ناو
documents aganist acceptance تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
acceptance credit اعتبار قابل استفاده به وسیله قبولی نویسی
goods on approval تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
d/a acceptance documentagainst تحویل اسناد درمقابل قبولی نویسی
special acceptance of a bill of قبولی براتی که فقط در محلی خاص قابل پرداخت است
warranted حواله
assignments حواله
bill حواله
bills حواله
transfers حواله
transferring حواله
transfer حواله
warrants حواله
warranting حواله
trasfer حواله
warrant حواله
draft حواله
money orders حواله
drafted حواله
drafts حواله
cheques حواله
cheque حواله
order حواله
assignment حواله
money order حواله
draft حواله برات
drafted حواله برات
endorser حواله دهنده
debenture حواله دولتی
delegant حواله دهنده
delivery note حواله تحویل
draw a cheque for حواله کردن
delivery order حواله تحویل
money order حواله پول
money order حواله پولی
transfer of obligation حواله مدنی
drawer حواله دهنده
to the order of به حواله کرد
money orders حواله پول
money orders حواله پولی
post order حواله پستی
post office order چک یا حواله پستی
pay voucher حواله حقوقی
order cheque چک به حواله کرد
transference تحویل حواله
make a draft for حواله کردن
indorsation حواله کردن
drafts حواله برات
assigned حواله گیر
drawers حواله دهنده
assign حواله گیر
assigned حواله کردن
assigning حواله کردن
assigner حواله دهنده
assigning حواله گیر
assigns حواله کردن
assigns حواله گیر
bank draft حواله بانکی
assign حواله کردن
bank bill حواله بانکی
back order release حواله الف
assignor حواله دهنده
money orders حواله پستی وتلگرافی
warrent حواله وسیله تضمین
warrant to bearer به حواله کرد حامل
overdraft حواله بی محل یا بی اعتبار
assignment حواله کردن مامورکردن
devisee ذینفع حواله ارزی
assignments حواله کردن مامورکردن
overdraft حواله زیادتر از اعتبار
overdrafts حواله زیادتر از اعتبار
overdrafts حواله بی محل یا بی اعتبار
money order حواله پستی وتلگرافی
advice note حواله پیش پرداخت
foreign bill حواله ارز خارجی
sight draft برات یا حواله دیداری
presentment ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
cashing حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cash حواله پستی تلگرافی یا بانکی
overdraw بیش از اعتبار حواله یا چک دادن
cashed حواله پستی تلگرافی یا بانکی
accepting bank بانک پذیرنده حواله یابرات
payable to order قابل پرداخت به حواله کرد
cashes حواله پستی تلگرافی یا بانکی
divided warrant حواله پرداخت سود سهام
bill of exchange حواله یا برات کتبی غیرمشروط
per procurationem به نمایندگی قبولی برات به نمایندگی دیگری نوشتن
acceptance sampling نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
endorsement صحه امضاء حواله شرح پشت سند
endorsements صحه امضاء حواله شرح پشت سند
overdraw بیش از اعتبار حواله کردن برات خالی از وجه دادن
blank endorsement حواله سفید مهر که مقداروجه ان قیدنشده وقابل پرداخت به دارنده است
overdraft حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdrafts حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
transfers واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfer واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transferring واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com