English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
headquarters detachment قسمت قرارگاه
Search result with all words
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
Other Matches
setting قرارگاه
subbase قرارگاه
settings قرارگاه
headquarter قرارگاه
general headquarters قرارگاه کل
headquarters قرارگاه
headquarters قرارگاه فرماندهی
central position قرارگاه مرکزی
alternate headquarters قرارگاه یدکی
post پادگان قرارگاه
hen roost قرارگاه مرغان
post- پادگان قرارگاه
allied headquarters قرارگاه متفقین
headquarters detachment بخش قرارگاه
posts پادگان قرارگاه
headquarters company گروهان قرارگاه
headquarters battery اتشبار قرارگاه
matrix or matrices قرارگاه گوهر
brigade headquarters قرارگاه تیپ
posted پادگان قرارگاه
command یکان قرارگاه عمده
commanded یکان قرارگاه عمده
commands یکان قرارگاه عمده
settings جای نگین قرارگاه
setting جای نگین قرارگاه
allied headquarters قرارگاه کشورهای هم پیمان
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
establishments محل کار برقرار کردن قرارگاه
establishment محل کار برقرار کردن قرارگاه
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
reconstitution site قرارگاه یا ستاد بازیافتی ازیک یکان منهدم شده
command یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commands یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commanded یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
section قسمت قسمت کردن برش دادن
routing indicator گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
command axis محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
engine mounting نصب موتور قرارگاه موتور
axial position حالت محوری قرارگاه محوری
combatcommand فرماندهی رزمی قرارگاه رزمی
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
piece قسمت
batches قسمت
feck قسمت
in sections قسمت قسمت
batch قسمت
in part در یک قسمت
it fell to my lot to go قسمت
rashers قسمت
pieces قسمت
installments قسمت
kismet قسمت
instalment قسمت
instalments قسمت
internode قسمت
plank قسمت
data division قسمت
unit قسمت
units قسمت
caboodle قسمت
head stall قسمت سر
percentage قسمت
percentages قسمت
compartmental قسمت قسمت
portions قسمت
arm قسمت
sections قسمت
portion قسمت
section قسمت
snick قسمت
departments قسمت
division قسمت
divisions قسمت
partition قسمت
partitions قسمت
party قسمت
component قسمت
department قسمت
part قسمت
detachment قسمت
detachments قسمت
segment قسمت
segments قسمت
components قسمت
agencies قسمت
grist قسمت
cantos قسمت
compartment قسمت
cross section of a gravity dam قسمت
dole قسمت
piecemeal قسمت به قسمت
sects قسمت
rasher قسمت
compartments قسمت
canto قسمت
underfoot قسمت کف پا
ratio قسمت
agency قسمت
sect قسمت
ratios قسمت
Corp قسمت
foot قسمت پایینی
straighter قسمت مستقیم
straightest قسمت مستقیم
flat قسمت پهن
where درکدام قسمت
hilted قسمت عقبی
head piece قسمت بالا
subsection قسمت فرعی
retraining command قسمت ندامتگاه
midst قسمت وسط
subsections قسمت فرعی
flattest قسمت پهن
department قسمت هیئت
headquarters detachment قسمت ارکان
department قسمت شعبه
hauling part قسمت متحرک
artillery corps قسمت توپخانه
straight قسمت مستقیم
installation type نوع قسمت
massing قسمت عمده
masses قسمت عمده
better part قسمت بیشتر
mass قسمت عمده
intelligence service قسمت اطلاعات
intercommand بین قسمت
bachelor quarters قسمت مجردی
interservice داخل قسمت
black body قسمت خطرناک
activities قسمت یکان
ashi noko قسمت داخلی کف پا
patrol قسمت گشتی
hypoderm قسمت زیرجلد
patrolled قسمت گشتی
patrolling قسمت گشتی
patrols قسمت گشتی
installation property دارایی قسمت
activity قسمت یکان
installation property اموال قسمت
key facility قسمت مهم
sects قسمت کردن
sappers قسمت حفاری
crypto service قسمت رمز
legs بخش قسمت
leg بخش قسمت
detail group قسمت بیگاری
detail part قسمت مفصل
sect قسمت کردن
active federal service قسمت کادر
actine قسمت خارجی
initials اولین قسمت
initialling اولین قسمت
control section قسمت کنترل
broader قسمت پهن
seen قسمت سوم see
administration building قسمت اداری
concertina fold یک قسمت به یک جهت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com