Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
Other Matches
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
pack
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
empowers
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
beach group
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
creativeness
قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
expandsionism
اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
task force
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
kaldor criterion
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
dependent state
دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
radar discrimination
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
penetrometer
وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde
گروه بیشمار گروه
hordes
گروه بیشمار گروه
variable discharge turbine
توربین گازی که جرم جریان ان توسط شیرها یا دریچه هایی کنترل میشود و قدرت توربین را با ارتفاع ومتغیرهای دیگر سازگارمیکند
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
vim
قدرت
strengths
قدرت
vis
قدرت
vigor
قدرت
capability
قدرت
might
قدرت
tension
قدرت
tensions
قدرت
power
قدرت
inauthoritative
بی قدرت
posses
قدرت
powered
قدرت
will power
<idiom>
قدرت
power takeoff
قدرت
force
قدرت
forces
قدرت
forcing
قدرت
posse
قدرت
powers
قدرت
powering
قدرت
godown
قدرت
commanding
با قدرت
strong-arm
قدرت
ability
قدرت
zing
قدرت
sovereignty
قدرت
authority
قدرت
potency
قدرت
strong arm
قدرت
abilities
قدرت
strength
قدرت
energies
قدرت
nerve
قدرت
vigour
قدرت
energy
قدرت
strenght
قدرت
nerves
قدرت
source of power
منبع قدرت
high power engine
موتورپر قدرت
puissance
توان قدرت
powered
قدرت نیرو
world power
قدرت جهانی
prepotency
قدرت کامل
high power microscope
میکروسکوپ پر قدرت
power switch
کلید قدرت
resolutions
قدرت تشخیص
heavy current circuit breaker
کلید قدرت
heam yoei vooly
تئوری قدرت
scattering power
قدرت پراکندگی
scepter
قدرت یا اقتدارسلطنتی
sea power
قدرت بحری
gripping power
قدرت مهارکنندگی
great power
کشور با قدرت
seapower
قدرت دریایی
saber rattling
قدرت نمایی
retentivity
قدرت نگهداری
resolving power
قدرت تفکیک
power
قدرت نیرو
resolution
قدرت تشخیص
social power
قدرت اجتماعی
rating plate
پلاک قدرت
receptivity
قدرت پذیرش
reflecting power
قدرت انعکاس
refractive power
قدرت شکست
hiding power
قدرت پوشش
generator output
قدرت مولد
prepotence
قدرت کامل
purchasing power
قدرت خرید
useful power
قدرت مفید
input power
قدرت ورودی
increase of power
افزایش قدرت
power distribution
پخش قدرت
authority
مرجع قدرت
palgwe
فوق قدرت
power factor
ضریب قدرت
power function
تابع قدرت
ionic strength
قدرت یونی
power dissipation
اتلاف قدرت
power consumption
مصرف قدرت
monopoly power
قدرت انحصاری
the finger of god
قدرت خدا
pi accepting
قدرت پی پذیری
power cable
کابل قدرت
low power transistor
ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
low power stage
طبقه کم قدرت
voltage source
منبع قدرت
imperium
قدرت مطلقه
super power
ابر قدرت
power structure
ساخت قدرت
world power
قدرت دنیوی
powering
قدرت نیرو
power supplay
منبع قدرت
creativity
قدرت خلاقه
power test
ازمون قدرت
strenght
قدرت شدت
high power transistor
ترانزیستور قدرت
power stroke
مرحله قدرت
power source
منبع قدرت
will to power
قدرت خواهی
horse power
قدرت اسب
powers
قدرت نیرو
power loss
تلف قدرت
power loss
گمگشتگی قدرت
power outege
قطع قدرت
creativity
قدرت ابداع
high powerd money
پول پر قدرت
power transmission
انتقال قدرت
stock-car
قدرت و دوام
stock-cars
قدرت و دوام
basicity
قدرت بازی
authoritarianism
قدرت طلبی
authority symbol
نماد قدرت
authority figure
مظهر قدرت
full
تمام قدرت
fullest
تمام قدرت
stock car
قدرت و دوام
bearing capacity
قدرت تحمل
cogency
قدرت عقیده
circuit breaking capacity
قدرت قطع
posse
قدرت قانونی
posses
قدرت قانونی
discourse
قدرت استقلال
discourses
قدرت استقلال
staying power
طاقت قدرت
bond strength
قدرت پیوند
benumb
بی قدرت کردن
enterprise
قدرت اقدام
magnitude
شدت قدرت
almightiness
قدرت کامل
superpower
ابر قدرت
omnipotence
قدرت تام
accelerating power
قدرت شتاب
omnipotence
قدرت مطلق
superpowers
ابر قدرت
absorption power
قدرت جذب
solvency
قدرت حلالپوشی
can
قدرت داشتن
sight
قدرت دید
canning
قدرت داشتن
authoritarian
قدرت طلب
cans
قدرت داشتن
authoritarians
قدرت طلب
sights
قدرت دید
adhesive stress
قدرت چسبندگی
absorbency
قدرت جذب
economic power
قدرت اقتصادی
engine power
قدرت موتور
engine performance
قدرت موتور
emissive power
قدرت صدور
power failures
قطع قدرت
effective power
قدرت موثر
economic potential
قدرت اقتصادی
like a ton of bricks
<idiom>
به شدت یا با قدرت
hands
قدرت توپگیری
enterprises
قدرت اقدام
driving power
قدرت محرکه
dielectric strength
قدرت دی الکتریک
power failure
قطع قدرت
will-power
قدرت اراده
fluxing power
قدرت سیلان
fire power
قدرت تیراندازی
fire power
قدرت اتش
acidity
قدرت اسیدی
on
در اوج قدرت
fasces
قدرت مجازات
leverage
قدرت نفوذ
explosive force
قدرت انفجار
explosive energy
قدرت انفجار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com