Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
services
قسمتهای اداری ادارات نظامی
Other Matches
administrative services
قسمتهای اداری
military services
قسمتهای نظامی
station list
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
bureaucreacy
رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
administrative wheeled vehicle fleet
کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
interservice
بین ادارات
interdepartmental
وابسته به ادارات داخلی
bureaucrasy
حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracies
تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracy
تاسیسات اداری حکومت اداری
affiliated unit
یکان زیر امر ادارات غیرنظامی
interoffice
مکاتبه و مراسله بین ادارات یک موسسه
supply arms
یکانهای تدارکاتی یا ادارات وقسمتهای امادی
affiliated unit
یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
militarism
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
f.b.i
یکی از ادارات وزارت دادگستری ایالات متحده
judge advocate
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
terminal command
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
maneuvred
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
workdays
ایام کار اداری ساعات کار اداری
workday
ایام کار اداری ساعات کار اداری
phantom order
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military government
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel
چانل نظامی مجرای نظامی
weapon troops
قسمتهای ادوات
field commands
قسمتهای رزمی
sang banshin
قسمتهای دست
signal services
قسمتهای مخابراتی
innards
قسمتهای داخلی
military impedimenta
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
in other sectors
در قسمتهای دیگر جبهه
syntax
هم اهنگی قسمتهای مختلف
alate
دارای قسمتهای جناحی
lobar
واقع در قسمتهای ریه
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
modular
دارای قسمتهای کوچک
comparmentalize
به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
weed
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
weeding
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
weeded
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
adnexa
قسمتهای متصل بهم زائده
pares
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
pare
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
chemosphere
ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر
pared
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
anisometric
دارای قسمتهای غیر متقارن
bowdlerization
حذف قسمتهای خارج از اخلاق
bilge blocks
قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
bowdlerize
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
recondition
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
hop stop and jump
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
gambusia
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
reconditions
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
reconditioned
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
check off list
برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما
mullion
جرز یا الت عمودی میان قسمتهای پنجره
munnion
جرز الت عمودی در میان قسمتهای پنجره
reddendo singula singulis
الفاظ در قسمتهای مختلف سندباید متناسب با هم تعبیرشوند
adhesion
آمیزش و بهم آمیختگی طبیعی قسمتهای مختلف
principal parts
قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایرزمانها را از ان میسازند
upgrading
به روز رسانی
[معاوضه قسمتهای قدیمی]
[مهندسی]
threads
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
lymphmatosis
ایجاد غدد مرکب از بافتهای لنفی در قسمتهای بدن
thread
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
bow string truss
خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد
cannibalizing
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
FDISK
امکانی در سیستم که قسمتهای روی دیسک سخت را تشخیص میدهد
cumulo nimbus
ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
degradation
اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
montages
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montage
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
offsets
برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود
bureaucrats
اداری
executory
اداری
formal
اداری
official
اداری
bureaucrat
اداری
administrative
اداری
administerial
اداری
departmental
اداری
information hiding
یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
officially
از طریق اداری
unofficial
غیر اداری
administrative budget
بودجه اداری
officialdom
سیستم اداری
administrative channels
طرق اداری
administrative capacity
فرفیت اداری
administrative approval
موافقتنامه اداری
paperwork
تشریفات اداری
official communications
مکاتبات اداری
office work
کار اداری
office hours
ساعات اداری
office computer
کامپیوتر اداری
departmentally
ازلحاظ اداری
office building
ساختمان اداری
circular letter
نامه اداری
officialism
سیستم اداری
administration building
ساختمان اداری
bureaucrat
مامور اداری
prefecture
حوزه اداری
prefectorial
وابسته به اداری
bureaucrats
مامور اداری
management expenses
مخارج اداری
prefectoral
وابسته به اداری
malfeasance
خطای اداری
administration building
قسمت اداری
overhead gharges
هزینه اداری
departmental intelligence
اطلاعات اداری
circular letter
بخشنامه اداری
administrative channels
مجاری اداری
business hours
ساعت اداری
bureaucreat
گماشته اداری
administratively
بطور اداری
administrative movement
حرکت اداری
administrative flight
پرواز اداری
service element
عنصر اداری
administrative command
فرماندهی اداری
administrative escort
ناو اداری
administrative order
دستور اداری
a white collar job
کار اداری
administrative services
خدمات اداری
administrative law
قوانین اداری
red tape
فرمالیته اداری
bureau
هیئت اداری
administrative law
حقوق اداری
administrative command
یکان اداری
administrative tribunal
دادگاه اداری
office chair
مبل اداری
administrative march
راهپیمایی اداری
administrative net
شبکه اداری
bureaus
هیئت اداری
administrative flight
هواپیمای اداری
office chair
صندلی اداری
administrative publications
نشریات اداری
hand salute
سلام نظامی دادن سلام نظامی
martial law
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
court martial
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
administrative escort
ناو اسکورت اداری
officer
مامور کارمند اداری
provisional order
دستور موقت اداری
bureaucratic
وابسته به امور اداری
service echelon
رده اداری و خدماتی
placeman
صاحب منصب اداری
administrative data processing
پردازش دادههای اداری
officers
مامور کارمند اداری
administrative landing
پیاده شدن اداری
officialism
رسمیت مقررات اداری
out of
[outside]
office hours
خارج از ساعات اداری
office swivel chair
صندلی گردان اداری
general administration cost
هزینه عمومی اداری
extra official
بیرون ازوفایف اداری
office information system
سیستم اطلاعات اداری
Outside office hours.
خارج از وقت اداری
deck department
قسمت اداری ناو
key personnels
کادر اداری اصلی
design heuristics
راهنمایی هایی که به هنگام تقسیم یک مسئله یا برنامه بزرگ به قسمتهای کوچک وکنترل شدنی می توان از انهااستفاده کرد
administrative lead time
زمان اداری دریافت اماد
disciplinary court
دادگاه انتظامی محکمه اداری
genitourinary
وابسته به دستگاه اداری تناسلی
ministerial
وابسته به وزیر یا کشیش اداری
administrative shippings
ارسال اماد به طریق اداری
administrative storage
انبار کردن به طریق اداری
bureaucrasy
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
superstructure
سازمانهای اداری ومدیریه کشور
superstructures
سازمانهای اداری ومدیریه کشور
bureaucracies
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracy
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
formally
مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
red tapism
رعایت تشریفات اداری به حدافراط
administrative(financial,legal)process.
جریان اداری (مالی .حقوقی )
formal
مقید به اداب ورسوم اداری
generals
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
general
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
bureaucrat
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
administrative acceptees
پرسنل قبول شده از نظر اداری
bureaucrats
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
component forces
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
administrative landing
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
administrative segregation
زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
professional service
تیمهای متخصص پزشکی قسمتهای تخصصی پزشکی
cryptoparts
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
admin
تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com