Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
imaginary part
قسمت موهومی
[ریاضی]
Other Matches
imaginary
موهومی
imaginary unit
واحد موهومی
imaginary stimulus
انگیزه موهومی
imaginary figure
ضریب موهومی
imaginary part
جزء موهومی
complex power
توان موهومی
imaginary root
ریشه ی موهومی
imaginary part
بخش موهومی
[ریاضی]
imaginary number
عدد موهومی
[ریاضی]
imaginary unit
یکه موهومی
[ریاضی]
imaginary part
مولفه موهومی
[ریاضی]
Santa Claus
شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
throttle
عبور قسمت به قسمت
throttled
عبور قسمت به قسمت
throttles
عبور قسمت به قسمت
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
throttling
عبور قسمت به قسمت
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
railway division
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
plank
قسمت
instalments
قسمت
instalment
قسمت
arm
قسمت
batches
قسمت
batch
قسمت
cross section of a gravity dam
قسمت
percentages
قسمت
percentage
قسمت
portions
قسمت
unit
قسمت
section
قسمت
installments
قسمت
pieces
قسمت
piece
قسمت
sections
قسمت
units
قسمت
division
قسمت
divisions
قسمت
kismet
قسمت
it fell to my lot to go
قسمت
internode
قسمت
in sections
قسمت قسمت
in part
در یک قسمت
data division
قسمت
head stall
قسمت سر
caboodle
قسمت
compartmental
قسمت قسمت
departments
قسمت
department
قسمت
snick
قسمت
ratio
قسمت
ratios
قسمت
compartment
قسمت
compartments
قسمت
Corp
قسمت
dole
قسمت
underfoot
قسمت کف پا
sect
قسمت
sects
قسمت
segment
قسمت
segments
قسمت
feck
قسمت
portion
قسمت
components
قسمت
grist
قسمت
cantos
قسمت
rasher
قسمت
canto
قسمت
partition
قسمت
component
قسمت
partitions
قسمت
rashers
قسمت
part
قسمت
agencies
قسمت
detachments
قسمت
party
قسمت
piecemeal
قسمت به قسمت
detachment
قسمت
agency
قسمت
forepart
قسمت جلو
rear party
قسمت عقبه
where
درکدام قسمت
reconnaissance party
قسمت شناسایی
radical
قسمت اصلی
sapper
قسمت مهندسی
palmation
قسمت پنجهای
radicals
قسمت اصلی
northward
قسمت شمالی
broader
قسمت پهن
headquarters detachment
قسمت قرارگاه
sappers
قسمت مهندسی
personnel section
قسمت پرسنلی
foreparts
قسمت جلو
quadrant
یک قسمت از چهاربخش
prelude
قسمت مقدماتی
preludes
قسمت مقدماتی
purchasing office
قسمت خرید
pouf
قسمت پف کردن
sects
قسمت کردن
sapper
قسمت حفاری
sect
قسمت کردن
partition
قسمت کردن
sappers
قسمت حفاری
quaternion
قسمت چهارگانه
partitions
قسمت کردن
purchasing department
قسمت خرید
components
عضو قسمت
leg
بخش قسمت
initials
اولین قسمت
initialling
اولین قسمت
initialled
اولین قسمت
initialing
اولین قسمت
initialed
اولین قسمت
initial
اولین قسمت
component
عضو قسمت
staddle
قسمت تحتانی
standing part
قسمت ثابت
standing part
قسمت ایستا
discards
قسمت وازده
forehands
قسمت ممتاز
forehand
قسمت ممتاز
discard
قسمت وازده
discarded
قسمت وازده
legs
بخش قسمت
signal corps
قسمت مخابرات
broad
قسمت پهن
retraining command
قسمت ندامتگاه
share
بهره قسمت
shared
بهره قسمت
shares
بهره قسمت
lot
بهره قسمت
running part
قسمت رونده
sale department
قسمت فروش
sales department
قسمت فروش
seen
قسمت سوم see
service department
قسمت خدمات
parcels
قسمت گره
parcel
قسمت گره
proportions
سهم قسمت
proportion
سهم قسمت
broadest
قسمت پهن
discarding
قسمت وازده
detail group
قسمت بیگاری
hilted
قسمت عقبی
hypoderm
قسمت زیرجلد
bachelor quarters
قسمت مجردی
ashi noko
قسمت داخلی کف پا
slice
سهم قسمت
artillery corps
قسمت توپخانه
slices
سهم قسمت
organisations
یکان قسمت
installation property
دارایی قسمت
installation property
اموال قسمت
installation type
نوع قسمت
intelligence service
قسمت اطلاعات
intercommand
بین قسمت
organization
یکان قسمت
interservice
داخل قسمت
aircraft section
قسمت هواپیمایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com