English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
clearing house قسمت تهاتر دربانکها
clearing houses قسمت تهاتر دربانکها
Other Matches
dicker تهاتر
offset تهاتر
offsetting تهاتر
counter purchase تهاتر
clearance تهاتر
cambium تهاتر
bater تهاتر
offset حساب تهاتر
clearing houses اتاق تهاتر
offsetting حساب تهاتر
clearing house اتاق تهاتر
clearing تهاتر بانکی
clearings تهاتر بانکی
automatic adjustment تهاتر قهری
compensations جبران تهاتر
exchanging تهاتر تسعیر
exchanged تهاتر تسعیر
exchange تهاتر تسعیر
exchanges تهاتر تسعیر
compensation جبران تهاتر
barter تهاتر مبادله کالاباکالا
barters تهاتر مبادله کالاباکالا
bartered تهاتر مبادله کالاباکالا
bartering تهاتر مبادله کالاباکالا
offset of one obligation against another تهاتر حاصل شدن بین دو دین یا دو تعهد
commodity money پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
section قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
throttle عبور قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
throttling عبور قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
batches قسمت
portion قسمت
units قسمت
percentages قسمت
compartmental قسمت قسمت
percentage قسمت
unit قسمت
divisions قسمت
caboodle قسمت
data division قسمت
portions قسمت
batch قسمت
sections قسمت
dole قسمت
piece قسمت
pieces قسمت
Corp قسمت
installments قسمت
instalment قسمت
instalments قسمت
compartments قسمت
compartment قسمت
ratios قسمت
division قسمت
departments قسمت
department قسمت
segments قسمت
segment قسمت
arm قسمت
ratio قسمت
sects قسمت
sect قسمت
underfoot قسمت کف پا
section قسمت
plank قسمت
canto قسمت
rashers قسمت
detachments قسمت
kismet قسمت
it fell to my lot to go قسمت
components قسمت
internode قسمت
snick قسمت
agencies قسمت
component قسمت
partitions قسمت
part قسمت
grist قسمت
rasher قسمت
cross section of a gravity dam قسمت
cantos قسمت
agency قسمت
partition قسمت
head stall قسمت سر
detachment قسمت
in part در یک قسمت
in sections قسمت قسمت
feck قسمت
party قسمت
piecemeal قسمت به قسمت
sappers قسمت حفاری
trichotomous دارای سه قسمت
tripartition قسمت سوم
running part قسمت رونده
topsides قسمت بالا
topside قسمت بالا
sapper قسمت حفاری
sects قسمت کردن
tail end قسمت انتهایی
signal corps قسمت مخابرات
northwards قسمت شمالی
forepart قسمت جلو
foreparts قسمت جلو
standing part قسمت ثابت
standing part قسمت ایستا
subactivity قسمت جزء
service department قسمت خدمات
submultiple خارج قسمت
staddle قسمت تحتانی
sales department قسمت فروش
sapper قسمت مهندسی
tag end اخرین قسمت
sect قسمت کردن
sale department قسمت فروش
top round قسمت گرد
where درکدام قسمت
underbody قسمت زیر
broadest قسمت پهن
broader قسمت پهن
broad قسمت پهن
legs بخش قسمت
leg بخش قسمت
initials اولین قسمت
initialling اولین قسمت
initialled اولین قسمت
initialing اولین قسمت
initialed اولین قسمت
initial اولین قسمت
forehands قسمت ممتاز
forehand قسمت ممتاز
proportion سهم قسمت
proportions سهم قسمت
upside بالاترین قسمت
whack up قسمت کردن
whang قسمت سهم
women's apartments قسمت زنانه
part and parcel <idiom> قسمت مهمولازم
sappers قسمت مهندسی
interest سهم [قسمت]
seen قسمت سوم see
parcels قسمت گره
parcel قسمت گره
midst قسمت وسط
prelude قسمت مقدماتی
exosphere قسمت خارجی جو
intercommand بین قسمت
interservice داخل قسمت
cable block قسمت کابل
black body قسمت خطرناک
better part قسمت بیشتر
key facility قسمت مهم
bachelor quarters قسمت مجردی
linear portion قسمت خطی
ashi noko قسمت داخلی کف پا
artillery corps قسمت توپخانه
aircraft section قسمت هواپیمایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com