English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
fiscal station قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
Other Matches
station number شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
count off شمارش به ترتیب شماره بترتیب شماره " بشمار "
administrative(financial,legal)process. جریان اداری (مالی .حقوقی )
lay reference number شماره ترتیب کاشتن مین شماره مشخصات مین کاشته شده
an isaiah flower گلی که شماره و شکل پرچمهای ان با شماره و شکل مادگیهای ان برابر باشد
anisandrous flower گلی که شماره و شکل پرچمهای ان با شماره و شکل مادگی ان برابر باشد
administration building قسمت اداری
sequence number شماره ترتیب
deck department قسمت اداری ناو
sympathetics سلسله پیهای نباتی باشد
sequence number شماره ترتیب توالی
force designator شماره ترتیب یکان
rotation billiard بیلیارد امریکایی به ترتیب شماره
force activity designator شماره ترتیب فعالیت یکان
tracking index فهرست شماره ترتیب مسیرهای تعقیب
finance قسمت مالی یا دارایی
financing قسمت مالی یا دارایی
financed قسمت مالی یا دارایی
finances قسمت مالی یا دارایی
accession number شماره رکورد که ترتیب ورود رکوردها را نشان میدهد
current expenditure هزینهای که فایده ان منحصر به یک دوره مالی باشد
industrial wealth مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
unless otherwise agreement مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
unless otherwise specified مگر به ترتیب دیگری تعیین شده باشد
at any price بهر قسمت که باشد
aristocracy حکومت اشراف که اشرافیت ایشان ممکن است ازامتیازات مالی یا نظامی یااجتماعی و تربیتی خاص باشد
aristocracies حکومت اشراف که اشرافیت ایشان ممکن است ازامتیازات مالی یا نظامی یااجتماعی و تربیتی خاص باشد
addressable ترمینالی که دادهای را می پذیرد که آدرس صحیح و شماره شناسایی در ابتدای پیام داشته باشد
dag قسمت تیز هر چیزی که اویخته باشد
primed عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
primes عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
prime عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
reserve requirement مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
bureaucreacy رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
ford قسمت کم عمق رودخانهای که جهت عبورحیوانات وانسان مناسب باشد
forded قسمت کم عمق رودخانهای که جهت عبورحیوانات وانسان مناسب باشد
fords قسمت کم عمق رودخانهای که جهت عبورحیوانات وانسان مناسب باشد
Could we have a table in the non-smoking section? آیا ممکن است میز ما در قسمت غیر سیگاری ها باشد؟
linear روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
administrative wheeled vehicle fleet کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
quin cunx پنج چیزکه ترتیب انهامانندترتیب خالهای برگ پنج درگنجفه باشد
possitive stagger ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیمای دوباله بطوریکه لبه حمله بال بالایی جلوترازبخش متنافر بال پایینی باشد
fiscal drag اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
bureaucrasy حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracy تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracies تاسیسات اداری حکومت اداری
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
chain سلسله سلسله مراتب
chains سلسله سلسله مراتب
ghaut سلسله سلسله کوه
financial statement صورت مالی گزارش مالی
quatrefoil چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
random processing پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
sets قرارگرفته
setting up قرارگرفته
set قرارگرفته
DTMF روش شماره گیری با دستگاه تلفن که در آن هر شماره یک TONE ایجاد میکند مقایسه شود با Pulse Dialling
cleek چوب شماره 4 چوبی یا اهن شماره 1 گلف
offset knots گره نامتقارن [گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
schedules ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
located inside در درون قرارگرفته
henpecked زیرنفوذزن قرارگرفته
imbricate روی هم قرارگرفته
they exceeded us in number شماره انها از شماره مابیشتر بود
workdays ایام کار اداری ساعات کار اداری
workday ایام کار اداری ساعات کار اداری
low mid wing بالی که در ارتفاع یک سوم بدنه قرارگرفته
spotlights شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
well handled بطرز خوبی مورد عمل قرارگرفته
spotlighted شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
spotlight شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
spotlighting شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
high tailed aircraft هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
freeboard deck عرشهای که در زیران ساختمانهای غیر قابل نفوذ اب قرارگرفته
chain 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
command channels سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
burner compartment قسمتی از روپوش موتور که روی محفظه احتراق قرارگرفته است
radialengine موتوری که استوانههای ان بشکل پرههای چرخ قرارگرفته باشند موتورچرخی
shoulders [اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
quando acciderint وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
cere موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
girt تیری که بین دو ستون بطورافقی قرارگرفته و روی ان دیوار تیغهای بنا میگردد
firing order ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
military impedimenta شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
wet filter فیلتری که در ان فیلمی ازمایع که روی سطح المنت قرارگرفته مانع از عبور ذرات و و الودگی میشود
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
abeam یاتاقانهایی که تحت زاویه 09یا 072 درجه بطور عمود برمحور طولی رسانگر قرارگرفته اند
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
section قسمت قسمت کردن برش دادن
crocus cloth پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
commutator سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
chain سلسله
dynasty سلسله
gradations سلسله
strips سر سلسله
dynasties سلسله
trained سلسله
runs سلسله
run سلسله
train سلسله
ranged سلسله
chains سلسله
trains سلسله
nexus سلسله
gradation سلسله
ranges سلسله
range سلسله
kingdom سلسله
catena سلسله
genealogies سلسله
genealogy سلسله
systems سلسله
system سلسله
channeling سلسله مراتب
pulse train سلسله تپش ها
chain of command سلسله مراتب
sequences سلسله مراتب
hierarchy سلسله مراتب
protomartyr سر سلسله شهدا
unit system سلسله احاد
chain سلسله کوه
pecking order سلسله مراتب
channeled سلسله مراتب
channelled سلسله مراتب
coneatenation تسلسل سلسله
channels سلسله مراتب
phylum اجداد سلسله
series سلسله ردیف
the vascular system سلسله اوندهاومجراها
ranks سلسله مقام
channel سلسله مراتب
phylon اجداد سلسله
rank سلسله مقام
ghat سلسله کوه
train رشته سلسله
trained رشته سلسله
trains رشته سلسله
nervous system سلسله عصب
ghat رشته سلسله
nervous systems سلسله عصب
ranked سلسله مقام
systems سلسله رشته
system سلسله رشته
hierachy سلسله مراتب
sequence سلسله مراتب
range سلسله ردیف
mountain ranges سلسله جبال
ranged سلسله ردیف
ommiad سلسله امیه
ommiades سلسله امیه
string ردیف سلسله
hierarchies سلسله مراتب
ranges سلسله ردیف
chains سلسله کوه
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
chalk number شماره سریال بار هوایی شماره سریال حرکت هوایی
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
heavenly hierarchy سلسله مراتب فرشتگان
cryptochannel سلسله مراتب رمز
control hierarchy سلسله مراتب کنترل
hierachical structure ساختار سلسله مراتبی
flight یک رشته پلکان سلسله
hierarchical network شبکه سلسله مراتبی
achamenidae سلسله هخامنشی هخامنشیان
hierarchy of needs سلسله مراتب نیازها
chain of command سلسله مراتب فرماندهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com