English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
bottom قسمت اخر بازی بیس بال
bottoms قسمت اخر بازی بیس بال
Other Matches
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
section قسمت قسمت کردن برش دادن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
parts per million قسمت در میلیون قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
throttle عبور قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
round robin (tournament or contest) <idiom> بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
set the game افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
cantos قسمت
departments قسمت
department قسمت
grist قسمت
sections قسمت
rasher قسمت
rashers قسمت
segments قسمت
canto قسمت
division قسمت
segment قسمت
cross section of a gravity dam قسمت
pieces قسمت
installments قسمت
instalment قسمت
instalments قسمت
divisions قسمت
agencies قسمت
underfoot قسمت کف پا
compartments قسمت
percentages قسمت
Corp قسمت
dole قسمت
portions قسمت
percentage قسمت
portion قسمت
units قسمت
unit قسمت
sect قسمت
compartment قسمت
sects قسمت
agency قسمت
section قسمت
plank قسمت
piecemeal قسمت به قسمت
arm قسمت
batches قسمت
batch قسمت
piece قسمت
ratio قسمت
ratios قسمت
snick قسمت
in sections قسمت قسمت
component قسمت
kismet قسمت
partitions قسمت
internode قسمت
part قسمت
components قسمت
it fell to my lot to go قسمت
detachments قسمت
feck قسمت
caboodle قسمت
in part در یک قسمت
detachment قسمت
head stall قسمت سر
partition قسمت
compartmental قسمت قسمت
data division قسمت
party قسمت
slice سهم قسمت
slices سهم قسمت
legs بخش قسمت
submultiple خارج قسمت
parcels قسمت گره
titbit قسمت لذیذغذا
leg بخش قسمت
broader قسمت پهن
broadest قسمت پهن
installation type نوع قسمت
tag end اخرین قسمت
proportion سهم قسمت
proportions سهم قسمت
parcel قسمت گره
broad قسمت پهن
intercommand بین قسمت
seen قسمت سوم see
installation property اموال قسمت
tail end قسمت انتهایی
interservice داخل قسمت
intelligence service قسمت اطلاعات
key facility قسمت مهم
divisional officer افسر قسمت
portions سرنوشت قسمت
division officer افسر قسمت
portion سرنوشت قسمت
detail part قسمت مفصل
signal corps قسمت مخابرات
where درکدام قسمت
detail group قسمت بیگاری
chapters قسمت باب
chapter قسمت باب
forepart قسمت جلو
foreparts قسمت جلو
staddle قسمت تحتانی
serviced قسمت یکان
exosphere قسمت خارجی جو
subactivity قسمت جزء
organisations یکان قسمت
organization یکان قسمت
organizations یکان قسمت
engineer division قسمت مهندسی
linear portion قسمت خطی
titbits قسمت لذیذغذا
standing part قسمت ایستا
interest سهم [قسمت]
standing part قسمت ثابت
service قسمت یکان
service department قسمت خدمات
head piece قسمت بالا
hypoderm قسمت زیرجلد
straight قسمت مستقیم
straighter قسمت مستقیم
straightest قسمت مستقیم
flat قسمت پهن
flattest قسمت پهن
women's apartments قسمت زنانه
whang قسمت سهم
insides قسمت داخلی
inside قسمت داخلی
whack up قسمت کردن
vaward قسمت جلو
upside بالاترین قسمت
underbody قسمت زیر
massing قسمت عمده
masses قسمت عمده
headquarters detachment قسمت ارکان
beginning قسمت اول
beginnings قسمت اول
bulk قسمت بزرگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com