Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
advance point
قسمت سر جلودار
Other Matches
frontrunner
جلودار
front
جلودار
equerries
جلودار
harbingers
جلودار
harbinger
جلودار
front men
جلودار
advance gruard
جلودار
equerry
جلودار
vans
جلودار
outrunner
سگ جلودار
van
جلودار
outrunner
جلودار
front man
جلودار
foreward
جلودار
fronting
جلودار
forehand
جلودار
forehands
جلودار
heralds
جلودار منادی
footman
جلودار شاطر
spear head
گروه جلودار
heralding
جلودار منادی
forefront
جلودار طلایه
heralded
جلودار منادی
footmen
جلودار شاطر
herald
جلودار منادی
advance gruard
یکان جلودار
advance force
نیروی جلودار اب خاکی
advance officer
افسر جلودار ستون
spear head
گروه نوک درحمله یا سر جلودار
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
throttled
عبور قسمت به قسمت
throttling
عبور قسمت به قسمت
throttle
عبور قسمت به قسمت
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
throttles
عبور قسمت به قسمت
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
railway division
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
percentage
قسمت
unit
قسمت
percentages
قسمت
arm
قسمت
piece
قسمت
pieces
قسمت
installments
قسمت
instalment
قسمت
instalments
قسمت
batches
قسمت
plank
قسمت
batch
قسمت
section
قسمت
units
قسمت
cross section of a gravity dam
قسمت
sections
قسمت
in sections
قسمت قسمت
departments
قسمت
division
قسمت
divisions
قسمت
kismet
قسمت
it fell to my lot to go
قسمت
internode
قسمت
in part
در یک قسمت
head stall
قسمت سر
data division
قسمت
caboodle
قسمت
feck
قسمت
department
قسمت
snick
قسمت
segment
قسمت
ratio
قسمت
ratios
قسمت
compartment
قسمت
compartments
قسمت
Corp
قسمت
dole
قسمت
underfoot
قسمت کف پا
sect
قسمت
sects
قسمت
segments
قسمت
compartmental
قسمت قسمت
components
قسمت
agencies
قسمت
agency
قسمت
detachment
قسمت
component
قسمت
grist
قسمت
cantos
قسمت
canto
قسمت
rasher
قسمت
rashers
قسمت
partition
قسمت
part
قسمت
party
قسمت
portions
قسمت
piecemeal
قسمت به قسمت
portion
قسمت
detachments
قسمت
partitions
قسمت
band
قسمت موزیک
installation
قسمت نظامی
departments
قسمت شعبه
signal corps
قسمت مخابرات
installations
قسمت نظامی
departments
قسمت هیئت
divide
قسمت کردن
bands
قسمت موزیک
straightest
قسمت مستقیم
tail end
قسمت انتهایی
straighter
قسمت مستقیم
discards
قسمت وازده
initialled
اولین قسمت
initialing
اولین قسمت
initialed
اولین قسمت
northward
قسمت شمالی
initials
اولین قسمت
initial
اولین قسمت
discard
قسمت وازده
discarded
قسمت وازده
department
قسمت شعبه
department
قسمت هیئت
discarding
قسمت وازده
initialling
اولین قسمت
flat
قسمت پهن
interservice
داخل قسمت
submultiple
خارج قسمت
actine
قسمت خارجی
active federal service
قسمت کادر
organizations
یکان قسمت
standing part
قسمت ایستا
active installation
قسمت فعال
administration building
قسمت اداری
advance detachment
قسمت پیشرو
subactivity
قسمت جزء
midst
قسمت وسط
interest
سهم
[قسمت]
organization
یکان قسمت
flattest
قسمت پهن
staddle
قسمت تحتانی
standing part
قسمت ثابت
forehands
قسمت ممتاز
forehand
قسمت ممتاز
serviced
قسمت یکان
service
قسمت یکان
divides
قسمت کردن
tag end
اخرین قسمت
advance party
قسمت پیشرو
advance detachment
قسمت سرجلودار
leg
بخش قسمت
partitions
قسمت کردن
radicals
قسمت اصلی
quaternion
قسمت چهارگانه
foreparts
قسمت جلو
forepart
قسمت جلو
subsection
قسمت فرعی
subsections
قسمت فرعی
component
عضو قسمت
where
درکدام قسمت
foot
قسمت پایینی
components
عضو قسمت
share
بهره قسمت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com