English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
advance section قسمت مقدم در منطقه مواصلات
Other Matches
intersectional service قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
leave area منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
communication zone منطقه مواصلات
axial route مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
axial road جاده طولی منطقه مواصلات
line of communications خطوط مواصلات
communication ارتباطات مواصلات
team handball court مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
air line of communications خطوط مواصلات هوایی
drop zone منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
pre preference مقدم بر سهام مقدم
damage area منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
sanctuaries منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
service area منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
area of military significant fallout منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
landing area منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
airspace reservation منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
run up area منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
polynia منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
haven submarine منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
grid zone منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
skid row <idiom> منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
area oriented بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
concentration area منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
kill area منطقه خطر منطقه تلفات
sector منطقه عمل منطقه مسئولیت
sectors منطقه عمل منطقه مسئولیت
crossing area منطقه گذار منطقه پایاب
remoter خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remotest خارج از منطقه منطقه دورافتاده
combat zone منطقه رزمی منطقه نبرد
zone of fire منطقه اتش منطقه تیراندازی
remote خارج از منطقه منطقه دورافتاده
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
tropopause منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
ranging تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
holding area منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
motif گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
demolition target منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
comparative cover پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
line crosser فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
section قسمت قسمت کردن برش دادن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
premieres مقدم
precedent مقدم
premiere مقدم
prior مقدم
beforehand مقدم بر
previous مقدم
premier مقدم
premiering مقدم
advance مقدم
advances مقدم
advancing مقدم
premiered مقدم
precedents مقدم
antecessor مقدم
aforehand مقدم
premiers مقدم
preferred مقدم
headmost مقدم
frontline خط مقدم
leading مقدم
proleptic مقدم
prior to مقدم بر
preeminent مقدم
preferent مقدم
launching area منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
separation zone منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
demolition guard نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
airspace prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
defense coastal area منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
demilitarization تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
sweep تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
precedent مقدم بر مسبوق به
forwent مقدم بودن بر
vaward مقدم پیشقراول
precedent ماقبل مقدم
preoccupations کار مقدم
transposing مقدم وموخرکردن
transpose مقدم وموخرکردن
preferred shares سهام مقدم
antecedents مقدم مقدمه
precedents مقدم بر مسبوق به
precedents ماقبل مقدم
forgone مقدم بودن بر
presumed <adj.> <past-p.> فرضیه مقدم
antecedent مقدم مقدمه
premised <adj.> <past-p.> فرضیه مقدم
preferent claims دعاوی مقدم
gilt edged مقدم ممتاز
gilt-edged مقدم ممتاز
entrepreneur مقدم کمپانی
entrepreneurs مقدم کمپانی
preconditioned <adj.> <past-p.> فرضیه مقدم
forego مقدم بودن بر
foregoes مقدم بودن بر
forgoes مقدم بودن بر
assumed <adj.> <past-p.> فرضیه مقدم
transposes مقدم وموخرکردن
forgoing مقدم بودن بر
presupposed <adj.> <past-p.> فرضیه مقدم
preoccupation کار مقدم
preferential مقدم ترجیحی
forward observer دیدبان مقدم
leading edge لبه مقدم
leading zero صفر مقدم
forward command post پاسگاه مقدم
front lines خط مقدم جبهه
front lines خطوط مقدم
first یکم مقدم
advance observer دیدبان مقدم
apriori مقدم بر تجربه
advanced جلویی مقدم
precede مقدم بودن
precedes مقدم بودن
leading zeros صفرهای مقدم
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
primers ماده منفجره مقدم
primer ماده منفجره مقدم
acorn گروه آمادی مقدم
acorns گروه امادی مقدم
gilt edge مقدم درجه اول
forward air controller نافر مقدم هوایی
aircontroller نافر مقدم هوایی
it takes of the others بردیگران مقدم است
permute مقدم و موخر کردن
modus ponens وضع مقدم [ریاضی]
advanced fleet anchorage لنگرگاه مقدم ناوگان
advanced landing field پایگاه فرود مقدم
advanced landing field پایگاه هوایی مقدم
advance base پایگاه مقدم صحنه عملیات
His path was strewn with flowers . مقدم اورا گلباران کردند
to give priority to پیشی دادن به مقدم دانستن بر
premisses فرض قبلی فرضیه مقدم
premise فرض قبلی فرضیه مقدم
premised فرض قبلی فرضیه مقدم
island منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
islands منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
this duty precedes all others این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
brown major براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
parts per million قسمت در میلیون قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
throttled عبور قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
hooks روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hook روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
rationalism سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
air defense action area منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
area assessment ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
air surface zone منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
zero compression روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
antedated cheque چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
masters ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com