Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
airlift
قدرت حمل بار هواپیما
airlifted
قدرت حمل بار هواپیما
airlifting
قدرت حمل بار هواپیما
airlifts
قدرت حمل بار هواپیما
Other Matches
empowering
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness
قدرت خلاقه قدرت ابداع
approach end
نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
landing gear
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
altitude sickness
حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
barometric leveling
تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
touchdown
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdowns
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
aircraft scrambling
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
plane director
نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
air mileage indicator
کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
aft
قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
aircraft arresting barrier
وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
dictatorship of proletariat
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
spoiler
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
space charter
اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
screwpropeller
پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
coordinated turn
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
moment
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moments
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
azimuth indicator
شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
transition altitude
ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
aprons
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aircraft cross servicing
سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
apron
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
radar discrimination
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
troop space
جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
clear way
محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
go around mode
روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
altitude height
سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
flight control
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
aircraft block speed
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
apparent altitude
ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
point of no return
نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
ramps
سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
ramp
سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
altitude azimuth
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
azimuth guidance
هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
godown
قدرت
powering
قدرت
energy
قدرت
power
قدرت
will power
<idiom>
قدرت
powered
قدرت
force
قدرت
strenght
قدرت
tensions
قدرت
abilities
قدرت
ability
قدرت
authority
قدرت
tension
قدرت
nerve
قدرت
nerves
قدرت
sovereignty
قدرت
commanding
با قدرت
forces
قدرت
forcing
قدرت
powers
قدرت
potency
قدرت
strong arm
قدرت
inauthoritative
بی قدرت
strong-arm
قدرت
power takeoff
قدرت
zing
قدرت
posse
قدرت
vis
قدرت
posses
قدرت
vigour
قدرت
strength
قدرت
strengths
قدرت
vigor
قدرت
vim
قدرت
might
قدرت
energies
قدرت
capability
قدرت
cans
قدرت داشتن
stock-car
قدرت و دوام
stock-cars
قدرت و دوام
full
تمام قدرت
seapower
قدرت دریایی
voltage source
منبع قدرت
power failures
قطع قدرت
posses
قدرت قانونی
sea power
قدرت بحری
ionic strength
قدرت یونی
sight
قدرت دید
source of power
منبع قدرت
purchasing power
قدرت خرید
high powerd money
پول پر قدرت
high power transistor
ترانزیستور قدرت
powered
قدرت نیرو
social power
قدرت اجتماعی
combat power
قدرت رزمی
sights
قدرت دید
dielectric strength
قدرت دی الکتریک
solvency
قدرت حلالپوشی
can
قدرت داشتن
horse power
قدرت اسب
superpower
ابر قدرت
fullest
تمام قدرت
dielectric power
قدرت دی الکتریکی
superpowers
ابر قدرت
diagonal power
قدرت قطری
useful power
قدرت مفید
canning
قدرت داشتن
resolutions
قدرت تشخیص
stock car
قدرت و دوام
power failure
قطع قدرت
cutting capacity
قدرت برش
dynamism
قدرت تحرک
heam yoei vooly
تئوری قدرت
on
در اوج قدرت
leverage
قدرت نفوذ
increase of power
افزایش قدرت
high power microscope
میکروسکوپ پر قدرت
hands
قدرت توپگیری
the finger of god
قدرت خدا
cutting power
قدرت برش
damping power
قدرت میرایی
firepower
قدرت شلیک
like a ton of bricks
<idiom>
به شدت یا با قدرت
hiding power
قدرت پوشش
power switch
کلید قدرت
input power
قدرت ورودی
acidity
قدرت اسیدی
heavy current circuit breaker
کلید قدرت
high power engine
موتورپر قدرت
will-power
قدرت اراده
imperium
قدرت مطلقه
enterprises
قدرت اقدام
enterprise
قدرت اقدام
will to power
قدرت خواهی
deglutition
قدرت بلع
detectability
قدرت اشکارسازی
authoritarianism
قدرت طلبی
countervailing power
قدرت همسنگ
detection range
قدرت اکتشافی
high power transformer
ترانسفورماتور قدرت
staying power
طاقت قدرت
world power
قدرت دنیوی
conveying capacity
قدرت انتقال
world power
قدرت جهانی
destructivity
قدرت تخریب
heavens
قدرت پروردگار
heaven
قدرت پروردگار
posse
قدرت قانونی
super power
ابر قدرت
discourse
قدرت استقلال
discourses
قدرت استقلال
strenght
قدرت شدت
fire power
قدرت تیراندازی
explosive energy
قدرت انفجار
power supplay
منبع قدرت
explosive force
قدرت انفجار
power structure
ساخت قدرت
power stroke
مرحله قدرت
power source
منبع قدرت
fasces
قدرت مجازات
palgwe
فوق قدرت
power
قدرت نیرو
fire power
قدرت اتش
prepotency
قدرت کامل
emissive power
قدرت صدور
prepotence
قدرت کامل
engine performance
قدرت موتور
engine power
قدرت موتور
power transmission
انتقال قدرت
power test
ازمون قدرت
power outege
قطع قدرت
power loss
گمگشتگی قدرت
omnipotence
قدرت مطلق
omnipotence
قدرت تام
benumb
بی قدرت کردن
authoritarians
قدرت طلب
authoritarian
قدرت طلب
power cable
کابل قدرت
bearing capacity
قدرت تحمل
basicity
قدرت بازی
almightiness
قدرت کامل
power consumption
مصرف قدرت
low power transistor
ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
power loss
تلف قدرت
power function
تابع قدرت
power factor
ضریب قدرت
bond strength
قدرت پیوند
power distribution
پخش قدرت
power dissipation
اتلاف قدرت
pi accepting
قدرت پی پذیری
generator output
قدرت مولد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com