Dictiornary-Farsi | قدرت استقلال | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
discourse	قدرت استقلال
discourses	قدرت استقلال


Other Matches

south american revolution	انقلاب امریکای جنوبی نهضت سیاسی امریکای جنوبی در اوائل قرن 91 که به جنگ بین استقلال طلبان ان خطه با استعمارگران اسپانیایی و بالاخره استقلال این مستعمرات منجر شد
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
freedoms	استقلال
freedom	استقلال
independence	استقلال
independency	استقلال
indpendence	استقلال
privacy	استقلال پیام
Independence Day	روز استقلال
self support	استقلال مالی
dependence	عدم استقلال
proclamation of independence	اعلان استقلال
economic independence	استقلال اقتصادی
algorithmic independence	استقلال الگوریتمی
device independence	استقلال دستگاه
dependance	عدم استقلال
data independence	استقلال داده ها
platform independence	استقلال پایهای
autonomy	استقلال داخلی
autarky	استقلال اقتصادی
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
autonomy	استقلال محلی محدود
linear independence	استقلال خطی [ریاضی]
individualistic	مبنی بر استقلال تکی
Soc	اصل استقلال قاضی
autarchical	دارای استقلال اقتصادی
autarkical	دارای استقلال اقتصادی
individualism	اصول استقلال فردی
autonomist	طرفدار استقلال داخلی
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
precocial	دارای استقلال ازهنگام تولد
independency	اصول استقلال کلیساهای محلی
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
communalistic	مبنی برحکومت بوسیله استقلال داخلی بخش ها
particularism	اعطا استقلال سیاسی به کشورها و اجزاء متشکله یک امپراطوری
congregationalism	استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
nationalist	طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
nationalists	طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
self determination	استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
greige carpet	فرش خود رنگ [فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
vim	قدرت
energy	قدرت
strength	قدرت
vigour	قدرت
forcing	قدرت
forces	قدرت
might	قدرت
energies	قدرت
strenght	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
godown	قدرت
tensions	قدرت
tension	قدرت
zing	قدرت
will power <idiom>	قدرت
potency	قدرت
strengths	قدرت
nerves	قدرت
commanding	با قدرت
power takeoff	قدرت
vigor	قدرت
capability	قدرت
nerve	قدرت
strong arm	قدرت
strong-arm	قدرت
vis	قدرت
posses	قدرت
posse	قدرت
force	قدرت
abilities	قدرت
powering	قدرت
ability	قدرت
authority	قدرت
power	قدرت
powers	قدرت
powered	قدرت
sovereignty	قدرت
adhesive stress	قدرت چسبندگی
circuit breaking capacity	قدرت قطع
prepotence	قدرت کامل
prepotency	قدرت کامل
power consumption	مصرف قدرت
power cable	کابل قدرت
power dissipation	اتلاف قدرت
pi accepting	قدرت پی پذیری
accelerating power	قدرت شتاب
cogency	قدرت عقیده
absorption power	قدرت جذب
absorbency	قدرت جذب
combat power	قدرت رزمی
power	قدرت نیرو
power distribution	پخش قدرت
authority symbol	نماد قدرت
power loss	گمگشتگی قدرت
power outege	قطع قدرت
power source	منبع قدرت
power loss	تلف قدرت
basicity	قدرت بازی
power stroke	مرحله قدرت
bearing capacity	قدرت تحمل
power function	تابع قدرت
power structure	ساخت قدرت
benumb	بی قدرت کردن
power supplay	منبع قدرت
power test	ازمون قدرت
power transmission	انتقال قدرت
almightiness	قدرت کامل
power factor	ضریب قدرت
bond strength	قدرت پیوند
authority figure	مظهر قدرت
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
fasces	قدرت مجازات
horse power	قدرت اسب
explosive force	قدرت انفجار
explosive energy	قدرت انفجار
imperium	قدرت مطلقه
rods	میله قدرت
increase of power	افزایش قدرت
authoritarian	قدرت طلب
engine power	قدرت موتور
engine performance	قدرت موتور
emissive power	قدرت صدور
high powerd money	پول پر قدرت
fire power	قدرت اتش
power switch	کلید قدرت
hiding power	قدرت پوشش
gripping power	قدرت مهارکنندگی
great power	کشور با قدرت
high power engine	موتورپر قدرت
rod	میله قدرت
generator output	قدرت مولد
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
fluxing power	قدرت سیلان
fire power	قدرت تیراندازی
authoritarians	قدرت طلب
effective power	قدرت موثر
destructivity	قدرت تخریب
low power stage	طبقه کم قدرت
deglutition	قدرت بلع
damping power	قدرت میرایی
cutting power	قدرت برش
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
monopoly power	قدرت انحصاری
high power transistor	ترانزیستور قدرت
countervailing power	قدرت همسنگ
conveying capacity	قدرت انتقال
detectability	قدرت اشکارسازی
detection range	قدرت اکتشافی
economic power	قدرت اقتصادی
economic potential	قدرت اقتصادی
omnipotence	قدرت تام
input power	قدرت ورودی
ionic strength	قدرت یونی
driving power	قدرت محرکه
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
heam yoei vooly	تئوری قدرت
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
omnipotence	قدرت مطلق
diagonal power	قدرت قطری
magnitude	شدت قدرت
palgwe	فوق قدرت
heaven	قدرت پروردگار
powers	قدرت نیرو
voltage source	منبع قدرت
will to power	قدرت خواهی
world power	قدرت دنیوی
stock-cars	قدرت و دوام
stock-car	قدرت و دوام
stock car	قدرت و دوام
useful power	قدرت مفید
sight	قدرت دید
sights	قدرت دید
enterprises	قدرت اقدام
enterprise	قدرت اقدام
powering	قدرت نیرو
strenght	قدرت شدت
superpowers	ابر قدرت
superpower	ابر قدرت
super power	ابر قدرت
the finger of god	قدرت خدا
world power	قدرت جهانی
dynamism	قدرت تحرک
resolution	قدرت تشخیص
resolutions	قدرت تشخیص
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت
posse	قدرت قانونی
posses	قدرت قانونی
will-power	قدرت اراده
staying power	طاقت قدرت
authority	مرجع قدرت
puissance	توان قدرت
creativity	قدرت خلاقه
creativity	قدرت ابداع