Dictiornary-Farsi | قدرت طلبی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
authoritarianism	قدرت طلبی


Other Matches

empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
royalism	سلطنت طلبی
indolence	راحت طلبی
expansionism	توسعه طلبی
expansionist	توسعه طلبی
pacifism	صلح طلبی
militancy	نزاع طلبی
secessionism	تجزیه طلبی
defiance	مبارزه طلبی
monarchical	سلطنت طلبی
opportunism	فرصت طلبی
ambition	جاه طلبی
ambitions	جاه طلبی
reformism	اصلاح طلبی
abasement	خواری طلبی
ambitiousness	جاه طلبی
monopolization	انحصار طلبی
isolationism	انزوا طلبی
nomadism	اوارگی طلبی
poriomania	اوارگی طلبی
bellicosity	جنگ طلبی
contentiousness	نزاع طلبی
combativeness	مبارزه طلبی
monopolism	انحصار طلبی
meliorism	بهبود طلبی
alarmism	اشوب طلبی
expandsionism	توسعه طلبی
feminism	برابری طلبی زنان
Unbounded ambition.	جاه طلبی بی حد واندازه
agoraphobia	مرض انزوا طلبی
gage	مبارزه طلبی گروگذاشتن
pacifism	ارامش طلبی صلحجویی
pacificism	ارامش طلبی صلحجویی
He is a man of leisure.	مردراحت طلبی است
revisionism	تجدید نظر طلبی
separatism	تفکیک تجزیه طلبی
hedonism	مکتب رفاه طلبی
reformism	تجدید نظر طلبی
adventurously	باجرات مخاطره طلبی
quarrelsomeness	نزاع طلبی جنگجوئی
anarchism	هرج و مرج طلبی
quarelsomeness	نزاع طلبی فتنه جوئی
anarchistic	وابسته به هرج و مرج طلبی
He is an opportunist.	آدم فرصت طلبی است
secession	تجزیه طلبی انشعاب حزبی
bad dept	طلبی که امکان وصول ان کم باشد
he fell a v to his ambition	قربانی جاه طلبی خودشد
power politics	سیاست جبر زور طلبی
radicalism	روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
imperialism	استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
godown	قدرت
vis	قدرت
power takeoff	قدرت
vim	قدرت
commanding	با قدرت
posse	قدرت
strengths	قدرت
strength	قدرت
will power <idiom>	قدرت
posses	قدرت
vigor	قدرت
energies	قدرت
might	قدرت
nerve	قدرت
nerves	قدرت
potency	قدرت
strenght	قدرت
vigour	قدرت
zing	قدرت
strong-arm	قدرت
strong arm	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
capability	قدرت
energy	قدرت
authority	قدرت
powers	قدرت
sovereignty	قدرت
ability	قدرت
abilities	قدرت
power	قدرت
powering	قدرت
forces	قدرت
force	قدرت
powered	قدرت
forcing	قدرت
tensions	قدرت
tension	قدرت
power distribution	پخش قدرت
combat power	قدرت رزمی
prepotence	قدرت کامل
power transmission	انتقال قدرت
basicity	قدرت بازی
power dissipation	اتلاف قدرت
almightiness	قدرت کامل
power	قدرت نیرو
power test	ازمون قدرت
adhesive stress	قدرت چسبندگی
authority figure	مظهر قدرت
benumb	بی قدرت کردن
power factor	ضریب قدرت
cogency	قدرت عقیده
bond strength	قدرت پیوند
power stroke	مرحله قدرت
power source	منبع قدرت
power supplay	منبع قدرت
power outege	قطع قدرت
authority symbol	نماد قدرت
bearing capacity	قدرت تحمل
circuit breaking capacity	قدرت قطع
power loss	گمگشتگی قدرت
puissance	توان قدرت
prepotency	قدرت کامل
power loss	تلف قدرت
power function	تابع قدرت
power structure	ساخت قدرت
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
rods	میله قدرت
generator output	قدرت مولد
ionic strength	قدرت یونی
fluxing power	قدرت سیلان
fire power	قدرت تیراندازی
fire power	قدرت اتش
low power stage	طبقه کم قدرت
fasces	قدرت مجازات
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
explosive force	قدرت انفجار
explosive energy	قدرت انفجار
rod	میله قدرت
great power	کشور با قدرت
high power engine	موتورپر قدرت
high power transistor	ترانزیستور قدرت
hiding power	قدرت پوشش
high powerd money	پول پر قدرت
power switch	کلید قدرت
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
heam yoei vooly	تئوری قدرت
horse power	قدرت اسب
imperium	قدرت مطلقه
increase of power	افزایش قدرت
gripping power	قدرت مهارکنندگی
input power	قدرت ورودی
authoritarian	قدرت طلب
authoritarians	قدرت طلب
diagonal power	قدرت قطری
detection range	قدرت اکتشافی
detectability	قدرت اشکارسازی
destructivity	قدرت تخریب
palgwe	فوق قدرت
deglutition	قدرت بلع
damping power	قدرت میرایی
cutting power	قدرت برش
cutting capacity	قدرت برش
pi accepting	قدرت پی پذیری
power cable	کابل قدرت
countervailing power	قدرت همسنگ
conveying capacity	قدرت انتقال
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
omnipotence	قدرت تام
engine power	قدرت موتور
engine performance	قدرت موتور
emissive power	قدرت صدور
omnipotence	قدرت مطلق
monopoly power	قدرت انحصاری
effective power	قدرت موثر
economic power	قدرت اقتصادی
economic potential	قدرت اقتصادی
driving power	قدرت محرکه
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
magnitude	شدت قدرت
power consumption	مصرف قدرت
strenght	قدرت شدت
heaven	قدرت پروردگار
stock car	قدرت و دوام
enterprise	قدرت اقدام
superpowers	ابر قدرت
superpower	ابر قدرت
resolution	قدرت تشخیص
heavens	قدرت پروردگار
the finger of god	قدرت خدا
enterprises	قدرت اقدام
authority	مرجع قدرت
creativity	قدرت خلاقه
acidity	قدرت اسیدی
leverage	قدرت نفوذ
creativity	قدرت ابداع
super power	ابر قدرت
resolutions	قدرت تشخیص
stock-cars	قدرت و دوام
stock-car	قدرت و دوام
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت